
عباس عبدی، تحلیلگر مسای سیاسی و اجتماعی گفت: پیشنهاد اصلی اصلاحات، متوجه حکومت است، نه مردم. مردم در همین جنگ اخیر همراهی کردند. در انتخابات هم حضور کمی داشتند، چون اعتماد نداشتند، نه اینکه کاری علیه حکومت کرده باشند؛ بنابراین مسئله این است که حکومت باید رابطهاش با مردم را اصلاح کند. هنوز هیچ اتفاقی نیفتاده، گشت ارشاد دوباره راه میافتد.
دیدارنیوز: عباس عبدی درباره فیلترینگ گفت: «فیلترینگ به دلیل بیاعتمادی به جامعه است. درست است که عدهای مخالف هستند، اما اگر بازگشت به مردم صورت بگیرد، دیگر نیازی به فیلترینگ نخواهد بود. میلیونها نفر از کشورشان دفاع خواهند کرد و فقط تعداد کمی خائن باقی میمانند که در حضور پررنگ مردم، از بین میروند.»
هر بار که بحرانی در کشور پیش میآید، سیاسیون و دولتمردان از ضرورت ایجاد اصلاحات در کشور سخن میگویند. مانند آنچه که در اعتراضات سالهای ۹۶، ۹۸ و ۱۴۰۱ گفته شد، اما خیلی زود به دست فراموشی سپرده شد. حالا در روزهایی که در آتش بس میان ایران و اسرائیل به سر میبریم، بار دیگر اهالی سیاست بر ضرورت اصلاحات و ایجاد تغییرات در کشور صحبت میکنند.
در همین راستا، عباس عبدی، فعال سیاسی اصلاح طلب، بیان کرد: «در سیاستگذاریها، در گزینشها، در حضور در انتخابات، در سبک زندگی، در حقوق و آزادیها، در رسانهها و بسیاری از عرصههای دیگر، باید بازگشت به مردم رخ دهد. قرار نیست عدهای در بالا بنشینند و با تکیه بر سختافزار قدرت، مردم را ولو بلغ ما بلغ تابع خود بدانند. چنین تفکری درست نیست و نتیجهاش هم همین شرایطی است که امروز مشاهده میکنید.»
وی با اشاره به فراموشی این تغییرات بعد از به پایان رسیدن بحرانها گفت: «این دقیقاً یکی از دلایل بیاعتمادی مردم است. مثلاً در سال ۱۴۰۱، بلافاصله بعد از آغاز اعتراضات گفته شد باید برای اعتراضها چارچوب تعیین کنیم و محلهایی مشخص شود. اما به محض اینکه اعتراضات پایان یافت، همه چیز فراموش شد. این بیاعتمادی به وجود آورد.»
وی درباره فیلترینگ هم خاطرنشان کرد: «فیلترینگ به دلیل بیاعتمادی به جامعه است. درست است که عدهای مخالف هستند، اما اگر بازگشت به مردم صورت بگیرد، دیگر نیازی به فیلترینگ نخواهد بود. میلیونها نفر از کشورشان دفاع خواهند کرد و فقط تعداد کمی خائن باقی میمانند که در حضور پررنگ مردم، از بین میروند.»
مشروح گفتگوی عباس عبدی، فعال سیاسی اصلاح طلب با خبرگزاری خبرآنلاین را در ادامه میخوانید؛
*بعد از آتشبس میان ایران و اسرائیل، برخی سیاستمداران از ایجاد یکسری اصلاحات در کشور سخن گفتند. حتی پزشکیان هم تأکید داشت که باید از نگاههای تنگنظرانه فاصله گرفت. این موضوع تا چه حد واقعبینانه و امکانپذیر است؟
ماجرا خیلی پیچیده نیست. سیاستهایی وجود داشته که ما را به این نقطهای که الآن در آن هستیم رسانده است. اگر این نقطه مطلوب است، سیاستمداران رسمی و کسانی که در قدرت هستند باید همان سیاستها را ادامه دهند، چون آن سیاستها ما را به اینجا رساندهاند. اما اگر این نقطه را نامطلوب میدانند، بدون تردید باید در سیاستهای گذشتهشان تغییر ایجاد کنند.
