حسین انصاریراد، نماینده ادوار مجلس شورای اسلامی و فعال سیاسی میگوید: وضعیت کشور در بحرانیترین شرایط خود قرار دارد و به هیچ عنوان عادی نیست و هر لحظه ممکن است اتفاق جدیدی رخ بدهد که شرایط کشور را تغییر بدهد. این در حالی است که مردم به دنبال تغییر وضعیت کنونی هستند و تقاضا و مطالبه درست و بجایی نیز است. مردم از وضعیت مدیریت کشور رضایت ندارند و بسیاری از مشکلاتی که با آن مواجه هستند را ناشی از سوء مدیریتها و تصمیمات اشتباه مدیران میدانند. مردم خواستار این هستند که به جنگ و تنش دامن زده نشود و کسانی که به دنبال تنش هستند کنار گذاشته شوند.
دیدارنیوز: در روزهای اخیر برخی از چهرههای سیاسی به ضرورت تغییر رویه مدیریت کشور و تجدیدنظر در نوع سیاستگذاریها در دوران پس از جنگ اشاره کردهاند. عزتا... ضرغامی رئیس پیشین صداوسیما در این زمینه معتقد است: «مردم رفتاری نشان دادند که حالا نظام باید یک اصلاحاتی در رفتارش داشته باشد. ما یک مفهومی در مدیریت داریم به نام «سازمان یادگیرنده.» سازمانهایی موفق هستند و در رقابتها میتوانند پیشگام باشند و موفق بیرون بیایند که یادگیرنده باشند. جمهوری اسلامی به عنوان یک سازمان بزرگ و مهم، یادگیرنده هست، ولی با هزینههای زیاد.
علیاکبر ولایتی وزیر پیشین امور خارجه و مشاور رهبری دیگر چهره سیاسی است که از لزوم تجدیدنظر در برخی سیاستگذاریها صحبت کرده است. وی بر این باور است حفظ انسجام ملی مورد تاکید مقام معظم رهبری میتواند شامل تغییر برخی رویکردهای اجتماعی حاکمیت و محور قراردادن رضایت مردم شود، به گونهای که برای آنها ملموس باشد. مردم خود را اثبات کردند و اکنون نوبت مسئولین است. شیوههای منقضی شده دیگر پاسخگوی جامعه پس از جنگ نخواهد بود.
«آرمان ملی» برای تحلیل و بررسی این موضوع با حجتالاسلام حسین انصاری راد نماینده ادوار مجلس شورای اسلامی و فعال سیاسی اصلاحطلب گفتوگو کرده که در ادامه میخوانید.
*در دوران پس از جنگ ۱۲ روزه بسیاری از صاحبنظران از ضرورت تجدیدنظر در برخی سیاستها و انداختن طرحی نو سخن میگویند. به نظر شما در شرایط کنونی برای برون رفت کشور از بحرانها چه باید کرد؟
من معتقدم در مرحله نخست باید این موضوع برای تصمیمگیران جامعه مشخص شود که در برخی زمینهها میتوانستهاند بهتر عمل کنند و از این رو میتوانند سیاستهایی جدیدی را در پیش بگیرند. نکته دیگر اینکه رئیسجمهور که امین ملت و از اعتماد نسبی ملت برخوردار است و مورد اعتماد رهبری است باید موضوع تعامل با آمریکا را حل کند و از مانورهای آنچنانی ترامپ هراسی نداشته باشند. از سوی دیگر باید سیاست صلح با جهان و انسان با هر عقیده و مذهب و فکر در دستور کار جمهوری اسلامی قرار بگیرد. البته من معتقدم نتانیاهو برنامههای بسیاری برای نابودی ایران در سر دارد و متاسفانه جاهلانی را هم دنبال خودش میکشد. من شک ندارم که غرب و به خصوص آمریکا از این سیاست و پیشنهاد که برایشان سود دارد استقبال خواهند کرد و آنان را از باتلاق یک جنگ که عاقبت آن برای هیچ کشوری خوش نخواهد بود رهایی خواهد بخشید. اگر ما بتوانیم فضای جنگ را به فضای صلح تبدیل کنیم میتوانیم از منافع بسیاری برخوردار شویم که این موضوع زمینه پیشرفتی عظیم برای کشور فراهم خواهد ساخت و نیروی عظیم ملی با سرمایههای بزرگ آن از نفت و گاز و بسیاری دیگر به کار خواهد افتاد. ما باید به سمتی حرکت کنیم که سرمایهگذاری داخلی و خارجی در درون کشور به جای فرار سرمایه تحقق پیدا کند و از همه مهمتر رضایت و اعتماد عمومی به مدیریت حاصل شود. در چنین شرایطی است که میتوان انتخاباتی حداکثری برگزار کرد و کسانی که در خارج کشورند و از غربت رنج میبرند به وطن خود برگردند و با نیرو و سرمایه و تخصص به جای کشور بیگانه به کشور خود خدمت کنند.
*آیا فضای بینالمللی و به خصوص رویکردی که ترامپ و نتانیاهو نسبت به منطقه و ایران در پیش گرفتهاند شرایطی را به وجود آورده که بتوان به سمت مذاکره حرکت کرد؟
واقعیت این است که استعمار گذشته و کهنه غرب امروز دیگر کار نمیکند و غرب هند و چین و آفریقا را از دست داده است. با این وجود نیرویی نظامی در خاورمیانه به نام اسرائیل نشانده که هشتاد سال است با قدرت تفنگ و کشتار خاورمیانه را همچنان در چنگ دارد و از هیچ فرصتی در کشتار و تخریب و حتی گرسنگی دادن به کودکان که به دنبال لقمه نانی برای سیر کردن شکم هستند کوتاهی نمیکند و این همه را به پشتیبانی غرب و به خصوص آمریکا انجام میدهد. گمان من این است که صهیونیستها در آینده به سزای اعمال خود خواهند رسید و ملتهای منطقه هرگز فراموش نمیکنند اسرائیل مرتکب چه جنایتهایی شده و به همین دلیل روزی سزای اعمال فجیع خود را خواهد دید. در شرایط کنونی در مجامع بینالمللی هیچ آبرویی برای اسرائیل و پشتیبانان غربی آن نمانده است. نکته دیگر اینکه متاسفانه تمدن جدید نیز از معنا خالی شده است و دیگر هیچکس ادعای حقوق بشر را از غرب نخواهد پذیرفت.
