تیتر امروز

سی‌ان‌ان: پایگاه اصفهان آسیب ندید
تنش میان ایران و اسرائیل پس از حمله تروریستی دمشق (بروزرسانی می‌شود)

سی‌ان‌ان: پایگاه اصفهان آسیب ندید

بعد از حمله تروریستی روز ۱۳ فروردین رژیم اسرائیل به کنسولگری ایران در سوریه، که باعث شهادت چند فرمانده سپاه شد، ایران شنبه شب ۲۵ فروردین‌ماه حملات گسترده پهپادی و موشکی خود را به اسرائیل انجام...
به ما رعایا ربطی ندارد، شما بکنید!
افاضات اضافه

به ما رعایا ربطی ندارد، شما بکنید!

در هفته‌ای که گذشت، عوام‌الملک به مسایل مهم و حساسی چون موی نسوان پرداخته و درباره حوادث اخیر در کشور گفته ما عوام، رعیتی بیش نیستیم و نباید این را فراموش کنیم.
گفت‌وگو با حسین کنعانی‌مقدم

کنعانی‌مقدم: افزایش یارانه «فریب‌دادن وخریدن رای مردم» است

News Image Lead

یکی از مشکلات هر دو جریان سیاسی کشور این است که وقتی به قدرت می‌رسند، به دنبال حذف دیگری هستند و می‌خواهند موقعیت خود را تحکیم ببخشند. اولویت را پرداختن به مطالبات سیاسی و جریانی خود می‌دانند تا خواسته مردم. هر دو جناح درپی دو قطبی کردن کشور و اکثریت و اقلیت ساختن هستند و مدام حاکم و محکوم‌سازی می‌کنند.

کد خبر: ۱۸۱۰۷
۱۱:۰۰ - ۱۷ دی ۱۳۹۷

دیدارنیوز ـ این روزها از یکسو سیاسیون دغدغه‌هایی برای آینده دارند و از سوی دیگر بااستعفای قاضی‌زاده هاشمی از جایگاه وزارت بهداشت، پیش‌بینی وضعیت دولت تا پایان دولت دوم محل بحث است. برخی مانند حسین کنعانی مقدم فعال سیاسی اصولگرا تاکید زیادی به شکل‌گیری گفت‌وگوی ملی و حرکت در مسیر نیل به وحدت ملی دارند اما معتقدند سران دو جریان سیاسی چندان راغب به تحقق این امر نیستند چرا که تصور می‌کنند از قدرت و تاثیرگذاری سیاسی آنها کاسته خواهد شد. از سوی دیگر باید توجه داشت که تجربه سیاسی جامعه با گذشت ۴۰ سال از عمر انقلاب اسلامی زیاد شده و دیگر حاضر به همراهی با جریاناتی نیستند که تنها منافع سیاسی خود را پیگیری و از برنامه‌ریزی برای رفع مشکلات جامعه غافل هستند. در راستای بررسی وضعیت دو جریان سیاسی کشور و مشکلاتی که دولت با آن مواجه است حسین کنعانی مقدم دبیرکل حزب سبز با «آرمان» به گفت‌وگو پرداخته است که می‌خوانید.

اخیرا این سوال از فعالان سیاسی اصلاح‌طلب پرسیده می‌شود که آیا جریان اصلاحات دچار یک تشتت فکری در قبال مردم و آینده سیاسی خود شده است یا خیر؟ طبعا پاسخ‌ها متفاوت بوده‌است. اکنون از شما به عنوان فعال سیاسی جریان اصولگرا این پرسش‌ها را مطرح می‌کنم که آیا اصولگرایان و یا کلیت جریانات سیاسی کشور، دچار گیجی استراتژیک و سردرگمی در تصمیم‌گیری شده‌اند یا خیر؟

مدتی است جریانات سیاسی کشور، گفتمان غالب سیاسی خود را از دست داده‌اند. اصولگرایان و اصلاح‌طلبان گفتمانی ندارند که بتواند پاسخگوی مطالبات مردم در عرصه سیاسی باشد به عبارتی دچار یک آنومی سیاسی شده‌ایم. این آنومی سیاسی زمانی شکل می‌گیرد که گفتمان جریانات سیاسی در جامعه خریدار ندارد. وقتی هم خریدار ندارد، شرایطی پدیدار می‌شود که جریانات سیاسی حتی گفتمان خود را مطرح نکنند، به زبان نیاورند و در حاشیه نگه دارند.