برای این کار باید در عرصه عمومی گفتوگو شود. سیاستهای گذشته هم چندان پیچیده نیستند؛ عمدتاً در دو حوزه سیاست داخلی و سیاست خارجی قرار میگیرند. اما آنچه آقای پزشکیان مطرح کردهاند، مربوط به یک مورد خاص و البته مهم یعنی حذف نیروها است. اینکه آیا این کار شدنی و واقعبینانه یا امکانپذیر است یا نیست، بستگی دارد به اینکه چگونه به مسئله نگاه کنیم. اگر افرادی هستند که مانع چنین اصلاحاتی میشوند، باید حذف شوند؛ چون مانع بهبود شرایط کشور، مانع تأمین منافع مردم، و مانع رشد اقتصادی هستند و نباید در برابرشان کوتاه آمد. این وظیفه حکومت است که با آنها برخورد کرده و آنان را به سر جایشان بنشاند.
اتفاقاً تغییر سیاستها بسیار واقعبینانه و حتی از هر چیزی سادهتر و کمهزینهتر است. چرا که هزینهای ندارد و تنها منفعت دارد. در حالی که در حوزههایی مانند ناترازی انرژی و مسائل ساختاری دیگر، پیچیدگیهای زیادی وجود دارد که بهراحتی قابل حل نیستند. هیچ تردیدی نیست که باید سیاستها تغییر کنند و شرایط بهسمتی برود که از این وضعیت خارج شویم.
اگر بخواهم سیاست داخلی را در یک کلمه خلاصه کنم، باید گفت: بازگشت به مردم
* تغییر نگاه معطوف به چه بخشهایی است و اصلاحات باید در چه زمینههایی شکل بگیرد؟
به نظر من دو بخش اصلی وجود دارد: سیاست داخلی و سیاست خارجی. این دو حوزه با هم مرتبط هستند. اگر بخواهم سیاست داخلی را در یک کلمه خلاصه کنم، باید گفت: بازگشت به مردم. وقتی در انتخابات زیر ۵۰ درصد مشارکت میکنند و بخش بزرگی از همین درصد نیز معترض هستند، و وقتی که میخواهند تغییری رقم بزنند، اما ناامید میشوند، این یعنی از مردم عبور شده است. وقتی از مردم عبور شود، قدرت دولت و حاکمیت تضعیف میشود.
در سیاستگذاریها، در گزینشها، در حضور در انتخابات، در سبک زندگی، در حقوق و آزادیها، در رسانهها و بسیاری از عرصههای دیگر، باید بازگشت به مردم رخ دهد. قرار نیست عدهای در بالا بنشینند و با تکیه بر سختافزار قدرت، مردم را ولو بلغ ما بلغ تابع خود بدانند. چنین تفکری درست نیست و نتیجهاش هم همین شرایطی است که امروز مشاهده میکنید.
در سیاست خارجی نیز، من نه میگویم باید با آمریکا سازش کرد، نه با جای دیگر. موضوع بر سر اینها نیست. مسئله این است که یک نظام بینالمللی وجود دارد با قواعدی خاص. اگر بخواهیم در چارچوب این نظام کار کنیم، نباید از خط قرمز آن خارج شویم. اگر هم کنار بکشیم، باید با این نظام درگیر شویم. اینکه این نظام عادلانه است یا ظالمانه، موضوع بحث ما نیست؛ قبل از ما وجود داشته و بعد از ما هم وجود خواهد داشت.
مسئله اصلی این است که ایران میخواهد با این نظام کار کند یا نه؟ متأسفانه هم میخواهد کار کند و هم نمیخواهد کار کند. در نتیجه چوب کار نکردن را میخورد و نان کار کردن را هم نمیخورد. باید یا "زنگی زنگ" شد یا "رومی روم". یا باید کاملاً از این نظام بینالملل بیرون آمد، یا قواعد آن را پذیرفت. موضوع پیچیدهای هم نیست.
شرایط بدتر هم خواهد شد اگر اصلاحات صورت نگیرد
* چرا همواره در مواقع بحرانی، مانند پایان جنگ یا پس از اعتراضات، از ضرورت اصلاحات صحبت میشود، اما پس از آرام شدن شرایط، این موضوع به فراموشی سپرده میشود؟
این دقیقاً یکی از دلایل بیاعتمادی مردم است. مثلاً در سال ۱۴۰۱، بلافاصله بعد از آغاز اعتراضات گفته شد باید برای اعتراضها چارچوب تعیین کنیم و محلهایی مشخص شود. اما به محض اینکه اعتراضات پایان یافت، همه چیز فراموش شد. این بیاعتمادی به وجود آورد.
