
تحلیل رفتارهای پرنوسان رئیسجمهور آمریکا، تئوریهای مختلفی از «مرد دیوانه» تا «تهدید، ابهام، صلح» را پیش پای تحلیلگران میگذارد که هریک به فراخور شرایط زمانی و مکانی بخشی از واقعیت این رفتارها را نشان میدهد. رفتار ترامپ میانه تهدیدهای افراطی تا عقبنشینیهای صلحآمیز در نوسان بوده است، به گونهای که در پرونده اوکراین، روسیه را تهدید به تعرفه ۱۰۰ درصدی میکند و این درحالی است که در ابتدا وعده پایان جنگ در ۲۴ ساعت را داده و حتی اوکراین را تهدید به نابودی در صورت عدم توافق با روسیه کرده بود. در رابطه با ایران میان «محو کامل تأسیسات هستهای» و «توافق بهتر و سریعتر» در نوسان بوده است.
دیدارنیوز: پیشبینیناپذیری رئیسجمهور آمریکا در قبال موضوعات مهم جهانی و تغییرات آنی وی در رویکردها و موضعگیریها، از مهمترین دشواریهای امروز روابط بینالملل است که در سه پرونده خاص چالشهای بسیاری به وجود آورده است.
باور اینکه متن موجود در دفتر یادداشت «ریچارد نیکسون» رئیسجمهور پیشین آمریکا درباره نحوه مدیریت جنگ ویتنام به یکی از تئوریهای کشورداری «دونالد ترامپ» رئیسجمهور کنونی این کشور، تبدیل شده باشد، دشوار است از آن رو که جنگ روسیه علیه اوکراین، کشتار مردم غزه از سوی رژیم اسرائیل و پرونده هستهای ایران، به عنوان سه موضوع چالشی سیاست خارجی آمریکا، هیچ شباهتی به جنگ ویتنام نداشته و اثربخشی استفاده از تئوری «مرد دیوانه» از سوی رئیسجمهور آمریکا را با، اما و اگرهایی روبهرو میکند.
پرونده روسیه-اوکراین: از زلنسکی دیکتاتور تا پوتین مایوسکننده
از دیکتاتور خطاب کردن رئیسجمهور اوکراین تا ناامیدی از رئیسجمهور روسیه، مسیری سینوسی است که ترامپ در یکی از مهمترین پروندههای درگیری در جهان پیموده و این نوع پیمایش، پیشبینی ایستگاه بعدی این مسیر را دشوارتر از همیشه کرده است.
رئیسجمهور آمریکا در آغاز دور دوم ریاست جمهوری خود و برخلاف شیوه سلف خود، سمت روسیه و «ولادیمیر پوتین» رئیسجمهور این کشور ایستاد، چنان محکم و مستحکم که برخی تحلیلگران از آغاز دورانی تازه در نظم بینالملل خبر میدادند. در نخستین تماس تلفنی که میان ترامپ و پوتین (پس از بازگشت دوباره ترامپ به کاخ سفید) در ۲۵ بهمن ۱۴۰۳ که براساس اعلام کاخ سفید ۹۰ دقیقه طول کشید، قرارهایی از تاریخ دیدار تا پایان دادن به جنگ در اوکراین گذاشته شد.
روزها و هفتههای پس از این تماس برای اوکراین و اتحادیه اروپا روزهای تلخی بود، ترامپ تاکید کرد کمکهای نظامی خود به اوکراین را قطع خواهد کرد. روزهایی که رئیسجمهور آمریکا رئیسجمهور اوکراین را مقابل چشم دوربینهای جهان تحقیر کرد و در شبکه اجتماعی خود درباره زلنسکی نوشت: «فکرش را بکنید، یک کمدین نسبتا موفق، یعنی ولودیمیر زلنسکی، آمریکا را متقاعد کرد تا ۳۵۰ میلیارد دلار برای ورود به جنگی هزینه کند که برندهای ندارد و نبایستی اصلا آغاز میشد؛ اما این جنگی است که او بدون آمریکا و ترامپ هرگز قادر به حل و فصل آن نیست. او دیکتاوری بدون انتخابات است و بهتر است زودتر دست بجنباند؛ وگرنه کشوری برای او باقی نخواهد ماند».