در جریان اصولگرا چه خبر است؟ یک روز جمنا، یک روز جبهه وحدت، یک روز جریان نواصولگرایی آقای قالیباف و... مطرح می‌شود و به عبارتی تشتت گفتمانی در اصولگرایان واضح است. داستان نواصوالگرایی چیست واقعا گفتمان تازه‌ای دارند یا تکرار مکررات است؟

جریان اصولگرایی از زمانی که خود را پیدا کرده است، گمشده به نام وحدت دارد. همواره هم به دنبال ایجاد یک انسجام سیاسی است و هراز چندگاهی در قامت یکی از گروه‌های جریان اصولگرایی خود را نشان می‌دهد. مجموعه‌هایی که طی سال‌های گذشته مانند پیروان خط امام و رهبری، جریانات حول آقای ناطق نوری، جمنا و سایر گروه‌های حزبی که شکل می‌گرفت عمدتا نزدیک به ایام انتخابات سازماندهی ‌شد و بیشتر ائتلاف‌های انتخاباتی بودند تا حزب و گروه سیاسی. هنوز هم افراد مختلف جریان اصولگرا، به دنبال این گمشده هستند و به جست‌وجوی آن می‌پردازند. به نظر می‌رسد زمانی این گمشده پیدا خواهد شد که سازوکارهای لازم برای وحدت وجود داشته باشد به‌ویژه در کادر رهبری اصولگرایی و سازمان و گفتمان انقلاب اسلامی. یعنی علاوه بر اهمیت دادن به آرمان‌های انقلاب و صیانت از آنها، مطالبات و دغدغه‌های مردم هم در گفتمان انقلاب و نیروهای اصولگرا لحاظ شود و به آن پاسخ داده شود.

تصور می‌کنید با لحاظ شرایط فعلی، این امیدواری وجود دارد که اصولگرایان به یک وحدت نسبی دست پیدا کنند؟

آرزو بر ما جوانان عیب نیست (خنده)؛ ما همواره آرزو می‌کنیم و امیدواریم که وحدت حاصل شود اما اینکه فکر کنیم با نزدیک شدن انتخابات آن دود سفید که آقای حدادعادل مطرح کرد، مشاهده خواهد شد، بحثی فصلی است که به زمان انتخابات باز می‌گردد و باید امید به وحدت اصولگرایان داشت.

اصولگرایان به دنبال جبهه و وحدت هستند و اصلاح‌طلبان هم درپی تشکیل پارلمان اصلاحات و تشکیلات منسجم‌تر سیاسی. این دو جریان سیاسی همچنان در پی راه‌های اتحاد و انسجام با خودشان هستند و دغدغه آنها جمع کردن خودشان است! در این میان تکلیف مردم و مطالبات و انتظارات عامه جامعه چه می‌شود؟ نقش مردم در بین این جبهه‌ها و شوراها کجاست؟

در این باره باید 3 اقدام صورت داد که اولین آن، گفتمان درون تشکیلاتی است. هر دو جریان اصلاحات و اصولگرا باید بین خودشان به گفت‌وگو و مذاکره بپردازند و موانع پیش روی کار سیاسی خود را بردارند تا به انسجام برسند. دوم موضوع، گفت‌وگوی برون تشکیلاتی است؛ یعنی جریانات سیاسی با یکدیگر به گفت‌وگو و مباحثه بپردازند. برای شکل گرفتن گفت‌وگوی ملی و گام برداشتن به سمت وحدت ملی این دو جریان باید با هم سخن بگویند که متاسفانه این امر تاکنون به نتیجه نرسیده است. سومین موضوع این است که محور گفت‌و‌گوها، مطالبات مردم باشد و نه مطالبات جناحی و گروهی. هرگاه سخن از گفت‌وگوی ملی به میان می‌آید، هر جناحی می‌خواهد مطالبات خود را محقق کند و مشکلات خود را رفع کند. در حالی‌که باید مردم در اولویت قرار بگیرند. اگر این گفت‌وگوها حول مطالبات، خواسته‌ها، انتظارات و مشکلات مردم شکل بگیرد، علاوه بر شکل‌گیری وحدت و انسجام گروهی، منفعت و سودی هم نصیب مردم خواهد شد و می‌تواند به برون رفت از مشکلات اقتصادی فعلی، کمک کند.

