
در روزگار ما، جنگها بیش از آنکه در آسمان و زمین رخ دهند، در ذهنها و رسانهها شکل میگیرند. آنچه در هفتههای اخیر میان ایران و اسرائیل رخ داد، صرفاً یک درگیری نظامی نبود؛ بلکه میتوان آن را «جنگ روایتها» دانست: نبردی بیامان بر سر معنا، تصویر و افکار عمومی.
دیدارنیوز-لیلا قصابزاده*: در روزگار ما، جنگها بیش از آنکه در آسمان و زمین رخ دهند، در ذهنها و رسانهها شکل میگیرند. آنچه در هفتههای اخیر میان ایران و اسرائیل رخ داد، صرفاً یک درگیری نظامی نبود؛ بلکه میتوان آن را «جنگ روایتها» دانست: نبردی بیامان بر سر معنا، تصویر و افکار عمومی.
رسانههای رسمی ایران، با تأکید بر مشروعیت حمله، دقت موشکها، اجتناب از تلفات غیرنظامی و نمایش اقتدار ملی، سعی داشتند تصویری کنترلشده و مقتدر از رویداد ارائه دهند. در این چارچوب، ایران کنشگری هوشمند معرفی شد که در برابر تهدیدهای پیاپی، پاسخی محکم و قانونی ارائه کرده است.
در مقابل، رسانههای اسرائیلی از واژگانی، چون «تهدید هستیبخش»، «حمله بیسابقه» و «پاسخ اضطراری» بهره گرفتند تا افکار عمومی جهان را به سمت قربانیسازی سوق دهند و نوعی مشروعیت تدافعی برای خود بسازند.
اما شاید مهمتر از این دو جبههی رسمی، جبههای بود که در فضای مجازی شکل گرفت. توییتر، تلگرام و اینستاگرام، بدل به میدان نبردی موازی شدند؛ جایی که ارتشهای سایبری، کاربران عادی، رسانههای غیردولتی و بازیگران خارجی، روایتی چندصدایی، متکثر و گاه متناقض را پدید آوردند. هشتگها، ویدیوها، کپشنها و حتی ایموجیها، ابزارهایی شدند برای ساخت و بازتولید روایت.
در این میان، رسانههای جهانی نیز نقش داوران و مفسران بحران را ایفا کردند. اگرچه تلاش داشتند بیطرف بمانند، اما واژگان منتخبشان از جمله «بحران منطقهای»، «آتش زیر خاکستر» و «تهدید امنیت بینالمللی» خود حامل معنا و موضعگیری بودند.
تجربه این بحران نشان داد که روایتها، صرفاً گزارشگر واقعیت نیستند؛ آن را میسازند. در عصر جنگ شناختی، پیروزی صرفاً با اصابت موشک نیست؛ با تسخیر ذهنهاست؛ و اینجاست که رسانه، نهتنها ابزار، بلکه خود میدان نبرد میشود.
اگر ما روایت نسازیم، دیگران آن را بهجای ما خواهند ساخت.
*پژوهشگر رسانه