هیچکس، اما فکرش را هم نمیکرد که به فاصله ۵ ماه از این روند و رویه؛ ترامپ بر تداوم ارسال کمکهای نظامی به اوکراین تاکید و از رئیسجمهوری روسیه ابراز ناامیدی کند. ترامپ پس از تهاجم گسترده روسیه به اوکراین موافقت کرد ارسال موشکهای پاتریوت و احتمالاً موشکهای دوربرد مانند تاماهاوک و JASSM-ER را بررسی کند، اما همچنان درباره پایبندی به این بررسی هم گمانههای زیادی مطرح است. این پروسه ناامیدی ترامپ از پوتین از اردیبهشت و درپی شدت گرفتن حملات روسیه علیه اوکراین آغاز شد.
«ولادیمیر بس کن!»، «پوتین دیوانه شده است»، «جنگ را تمام نکنی تعرفه وضع میکنم» این ترکیبات سرخط تهدیداتی است که به ترتیب در اردیبهشت، خرداد و تیرماه سالجاری از سوی رئیس جمهور آمریکا خطاب به رئیسجمهور روسیه گفته شده است. خطابههایی که مشخص نیست در هفتهها و ماههای آینده یا حتی پایان فرصت ۵۰ روزه به پوتین برای پایان جنگ، به همین سیاق انتقادی بماند یا ترامپ بار دیگر به مدار سابق و حمایتی خود از روسیه بازگردد.
قدر مسلم آن است که در حال حاضر و براساس شواهد موجود، ترامپ در تداوم رفتارهای متناقض خود تلاش دارد تا با اهرم اقتصاد پوتین را به پایان جنگ در اوکراین ترغیب کند و این در حالی است که تردیدهای جدی درباره کارایی این اهرم در قبال روسیه وجود دارد. اظهارات و اقدامات نوسانی رئیسجمهور آمریکا در حال حاضر پرونده جنگ اوکراین را پیچیدهتر از ۶ ماه پیش ساخته و تقریبا افقی هم برای حل و فصل آن وجود ندارد و حتی برخی تحلیلگران نقشآفرینی همسر رئیسجمهور آمریکا در تغییر مواضع وی در قبال بحران اوکراین سخن میگویند.
روابط با ایران: سادهسازی یک پرونده پیچیده
روابط ایالات متحده آمریکا و جمهوری اسلامی ایران یکی از پیچیدهترین پروندههای روابط خارجی میان دو کشور در چهل سال گذشته و متاثر از متغیرهای بسیاری بوده است که یکی از آنها فعالیتهای هستهای ایران است. این پیچیدگی، اما در دیدگاه ترامپ و در دور دوم ریاست جمهوری، به سادهترین شکل ممکن بازنمایی شد و رئیسجمهور آمریکا در چند مرحله با چند رویکرد متناقض تلاش کرد حل و فصل آن را بسیار ساده و در نتیجه روسای جمهوری پیشین آمریکا به ویژه دموکراتها را ناتوان در حل این «مساله ساده» جلوه دهد.
وقتی ترامپ در تبلیغات انتخاباتی به مردم آمریکا اطمینان میداد که سربازان این کشور وارد هیچ جنگی نخواهند شد؛ بسیاری این وعده را شامل عدم ورود به جنگ با ایران هم میدانستند. پس از پیروزی و حضور در کاخ سفید هم دعوت به مذاکره ترجیعبند سخنان وی بود، نامه به رهبر ایران، برگزاری پنج دور مذاکره و تایید نتیجهبخشی آن از سوی رئیسجمهور و دیگر اعضای دولت وی ادامه داشت تا زمانی که بار دیگر رویه عوض و ادعاها درباره غنیسازی صفر به عنوان مهمترین شرط آمریکا مطرح شد. با این حال و حتی در دوره طرح این ادعاها هم دیپلماسی گزینهای بسیار پررنگتر از جنگ بود. همزمان با تعیین دور ششم مذاکرات، اما رژیم اسرائیل با تایید ترامپ تجاوز نظامی علیه جمهوری اسلامی ایران را آغاز کرد و ۱۱ روز پس از آن آمریکا هم وارد جنگ با ایران شد.