ایرادی که به جریان اصولگرایی و نحوه ورود آنها به عرصه انتخابات گرفته می‌شود، از این بابت است که اصولگرایان به مطالبات اجتماعی، حقوق شهروندی، آزادی‌های مصرح قانون و... اهمیت چندانی نمی‌دهند و تنها در ایام تبلیغات انتخاباتی به فضاسازی و تبلیغ درباره موضوعات معیشتی جامعه می‌پردازند. گفته می‌شود اصولگرایان بیشتر بر نقاط ضعف اصلاح‌طلبان متمرکز می‌شوند و آنها را بزرگنمایی می‌کنند تا نقاط قوت خودشان! این واقعیت دارد؟

یکی از مشکلات هر دو جریان سیاسی کشور این است که وقتی به قدرت می‌رسند، به دنبال حذف دیگری هستند و می‌خواهند موقعیت خود را تحکیم ببخشند. اولویت را پرداختن به مطالبات سیاسی و جریانی خود می‌دانند تا خواسته مردم. هر دو جناح درپی دو قطبی کردن کشور و اکثریت و اقلیت ساختن هستند و مدام حاکم و محکوم‌سازی می‌کنند. اگر قرار است مشکلات کشور رفع شود و مردم اقبال بلندی به دو جریان سیاسی داشته باشند، باید مطالبات مردم را پیش رو قرار دهند و سپس خواسته‌های خود را در ذیل آنها تعریف کنند. در غیر اینصورت هم رأی مردم، اعتماد و هم جایگاه و شأن سیاسی خود را از دست خواهند داد.

جایگاهشان را از دست می‌دهند یا از دست داده‌اند؟ با توجه به اینکه دی ماه سال گذشته، شعار «اصلاح‌طلب، اصولگرا؛ دیگه تموم ماجرا» در بسیاری از شهرهای کشور سر داده می‌شد. آیا تصور نمی‌کنید که مردم از جریانات سیاسی عبور کرده‌اند؟

خیر؛ من به این سخن اعتقاد ندارم. هر دو جریان سیاسی می‌توانند مشکلات کشور را حل کنند به شرط آنکه مطالبات خود را کنار بگذارند البته عبور از جریانات سیاسی، حق مردم است. مردم در انتخابات مختلف و با رأی خود، عبور از جریانات و گروه‌های سیاسی را نشان می‌دهند اما اکنون بحث دیگری مطرح است؛ یعنی هر دو جریان سیاسی سعی می‌کنند با رأی مردم خود را تثبیت کنند. این امر باعث می‌شود که مردم به تدریج اعتماد خود را به آنها از دست بدهند.

پرسش همین است که آیا این اعتماد و اعتبار اصلاح‌طلبان و اصولگرایان در نزد مردم از بین رفته است یا خیر؟

هنوز نه! در واقع هنوز راه نجات برای این دو جریان سیاسی وجود دارد.

راه نجاتشان چیست؟

هر دو جریان باید به گفت‌وگوی ملی تن دهند و محور آن هم مطالبات مردم و ارائه راهکار برای حل مشکلات مردم باشد. در غیر اینصورت مردم از اصلاح‌طلبان و اصولگرایان عبور خواهند کرد.

بحث گفت‌وگوی ملی به معنای واقعی آن، چه زمانی استارت خواهد خورد؟

این خواسته در بدنه جریانات سیاسی وجود دارد اما متاسفانه سران دو جریان، در برابر گفت‌وگو و وحدت ملی مقاومت می‌کنند زیرا احساس می‌کنند که با آغاز این گفت‌وگوها، جایگاهشان را از دست خواهند داد! به همین علت، همواره در حال تعیین پیش شرط برای گفت‌وگوی ملی هستند. برای اینگونه مسائل هیچ پیش شرطی نباید وجود داشته باشد. حداقل مذاکره با دشمنان خود را آموخته‌ایم و حالا این سوال هست که نباید با دوستان خود مذاکره کنیم و رو در رو سخن بگوییم؟ آیا دو جریان عمده سیاسی کشور نمی‌‌توانند با هم گفت‌وگو کنند و کار سختی است؟

منظور شما پرداختن به بحث برجام داخلی است که آقای روحانی بارها مطرح کرد؟

نمی‌دانم منظور چه بوده است و برجام داخلی را چه چیزی می‌دانند. اما بنده این گفت‌وگوها را بازگشت به اصل خویش می‌دانم. ما یک ملت واحد هستیم و جریانات سیاسی نباید در بین امت و آحاد مردم تفرقه ایجاد کنند. گفت‌وگوی ملی بازگشت به اصل انقلاب است. یادمان نرود که برای مردم و برای اسلام انقلاب شد و باید به آن اصول اولیه انقلاب اسلامی باز گردیم.