مشکل این است که در همه عرصهها، بسیار تاکتیکی و غیرراهبردی حرف میزنیم. بارها این کار را کردهایم و نتیجهبخش نبوده است. هر بار حل مسئله را به تعویق انداختهایم؛ و هر چه بیشتر این تأخیر رخ دهد، مانند بیمار سرطانی است که بیماریاش توسعه پیدا کرده و درمانش سختتر شده است. اگر از ابتدا با مردم با تفاهم مسائل را حل میکردند، اکنون نیازی به گذشتن از بسیاری مسائل دیگر نبود. اما حالا، شرایط بدتر هم خواهد شد اگر اصلاحات صورت نگیرد.
پیشنهاد اصلی اصلاحات، متوجه حکومت است، نه مردم
* آیا اصلاحات مورد نظر در رابطه با حاکمیت است یا رابطه مردم با حاکمیت؟
مردم اگر نیازشان تأمین شود و به آنها احترام گذاشته شود، با حاکمیت مشکلی ندارند. مشکل، انجا است که احترام کافی به مردم نمیگذارند و به آنها که صاحب کشور هستند اعتماد کافی ندارند.
پیشنهاد اصلی اصلاحات، متوجه حکومت است، نه مردم. مردم در همین جنگ اخیر همراهی کردند. در انتخابات هم حضور کمی داشتند، چون اعتماد نداشتند، نه اینکه کاری علیه حکومت کرده باشند؛ بنابراین مسئله این است که حکومت باید رابطهاش با مردم را اصلاح کند. هنوز هیچ اتفاقی نیفتاده، گشت ارشاد دوباره راه میافتد.
اگر اصلاحات انجام شود، کسی انگیزهای برای خیانت پیدا نمیکند
*با توجه به اینکه در ایام جنگ از نفوذ زیاد صحبت شد، در اصلاحات مورد بحث، پدیده نفوذ چه جایگاهی دارد؟
نفوذ دو دلیل دارد. اول، فاصله گرفتن دولت از ملت؛ وقتی این فاصله زیاد شود، عدهای احساس بیجایگاهی میکنند، تعلقخاطر خود را از دست میدهند و انگیزه مزدوری و خیانت پیدا میکنند. این مسئلهای طبیعی است و حکومت نباید اجازه ایجاد چنین انگیزههایی را بدهد.
دلیل دوم، ناکارآمدی سیستم اطلاعاتی بود. بهجای تمرکز بر نفوذ، دنبال سیاسیون و روزنامهنگاران و زنان و حجاب و سبک زندگی مردم بودند. در نتیجه، از مسائل اصلی غافل ماندند و افرادی که نباید، رشد کردند و اتفاقات ناگواری افتاد. اگر اصلاحات انجام شود و رابطه دولت با مردم خوب شود، کسی انگیزهای برای خیانت پیدا نمیکند. حتی اگر کسانی باقی بمانند، تعدادشان بسیار کم خواهد بود و دستگاه اطلاعاتی نیز باید استقلال حرفهای داشته باشد تا بتواند وظیفه واقعی خود را انجام دهد.
فیلترینگ نتیجه عبور از مردم است
* اگر شبکههای اجتماعی مانند توییتر که تریبون شخصی افراد است، فیلتر نمیشدند، آیا در جنگ روایتها و جنگ روانی تأثیر متفاوتی ایجاد میشد؟
فیلترینگ به دلیل بیاعتمادی به جامعه است. درست است که عدهای مخالف هستند، اما اگر بازگشت به مردم صورت بگیرد، دیگر نیازی به فیلترینگ نخواهد بود. میلیونها نفر از کشورشان دفاع خواهند کرد و فقط تعداد کمی خائن باقی میمانند که در حضور پررنگ مردم، از بین میروند.
فیلترینگ نتیجه عبور از مردم است. وقتی از مردم عبور نکرده باشید، چرا باید فیلتر کنید؟ اگر رادیو و تلویزیون آزاد باشد، کسی سراغ ماهوارههای فرامرزی نمیرود. اگر فضای باز وجود داشت، اصلاً این جنگ (روانی) رخ نمیداد.