ایران در یک دوراهی حساس قرار دارد و بین دو احتمال تلخ گرفتار شده است. اگر روایت رسمی درباره نشت گسترده گاز و فرسودگی ساختاری درست باشد، پس ملت با واقعیت وحشتناکی از زیرساختهای در حال فروپاشی و استانداردهای ایمنی فاجعهبار روبهرو است. اما اگر روایت خرابکاری خارجی و عملیاتهای پنهان درست باشد، پس ایران وارد مرحلهای از جنگ پنهان دائمی شده است.
دیدارنیوز: درگیری ۱۲ روزه میان ایران و اسرائیل با آتشبس شکننده به پایان رسید و ظاهراً نویدبخش آغاز دورانی از کاهش تنش بود. با این حال، آرامشی که انتظار میرفت، حاصل نشد. در عوض، در سراسر کشور درگیر موجی گیجکننده از آتشسوزیها و انفجارها شدیم؛ حوادثی که روایتهای رسمی آنها را به دلایل پیشپاافتادهای مانند «نشت گاز» نسبت میدهند، اما افکار عمومی و ناظران مستقل با تردید عمیقی به آنها مینگرند. چرا پس از جنگ و در بحبوحه ادعاهای گسترده نفوذ، این حوادث در حال افزایش است و آیا رد پای اسرائیل در این وقایع احساس میشود؟
در گزارش پیشرو به بررسی تأثیر عمیق این پدیدههای توضیحناپذیر بر امنیت روانی جامعه میپردازیم.
یک عملیات روانی قدرتمند در جریان است؟!
پیامدهای فوری جنگ ۱۲ روزه برای مردم ایران، چیزی جز آرامش بوده است. در حالی که درگیری نظامی مستقیم متوقف شده، به نظر میرسد یک عملیات روانی قدرتمند در جریان است. فشارهای اقتصادی ناشی از جنگ به وضوح قابل لمس است و عرصه را بر شهروندان عادی تنگتر کرده است. در این شرایط، گزارشهای مکرر از آتشسوزیها و انفجارها، صرفنظر از علت واقعی آنها، توجه عمومی را به خود جلب کرده و حس فراگیر ناآرامی را دامن میزند. به جای تلاش برای بازگرداندن آرامش، به نظر میرسد برخی گروهها بر آتش تنش میدمند و اضطراب اجتماعی را عمیقتر میکنند.
موجی از حوادث
از زمان آتشبس، ایران شاهد الگوی نگرانکنندهای از آتشسوزیها و انفجارها در شهرهای خود بوده است. از پایتخت گرفته تا مراکز مذهبی مانند قم، و قطبهای صنعتی مانند تبریز، گزارش چنین حوادثی تقریباً به یک اتفاق روزمره تبدیل شده است. در ۲۳ تیرماه، دود برخاسته از فرودگاه کرج، قم و شرق تهران بلافاصله به شایعاتی مبنی بر حملات مجدد اسرائیل دامن زد، هرچند این موارد به سرعت توسط مقامات تکذیب شد. درست روز بعد، آتشسوزی گستردهای یک مجتمع تجاری در مشهد را دربرگرفت که بیش از ۲۵۰ آتشنشان برای مهار آن تلاش کردند. همزمان، گزارشهایی از حوادث مشابه در تهران، قم، کرج و تبریز منتشر شد. برخی از این حوادث به نشت گاز در مناطق مسکونی نسبت داده شدهاند. فراوانی و گستردگی این وقایع، به ویژه پس از درگیری اخیر، فضایی از نگرانی فراگیر ایجاد کرده است.
رواج گمانهزنیها به رغم روایت رسمی
تقریباً در تمامی موارد انفجارهای اخیر، نهادهای ذیربط، یک توضیح واحد ارائه دادهاند: «نشت گاز». قدرتالله محمدی، مدیرعامل سازمان آتشنشانی تهران، اعلام کرده که به طور متوسط روزانه ۳۵۰ حادثه از جمله ۱۵۰ مورد آتشسوزی در تهران ثبت میشود. محمدی این حوادث را به «نشت از تجهیزات فرسوده، استفاده از وسایل گازسوز غیراستاندارد، و بیتوجهی به اصول ایمنی» نسبت میدهد و به مسائلی مانند شلنگهای گاز قدیمی و نبود ترموکوپل در وسایل اشاره میکند. مرکز رسانه قوه قضائیه نیز با رد هرگونه «اقدام تروریستی» صریحا اعلام کرد که انفجار برج چیتگر به دلیل بیاحتیاطی مالک در نشت و تجمع گاز بوده است.