برخی اصلاح‌طلبان معتقدند که سبد رأی اصولگرایان در انتخابات، حداکثر 10 میلیون است. آن هم با حمایت‌های همه‌جانبه برخی نهادها، ارگان‌ها، تبلیغات و امکانات وسیع. به نوعی اصولگرایان با دوپینگ سیاسی رأی می‌آورند. نظر شما در این باره چیست؟

به اعتقاد من هر دو جریان سیاسی کشور، جمعا بیش از 40 درصد رأی ندارند البته 40 درصد رأی سازمان یافته و تشکیلاتی. عمده کسانی که در انتخابات به پای صندوق‌های رأی می‌روند، به‌خاطر فضای انتخاباتی و شعارهایی است که اصلاح‌طلبان یا اصولگرایان می‌دهند، یا اینکه برای مقابله با یک جناحی به جناح دیگر رأی می‌دهند و یا درپی این هستند به جریانی که شعارها و مواضع پوپولیستی دارند، نزدیک شوند. مشاهده می‌کنید که اکنون مد شده که هر کسی می‌خواهد حرفی بزند از افزایش چند برابری یارانه‌ها می‌گوید. این نوعی خریدن رأی مردم است؛ این روش‌ها غلط است. نمی‌دانم چرا این مواضع و سخنان در کشور ما باب شده است. تصور می‌کنم در انتخابات آینده، مردم کمتر رأی هیجانی خواهند داد. آن رأی خاکستری حدود 60 درصدی که طیف وسیعی از آحاد مردم را شامل می‌شود، از اوضاع اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و... ناراضی هستند و اصلا اعتقادی به جریانات سیاسی هم ندارند. اگر اینها وارد کارزار شوند، نه اصولگرا می‌تواند پیروز شوند و نه اصلاح‌طلبان. این بحثی جدی است که باید به آن توجه ویژه‌ای شود. اما اگر آن 60 درصد نخواهند وارد صحنه شوند، میزان مشارکت به 50 درصد نخواهد رسید.

به زعم شما اگر آن طیف 60 درصدی خاکستری آرا، در انتخابات به اصلاح‌طلبان و اصولگرایان مایل نباشند، آیا در کشور جریان سومی وجود دارد که آنها را به سمت خود سوق دهد؟

خیر؛ جریان سومی که توانایی مدیریت آن 60 درصد را داشته باشد، وجود ندارد. زیرا اساسا گفتمان غالبی وجود ندارد. خود آن 60 درصد هم طیف‌های مختلفی را شامل می‌شوند و یک طیف واحد و همسو نیستند.

پس در این صورت ممکن است شاهد رأی هیجانی این عده باشیم.

بله درست است. آنها سعی خواهند کرد که در جهتی حرکت کنند که نه اصولگرایان و نه اصلاح‌طلبان منفعتی کسب کرده و رأی لازم را به‌دست آورند.

از پوپولیسم سخن گفتید در حالی که خواستگاه این پدیده در 13سال گذشته، جریان اصولگرا بوده و دولتی با این ویژگی از درون اصولگرایان روی کار آمد که ماجرای آن بر همگان آشکار است. آیا می‌توان گفت که اصولگرایان مجددا درصدد این هستند که با همین حربه و عوامفریبی، دوباره کرسی‌های انتخابی را تصاحب کنند؟

مردم ما از آن دوره که اشاره کردید تجربه خوبی کسب کردند و دیگر با طناب شعارهای پوپولیستی وارد چاه نمی‌شوند. 8 سال دوره آقای احمدی‌نژاد، تجربه شد و شاهد نتایج آن بودیم. آقای روحانی هم ابتدا شعارهای پوپولیستی داد اما روشنفکرانه‌تر! که این شعارها هم کم‌کم رنگ باخت. تصور می‌کنم مردم دیگر اقبالی به این شعارها و مواضع نخواهند داشت.

