
در سالهای اخیر، بارها شاهد کلید خوردن پروژههای بزرگ اقتصادی در ایران بودهایم؛ اما چرا با وجود این تلاشها هنوز فاصله زیادی با رفاه پایدار و رضایت عمومی داریم؟
دیدارنیوز-لیلا قصابزاده*: در سالهای اخیر، بارها شاهد کلید خوردن پروژههای بزرگ اقتصادی در ایران بودهایم؛ از اصلاحات ارضی دهه ۴۰ شمسی گرفته تا توسعه زیرساختها در دهه ۸۰. اما چرا با وجود این تلاشها و صرف هزینههای نجومی، هنوز فاصله زیادی با رفاه پایدار، عدالت اجتماعی و رضایت عمومی داریم؟
پاسخ ساده است، اما مهم:
توسعه اقتصادی، اگر همزمان با اصلاحات فرهنگی و سیاسی پیش نرود، دیر یا زود دچار بحران خواهد شد.
رشد اقتصادی بدون پذیرش اجتماعی، ضدخودش میشود
در دهه ۱۳۵۰، ایران یکی از بالاترین نرخهای رشد اقتصادی در جهان را تجربه کرد. صنایع نفت، پتروشیمی، فولاد، راهسازی و مسکن توسعه یافتند. اما در کنار این «پیشرفت»، جامعهای ایستاده بود که صدایش شنیده نمیشد:
سهم مردم از مشارکت سیاسی تقریباً صفر بود، احزاب تعطیل بودند، رسانهها سانسور میشدند، و سنتهای فرهنگی جامعه نادیده گرفته شده بودند.
نتیجه چه شد؟ انقلاب.
گزارشی پژوهشی با عنوان «طرح آیندهنگری ایران ۱۴۰۰» که پیش از انقلاب و به سرپرستی دکتر ناصر تهرانیان انجام شد، نشان داد که میان سیاستهای فرهنگی دولت و ارزشهای مردم شکاف عمیقی وجود دارد. دولت دنبال مدرنسازی شتابزده بود، اما مردم هنوز با سنتها، مذهب و ساختارهای بومی زندگی میکردند.
«این پولها پا درمیآورند و به خیابان میآیند!»
در جلسهای معروف در سازمان برنامه و بودجه، کنستانتین مژلومیان، اقتصاددان ارشد، هشدار داد:
«با این کارها انقلاب میشود. این پولها پا درمیآورند و به خیابان میآیند!».
اما شاه در پاسخ، جملهای گفت که بعدها نماد بیتوجهی به نظر کارشناسی شد:
«در سازمان تو را گل میگیرم!» — و همین کار را هم کرد.
حکومتی که نقد را نشنود و جامعه را نبیند، حتی اگر ثروتمندترین دولت تاریخ باشد، باز هم پایدار نخواهد ماند. تاریخ، این را بارها نشان داده است.
توسعه فقط برج و پالایشگاه نیست
توسعه یعنی تربیت انسان مسئول، گفتوگوی آزاد، تقویت رسانههای مستقل، آشتی سنت و مدرنیته، و ساختار سیاسی پاسخگو. توسعهای که در آن مردم احساس مشارکت نکنند، همان توسعهای است که علیه خود شورش خواهد کرد.
آمارتیا سن، اقتصاددان نوبلیست، میگوید:
«بدون آزادی، آموزش و مشارکت، رشد اقتصادی صرف، شکلی از بیعدالتی مدرن است.»
از دل توسعهای که فقط «بتن و نفت» را ببیند و نه «فرهنگ و شهروند»، امنیت زاده نمیشود؛ بلکه نارضایتی، شکاف، و در نهایت بحران سر برمیآورد.
صدایی که باز هم شنیده نشد؟
دکتر ناصر تهرانیان سالها پیش در کتاب صدایی که شنیده نشد نوشت:
«اگر توسعه اقتصادی بدون توجه به فرهنگ و سیاست باشد، به جای ایجاد رفاه، زمینهساز بیثباتی خواهد شد.»
امروز هم، همین صدا همچنان شنیده نمیشود. هنوز توسعه را با برج و اتوبان میسنجیم، نه با گفتوگو، رسانه، یا آموزش.
در جهانی که تغییرات اجتماعی با سرعتی باورنکردنی در حال وقوع است، شاید زمان آن رسیده باشد که بفهمیم:
تا وقتی فرهنگ و سیاست اصلاح نشوند، هیچ توسعهای پایدار نخواهد بود—even if it looks shiny from the outside.
منابع استفادهشده:
تهرانیان، ناصر. صدایی که شنیده نشد. تهران: طرح نو، ۱۳۸۱.
آبراهامیان، یرواند. ایران بین دو انقلاب. ترجمه گلمحمدی و فتاحی. نشر نی، ۱۳۸۷.
James C. Scott. Seeing Like a State, Yale University Press, ۱۹۹۸.
Amartya Sen. Development as Freedom, Oxford University Press, ۱۹۹۹.
*پژوهشگر رسانه