علیرضا شکوهیان، مدیر پدافند غیرعامل شرکت ملی گاز، نیز این موضوع را تأیید کرد و با گزارش ۲۱۹۶ حادثه گازی در سال ۱۴۰۳ (به طور متوسط روزانه ۶ حادثه)، با قاطعیت اعلام کرد که ۹۰ درصد این حوادث در داخل منازل رخ داده و «هیچ ارتباطی با خرابکاری یا عوامل تروریستی ندارند.» امیرعباس بقایی، فرماندار قم، نیز انفجار ساختمان پردیسان را به «تجمع گاز خانگی» نسبت داد. حتی صداهای مرتبط با فعالیتهای نظامی، مانند آنچه ۲۲ تیرماه در اصفهان و ۱۰ تیرماه در پایگاه هوایی تبریز شنیده شد، به عنوان «تمرینات نظامی» یا «انفجارهای کنترلشده مهمات عملنکرده» توضیح داده شدند. آتشسوزی در پالایشگاه نفت شهر آبادان در استان خوزستان و آتشسوزی جنب سفارت ایتالیا در خیابان نوفل لوشاتو تهران هم مصداقی از این حوادث است که سخنگوی سازمان آتش نشانی در رابطه با آتشسوزی در خیابان نوفل لوشاتو گفت: «ناشی از آتشسوزی ضایعات در خانهای متروکه بود.».
اما برای افکار عمومی ایران، این روایت رسمی به هیچوجه قانعکننده نیست. این توضیحات نه تنها اضطرابها را فرونمینشاند، بلکه فعالانه پرسشهای بیشتری را برمیانگیزد. شدت تخریب، مکانهای خاص وقوع برخی انفجارها و ابهامات آشکار در روایتهای رسمی، تحلیلگران و شهروندان را واداشته تا به واقعیتهای شومتری بیاندیشند. مورد برج پامچال در چیتگر، مرتبط با سازمان قضایی نیروهای مسلح، به ویژه گویاست. با وجود ادعاهای رسمی مبنی بر بیاحتیاطی مالک، تصاویر منتشرشده از محل حادثه بیشتر به یک هدف نظامی که با دقت بمباران شده شباهت دارد تا یک حادثه ناشی از نشت گاز. نکته مهم اینکه، واحدی که منفجر شده بود، بنا بر گزارشها، خالی از سکنه، ناتمام و بدون اتصال به شبکه گاز بوده است، که گمانهها درباره خرابکاری یا انفجار عمدی را تقویت میکند. اصرار رسمی بر «ترکیدن لولهها» و «بیخطر بودن» به شدت با واقعیتهای مشهود در تضاد است.
زمانبندی این حوادث نیز اعتماد عمومی را بیشتر از بین میبرد. در حالی که ضعفهای ساختاری زیرساختهای ایران غیرقابلانکار است- سالهاست که متخصصان درباره گازکشیهای غیراصولی، ساختمانهای فاقد ایمنی و استانداردهای پایین ساختوساز هشدار میدهند- افزایش ناگهانی چنین «حوادثی» دقیقاً پس از آتشبس، زنگ خطر را به صدا درمیآورد. چرا این حجم از حوادث اکنون رخ میدهد؟ و چرا برخی ساختمانهای خاص هدف قرار گرفتهاند؟ رویکرد رسانههای حکومتی نیز به همین اندازه مشکلساز بوده است. یک رویکرد یکنواخت و منفعلانه شامل اعلام «نشت گاز» و سپس سکوت- بدون میزگرد تحلیلی، بدون گزارش میدانی، بدون پرسشگری- در تضاد آشکار با رسانههای مستقل و شبکههای اجتماعی است که فعالانه به بررسی ابعاد پنهان این انفجارها میپردازند. این شیوه اطلاعرسانی، خود به تنهایی کاتالیزور قدرتمندی برای بیاعتمادی عمومی است. بسیاری استدلال میکنند که نگرانکنندهترین «نشت» در ایران امروز، نشت اعتماد عمومی است.
سایه دخالت خارجی؛ آیا اسرائیل حضور دارد؟
پرسش درباره دخالت اسرائیل صرفاً یک گمانهزنی نیست؛ بلکه ریشه در تاریخ اخیر و تهدیدهای صریح دارد. در طول جنگ ۱۲ روزه، اسرائیل توانایی نگرانکنندهای برای نفوذ عمیق نشان داد که منجر به ترور فرماندهان ارشد نظامی از جمله سرلشکر محمد باقری و حسین سلامی، به همراه چندین دانشمند هستهای ایران شد. گزارشهایی که جزئیات قاچاق قطعات پهپاد به داخل ایران و ردیابی دقیق اهداف را شرح میدهند، نشاندهنده گستردگی نفوذ اطلاعاتی اسرائیل است. از زمان آتشبس، ایران صدها نفر را به اتهام همکاری با موساد بازداشت کرده و هزاران افغانستانی نیز، ظاهراً به دلایل امنیتی، اخراج شدهاند.
بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، بارها تهدیدهای تلویحی مطرح کرده است و والاستریت ژورنال گزارش داد که دونالد ترامپ، در دیداری با نتانیاهو، با طرح اسرائیل برای حملات مجدد در صورت حرکت تهران به سمت سلاح هستهای مخالفت نکرده است. شاید مستقیمترین و تحریکآمیزترین ادعا از سوی یوآو گالانت، وزیر دفاع پیشین اسرائیل، در نامهای مطرح شد: «ما همهچیز را میبینیم. همهچیز را میشنویم. همهجا هستیم.» در حالی که برخی کارشناسان این ادعا را «تصویری فراواقعگرایانه از اشراف اطلاعاتی» و «اغراقآمیز» خواندند، درک عمومی تاحدودی بر این مدعیات صحه میگذارد. علاوه بر این، محمد سراج، نماینده مجلس تهران، مستقیماً اسرائیل را در انفجار بندر رجایی دخیل دانست و گفت که این رویداد «به هیچ وجه تصادفی نبوده» و «نشانههای واضحی از دخالت اسرائیل در آن مشاهده میشود.» اسرائیل ید طولایی در آتشبازی اینچنینی در ایران دارد. حساب کاربری فارسی وزارت خارجه اسرائیل در اکس نیز با طعنه پرسید: «اگر جمهوری اسلامی به جای ارسال دلار به افراد و گروههای منطقه، لولههای گاز را ترمیم میکرد، بهتر نبود؟» این طعنه مستقیم، سوءظن عمومی نسبت به دست داشتن اسرائیل را بیشتر تقویت میکند. این واقعیت که مقامات ایران عمدتاً از تروریستی خواندن این حوادث خودداری میکنند، میتواند یک استراتژی عمدی برای جلوگیری از افزایش تنشها باشد، یا ممکن است واقعاً نشاندهنده فقدان اطلاعات قطعی درباره عاملان باشد.
میدان نبرد روانی؛ فرسایش اعتماد و امنیت عمومی
مهمترین قربانی این موج حوادث توضیحناپذیر، امنیت روانی مردم ایران است. دشمن اکنون مستقیماً روان مردم را هدف قرار داده است. فشارهای اقتصادی جنگ، همراه با تهدید مداوم انفجارهای توضیحناپذیر، محیطی از اضطراب عمیق ایجاد میکند. شهروندان خطری که نه از آسمان، بلکه در درون خانهها میآید را به تمام وجود لمس میکنند. این وضعیت دائمی عدم اطمینان، که در آن یک وسیله گازسوز ساده میتواند به منبع وحشت تبدیل شود، حس اساسی امنیت را درهممیشکند. سعید معیدفر، جامعهشناس، به واکنش «طبیعی» ملتی «مارگزیده» اشاره کرده است و میگوید: «ملت مارزده است و آتشسوزیها هم ریسمان سیاه و سفید که مردم از آن میترسند. بدیهی است تأثیر روانی این حوادث برای ماهها و حتی سالها باقی خواهد ماند.»
بیژن مقدم، کارشناس رسانهای، نیز این احساسات را تکرار کرد و گفت که «سنگینی فضای جنگ» همچنان بر جامعه حاکم است و هر اتفاقی، حتی آنهایی که قبل از جنگ نیز رخ میدادند، اکنون از لنز سیاسی دیده میشوند. تمام این موارد حکایت از بی اعتمادی مزمن دارد که هرگز به گزارشهای رسمی قانع نشوند. مهدی چمران، رئیس شورای شهر تهران وقتی شرایط کمی عادیتر شود از نمایندگان شرکت گاز دعوت خواهد کرد تا درخصوص وقایع توضیح دهند. این فقدان توضیحات فوری، شفاف و قانعکننده از سوی منابع معتبر، شکاف بین دولت و مردم را بیشتر میکند. مهمترین «نشت» در ایران امروز، بیشک نشت اعتماد عمومی است که عنصری اساسی برای هر جامعه باثباتی محسوب میشود.
کشوری در برزخ
ایران در یک دوراهی حساس قرار دارد و بین دو احتمال تلخ گرفتار شده است. اگر روایت رسمی درباره نشت گسترده گاز و فرسودگی ساختاری درست باشد، پس ملت با واقعیت وحشتناکی از زیرساختهای در حال فروپاشی و استانداردهای ایمنی فاجعهبار روبهرو است. اما اگر روایت خرابکاری خارجی و عملیاتهای پنهان درست باشد، پس ایران وارد مرحلهای از جنگ پنهان دائمی شده است. این به معنای آسیبپذیری از این سو و تهدیدی مداوم از سوی دشمنی نامرئی است که ملت را در وضعیت دائمی آسیبپذیری غرق میکند. در هر دو سناریو، شهروند ایرانی به طرز غمانگیزی در خط مقدم قرار دارد. پرسش اینکه آیا اینها صرفاً نشت گاز هستند یا چیزی بسیار بیشتر، بیپاسخ مانده است، با این حال تأثیر آن بر روان جمعی غیرقابل انکار است.
منبع: توسعه ایرانی