پس مردم به کدامین جناح، کدامین گفتمان و کدامین جریان سیاسی اقبال نشان ‌می‌دهند که هم مطالباتشان را دنبال کنند و به نوعی وابستگی دائمی خود را به جریانات تابلودار داخلی کم کنند؟

مردم با گروه‌ها و جریانات سیاسی عقد اخوتی نبسته‌اند که آنها به هر شکلی که بخواهند رفتار کنند، مردم هم تخم مرغ‌های خود را بدون کم و کاست در سبد رأی آنها بگذارند و درصدد تقویت این یا آن جریان باشند. مردم در انتخابات آینده یک راه دیگری برای گفتمان غالب سیاسی کشور انتخاب خواهند کرد و آن هم تحول‌گرایی انقلابی خواهد بود که می‌تواند حرف اول و آخر را بزند. اگر این گفتمان شکل بگیرد و بتواند در جریانات سیاسی خود را تقویت کند، می‌تواند بر هر دو جریان اصلاحات و اصولگرا غلبه نماید و در عین حال با هر دوی این جریانات هم همکاری کند و به دولت ائتلافی بینجامد.

گفتمان تحول‌گرایی انقلابی آیا مصداق بیرونی (فردی) برای آن متصور هستید؟

برخی شعارهایی که امروز مطرح می‌شود، از همین گفتمان نشأت می‌گیرد، اما نتوانسته است یک بعد فراگیری داشته باشد.

دلیلش چیست؟

به این دلیل که متاسفانه نظریه‌پردازان ما در جریانات سیاسی، بیشتر توجیه‌پرداز هستند تا نظریه پرداز! به همین علت این گفتمان تحول‌گرایی انقلابی هنوز نتوانسته آنچنان که باید و شاید جای خود را باز کند.

یکی از آفات عرصه سیاسی کشور، فردگرایی است یعنی در انتخابات مختلف، اصلاح‌طلبان و اصولگرایان مدام چهره‌های خود را معرفی می‌کنند تا برنامه‌ها و عملکردهایشان را. چرا بیشتر به افراد اهمیت داده می‌شود تا برنامه‌ها؟

این فردمحوری دلیل دارد. البته نشانه‌های تغییر هم دیده می‌شود. اگر نظام سیاسی ما پارلمانی و حزبی بود، دیگر شخص‌محور نبود اما نظام سیاسی کشور، ریاستی است و این مشکل وجود دارد. پیش‌بینی می‌کنم که آخرین دوره نظام ریاستی را با آقای روحانی تجربه می‌کنیم و به سمت نظام پارلمانی خواهیم رفت. تشکیلات قوه مجریه با نخست وزیر اداره شده و رئیس‌جمهوری بیشتر یک مقام تشریفاتی خواهد بود.

یعنی مجلس آینده (یازدهم) گام نهایی را برای رسیدن به نظام پارلمانی و انتخاب رئیس دولت توسط پارلمان را کلید خواهد زد و در 1400 به جای رئیس‌جمهوری، مدیریت اجرایی کشور با نخست وزیر اداره خواهد شد؟

اگر قوه عاقله‌ای در مجلس وجود داشته باشد، به آن سمت حرکت خواهد داشت البته تنها به خواست مجلس ربطی ندارد و علاوه بر تغییر قانون، قوای دیگر هم باید درگیر باشند. اگر بخواهیم مشارکت مردم را در عرصه سیاسی کشور افزایش دهیم، باید یک تحولی را در این زمینه ایجاد کنیم.