*در درون کشور چه باید کرد؟ چه سیاستهایی باید تغییر کند و در چه سیاستهایی باید تجدید نظر صورت بگیرد؟
در این زمینه من با یک مثال درباره رویکردی که ژاپن سالها قبل در پیش گرفت میزنم تا مشخص شود تغییر برخی سیاستها به چه میزان میتواند در آینده یک ملت نقش تعیین کننده داشته باشد. در این زمینه توجه شما و مخاطبان روزنامه را به مصاحبه محمدحسین هیکل روزنامهنگار مصری با نخست وزیر ژاپن جلب میکنم که در حدود پنجاه سال قبل انجام شده است. هیکل از تاناکا نخست وزیر ژاپن میپرسد که آیا قدرتی بزرگ مثل ژاپن ممکن است بدون سلاح هستهای و ارتشی بزرگ وجود داشته باشد. نخست وزیر ژاپن میگوید: ژاپن از تولید سلاح هستهای ممنوع است و ما از طرف خود از این ممنوعیت بسیار خرسندیم و آن را مغتنم میشماریم و دربارهاش فکر نمیکنیم. آنچه میخواهیم این است که از مبارزههای بینالمللی برکنار باشیم. ما میخواهیم قدرتی اقتصادی باشیم بدون رنگ سیاسی. کمکهای خود را به کشورهای در حال توسعه زیاد خواهیم کرد و میخواهیم هیچ شرط سیاسیای بر آن در نظر نگیریم، برخلاف آمریکا و شوروی که شرط سیاسی دارند. در جای دیگری هیکل میگوید آیا راهی برای امنیت جز بازدارندگی وجود دارد و مسئول ژاپنی میگوید؛ بله، راه دیگر همکاری است و این اقدامی است که ما با چین انجام دادیم و بدین صورت مصالحه کردیم. این تجربهای است که کشور توسعه یافتهای مانند ژاپن آن را انجام داده و امروز پیش روی ما قرار دارد. ایران نیز اگر به دنبال تغییر رویه و روش است باید بپذیرد که در برخی زمینهها میتوان تجدیدنظر کرد و سیاستهایی جدید را در نظر گرفت. تنها در چنین شرایطی است که میتوان نسبت به تغییر وضعیت مدیریت کشور امیدوار بود و چشم به آیندهای روشن داشت. تا زمانی که مدیران جامعه نپذیرند که در مسیر اشتباهی قرار دارند برای قرار گرفتن در مسیر صحیح تلاش نمیکنند و مشکلات کشور حل نمیشود و بلکه در آینده تشدید هم خواهد شد. به همین دلیل آنچه حائز اهمیت است این است که مدیران جامعه نسبت به تجدید نظر در برخی رویکردها وسیاستها اهتمام و آگاهی داشته باشند.
*آیا اراده و خواستی برای تغییر و تحول در نحوه تصمیم گیریها و سیاستها مشاهده میکنید؟
اگر واقع بینانه به وضعیت کشور نگاه کنیم باید عنوان کرد که وضعیت کشور در بحرانیترین شرایط خود قرار دارد و به هیچ عنوان عادی نیست و هر لحظه ممکن است اتفاق جدیدی رخ بدهد که شرایط کشور را تغییر بدهد. این در حالی است که مردم به دنبال تغییر وضعیت کنونی هستند و تقاضا و مطالبه درست و بجایی نیز است. مردم از وضعیت مدیریت کشور رضایت ندارند و بسیاری از مشکلاتی که با آن مواجه هستند را ناشی از سوء مدیریتها و تصمیمات اشتباه مدیران میدانند. مردم خواستار این هستند که به جنگ و تنش دامن زده نشود و کسانی که به دنبال تنش هستند کنار گذاشته شوند و افرادی برای کشور تصمیم بگیرند که دنبال توسعه و منافع ملی هستند. موجودیت جمهوری اسلامی به اعتماد و رضایت مردم است. اسلام نیز در گرو رضایت مردم است. مردم باید از مدیریت جامعه راضی باشند. سؤال اینجاست که در شرایط کنونی از مدیریت جامعه رضایت دارند؟ آیا ما باید در شرایطی زندگی کنیم که مردم زیر خط فقر زندگی کنند و مردم ما از برآورده کردن ضروریات زندگی خود ناتوان باشند؟ وضعیت بد زندگی مردم برخلاف تکلیف شرعی است که بر عهده مدیریت جامعه قرار دارد. سرمایههای انسانی که به دلیل عدم شرایط مناسب از کشور مهاجرت میکنند و در کشورهای خارجی زندگی میکنند باید به کشور برگردند و در راستای خدمت به کشور و مردم خود مورد استفاده قرار بگیرند. چرا میزان مهاجرت نخبگان در سالهای اخیر نسبت به گذشته افزایش چشمگیری داشته است؟ ما باید کاری کنیم که ایران نمونه یک دموکراسی واقعی، قانونمند و یک کشور اخلاقی و معنوی باشد. وعده ما در انقلاب اسلامی این بود و قرار بود چنین اتفاقی در آینده رخ بدهد.