گرچه به اعتقاد شماری از تحلیلگران روند طی شده در پرونده ایران، عامدانه پر از تناقضهای گمراهکننده بود، اما نتیجه این اقدامات ترامپ را تنها در یک صورت میتوان موفقیت دانست که تاسیسات و توان هستهای جمهوری اسلامی ایران برای همیشه نابوده شده باشد. فرضی که تردیدهای جدی درباره آن وجود دارد از آن رو که دانش تهران در این زمینه بومی و قابل تجدید است و ایران همچنان مصرانه بر حق غنیسازی خود ایستادگی میکند.
استراتژی مبهم آمریکا در این زمینه اگر آگاهانه و با اهداف اعلام شده صورت گرفته باشد، به تصریح و اذعان خود آنها موفقیتی (دستکم در ابعاد ادعای ترامپ و متناسب با هدف اعلام شده وی) در پی نداشته است. سازمان اطلاعات دفاع آمریکا (DIA) تأکید دارد که این حمله در بهترین حالت تنها چند ماه برنامه هستهای ایران را عقب انداخته و نابود نکرده بلکه تاسیسات زیرزمینی ممکن است دستنخورده باشند یا تنها ورودیهای آن مسدود شده باشد.
تداوم تراژدی نسلکشی در غزه
یکی از معروفترین خواستههایی که ترامپ از زمان قطعی شدن پیروزی تا زمان تحلیف و استقرار در کاخ سفید آن را بارها تکرار میکرد، این بود که هیچ جنگی را در منطقه نمیخواهد و اشاره مستقیم وی هم جنگ رژیم اسرائیل علیه مردم بیدفاع غزه بود. تداوم کشتار و یا به تعبیر گزارش حقوق بشر سازمان ملل؛ نسلکشی در غزه به رغم این خواست رئیسجمهور آمریکا نشان میدهد که او باز هم بر سر این خواسته و گفته خود هم نمانده و منطقه غرب آسیا نه تنها به درجهای از ثبات نسبی نرسیده، بلکه بنیامین نتانیاهو نخستوزیر رژیم صهیونیستی از صبح روز گذشته (۲۵ تیرماه) جنگ علیه سوریه را با هدف گرفتن وزارت دفاع و کاخ ریاست جمهوری این کشور در دمشق شدت بخشیده است.
پیشنهاد «تصرف غزه از سوی آمریکا و بازسازی این منطقه؛ نخستین چیزی بود که ترامپ در فوریه ۲۰۲۵ در دیدار با نخستوزیر رژیم اسرائیل مطرح کرد و جهان و منطقه را در شوک بیمنطقی خود فرو برد. پس از آن هم تلویحی و تصریحی از انتقال مردم غزه به کشورهای همسایه فلسطین اشاره کرد، اما افزایش واکنشهای منفی به این پیشنهادات عجیب سبب شد که رئیسجمهور آمریکا رفتار خود راتغییر دهد و اینبار در پی میانجیگری میان رژیم اسرائیل و حماس باشد تا از این طریق اسرای اسرائیلی آزاد شوند. طرحی که پس از ماهها و هفتهها گفتوگو درباره ابعاد آن در مرحله آخر از اجرا بازمیماند به این دلیل که آزادی اسرا و آتشبس متعاقب آن، ماشین جنگ نتانیاهو را خاموش خواهد کرد و او فعلا قصدی برای این موضوع ندارد. آتشبسی که ترامپ در پی آن کشورهایی، چون قطر و مصر را به میدان آورد همچنان امکان عملیاتی ندارد. ترامپ از مذاکرات میانجیانهای در دوحه، میان اسرائیل، مصر و قطر حمایت کرد. در طول روزهای اخیر ترامپ بارها برای ایجاد آتشبس اولتیماتوم داد و ضربالاجل تعریف کرد و حتی پیش از آخرین سفر نتانیاهو مدعی شد که نخست وزیر اسرائیل آماده آتش بس است.