چند ماهی است که حواشی زیادی حول مجلس وجود دارد. برخی از نمایندگان از وجود دست‌هایی برای تخریب عمدی مجلس سخن می‌گویند و برخی هم از عدم در رأس امور بودن مجلس سخن به میان می‌آورند. شما تحولات و حاشیه‌های اخیر مجلس را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

اعتقاد بنده این است آن طرحی که آمریکایی‌ها و صهیونیست‌ها در منطقه دارند، جنگ هیبریدی است یعنی جنگی ترکیبی که بخشی از آن، جنگ روانی و جنگ نرم است. اگر از این 2 مطلب غافل شویم، آثاری ناخوشایند خواهند داشت. به همین دلیل برخی اوقات با دست خودمان، عملیات روانی دشمن را پیاده می‌کنیم. باید دقت داشت که تضعیف افراد، شخصیت‌ها، نهادها و قوای مختلف صورت نگیرد و باید در مقابل تخریب‌ها ایستاد. در غیر این‌صورت خودزنی صورت خواهد گرفت و عملا سنگرها را برای ورود دشمن، آماده می‌کنیم. بخشی از مسائل به‌وجود آمده اخیر طبیعی است زیرا جامعه پویا و فعالی داریم اما بخشی هم جنگ روانی است که علیه کشور و نهادها شکل گرفته است تا اصل نظام و مسئولان کشور را مورد هدف قرار دهند و به ترور شخصیتی دست بزنند که حتما باید با این پدیده مقابله کرد ،اما درباره مجلس باید اذعان داشت نهاد پارلمان باید خودش مراقب خودش باشد و خود را حفظ کند. مجلس باید از جایگاه خود صیانت کند. برای در رأس امور بودن باید مراقب رفتارهایش باشد. اگر از درون مجلس نشود شأن آن را حفظ کرد، از بیرون هم کاری از کسی بر نمی‌آید.

ارزیابی شما از تحولات اخیر در دولت چیست؟ با توجه به بحث استعفای وزیر بهداشت و سخنانی که نوبخت رئیس سازمان برنامه و بودجه مطرح کردند. اساسا وجود کشمکش‌های سیاسی در داخل دولت را تایید می‌کنید یا اینکه این تحولات را مقطعی می‌دانید؟

این امر تبدیل به یک نوع رویه شده است که دولت‌ها در دور دوم فعالیت خود، دچار تنش‌های داخلی می‌شوند. وقتی دولت‌ها با نوعی ائتلاف شکل می‌گیرند و تعاونی سیاسی در درون هیأت دولت شکل می‌گیرد، قاعدتا فراکسیون‌هایی هم در دولت شکل می‌گیرد. در دور دوم که دیگر انتخابی هم وجود ندارد، این کشمکش‌ها عیان‌تر می‌شود. به نظر می‌رسد تغییرات و مسائل اخیر دولت که شاید هم در آینده بیشتر شود، ناشی از همین ائتلاف‌های انتخاباتی است که پس از مدتی خود را نشان می‌دهد و پس از مدتی به حاشیه‌ها و حرف و حدیث‌های فراوان تبدیل می‌شود. به نظرم هر چه به پایان کار دولت آقای روحانی نزدیک شویم، اختلافات بیشتری بروز خواهد کرد. شاهدیم که برخی از اصلاح‌طلبان بحث عبور از روحانی را مطرح می‌کنند، کارگزاران سازندگی و از سویی حزب اعتدال و توسعه و امثال آقای نوبخت هم به شکلی با سایر جریان‌های اصلاح‌طلب در تعارض و درگیری هستند که احتمال افزایش این تنش‌ها هم وجود دارد. تعاونی سیاسی در درون هیأت دولت شکل می‌گیرد، قاعدتا فراکسیون‌هایی هم در دولت شکل می‌گیرد. در دور دوم که دیگر انتخابی هم وجود ندارد، این کشمکش‌ها عیان‌تر می‌شود. به نظر می‌رسد تغییرات و مسائل اخیر دولت که شاید هم در آینده بیشتر بشود، ناشی از همین ائتلاف‌های انتخاباتی است که پس از مدتی خود را نشان می‌دهد و پس از مدتی به حاشیه‌ها و حرف و حدیث‌های فراوان تبدیل می‌شود. به نظرم هر چه به پایان کار دولت آقای روحانی نزدیک شویم، اختلافات بیشتری بروز خواهد کرد. شاهدیم که برخی از اصلاح‌طلبان بحث عبور از روحانی را مطرح می‌کنند، کارگزاران سازندگی و حزب اعتدال و توسعه و امثال آقای نوبخت هم به شکلی با سایر جریان‌های اصلاح‌طلب در تعارض و درگیری هستند که احتمال افزایش این تنش‌ها وجود دارد.

ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر:
بنر شرکت هفت الماس صفحات خبر
رپورتاژ تریبون صفحه داخلی
شهرداری اهواز صفحه داخلی