در میان سه پروندهای که رفتارهای متناقض و غیرقابل پیشبینی ترامپ آنها را پیچیدهتر کرده، پرونده مردم غزه بسیار تاسفآور و دردناک است، اما امیدها به بسته شدن هم با توجه به مدل رفتاری و تصمیمگیری ترامپ چندان پررنگ نیست.
منطق بیمنطقی در دکترین ترامپ
تحلیل رفتارهای پرنوسان رئیسجمهور آمریکا، تئوریهای مختلفی از «مرد دیوانه» تا «تهدید، ابهام، صلح» را پیش پای تحلیلگران میگذارد که هریک به فراخور شرایط زمانی و مکانی بخشی از واقعیت این رفتارها را نشان میدهد. رفتار ترامپ میانه تهدیدهای افراطی تا عقبنشینیهای صلحآمیز در نوسان بوده است، به گونهای که در پرونده اوکراین روسیه را تهدید به تعرفه ۱۰۰ درصدی میکند و این درحالی است که در ابتدا وعده پایان جنگ در ۲۴ ساعت را داده و حتی اوکراین را تهدید به نابودی در صورت عدم توافق با روسیه کرده بود. در رابطه با ایران میان «محو کامل تأسیسات هستهای» و «توافق بهتر و سریعتر» در نوسان بوده است. در غزه هم ابتدا تهدید به تصرف این منطقه و اسکان ساکنان آن در کشورهای مجاور کرد و اکنون در پی پایان دادن به جنگ و آتشبس است.
تعلیق در تصمیمگیری بخش دیگری از رویکرد او در قبال پروندههای اشاره شده است. در جنگ اوکراین ارسال سلاح را در کنار گرفتن هزینه از اروپا پیش میبرد. در پرونده ایران ضمن افزایش فشار حداکثری و حتی بمباران تأسیسات هستهای از گفتوگو و دیپلماسی سخن میگوید و در نهایت در جنگ غزه استراتژی سکوت و تلاشهایی نه چندان جدی در پیش گرفته است.
این رفتارها گرچه در قالب تئوری مرد دیوانه قابل دستهبندی است و مجموعهای از فشارهای روانی بر دشمنان، بیثباتی و نوسان در رفتارها و موضعگیریها به قصد سردرگم سازی طرف مقابل و تعلیق و بلاتکلیفی برای افزایش ابهام و عدم تحمل آن را شامل میشود، اما همچنان این پرسش اصلی را بیپاسخ میگذارد که رویکرد و رفتارهای ترامپ استراتژی عامدانه و آگاهانه برای مهار رویدادهایی است که ایالات متحده آمریکا با آن درگیر است یا صرفا انعکاسی از شخصیت پر از هرجو مرج رئیسجمهور آمریکا؟
پاسخ مستقل، عقلانی و منصفانه به این پرسش شاید تا پایان دوران ریاست جمهوری وی قابل ارائه نباشد، اما در این ۷ ماه از عمر ریاست جمهوری وی، این تئوریها دستکم تاکنون و در میدان عمل چندان نتوانستهاند به حل بحرانهای جهانی از یک سو و ارائه تصویری قابل قبول از ترامپ از سوی دیگر کمک کنند و باید منتظر آیندهای مبهم ماند و دید رئیسجمهور آمریکا رویکرد رفتاری و تصمیمی خود را برمبنای کدام یک از تئوریهای روابط خارجی بنا خواهد گذاشت.