تیتر امروز

افشارسلیمانی: بشار اسد، عمدتا متکی به مردم خود نبود/ پوتین، پشت اسد را خالی کرد/ ترکیه و اردوغان، پیروز اصلی میدان سوریه هستند/ ایران باید توجه به مردم در داخل و موازنه در دیپلماسی و حتی مذاکره با آمریکا را در دستور کار قرار دهد
سفیر پیشین ایران در باکو و تحلیلگر ارشد مسائل بین‌الملل در گفت‌وگو با دیدارنیوز مطرح کرد

افشارسلیمانی: بشار اسد، عمدتا متکی به مردم خود نبود/ پوتین، پشت اسد را خالی کرد/ ترکیه و اردوغان، پیروز اصلی میدان سوریه هستند/ ایران باید توجه به مردم در داخل و موازنه در دیپلماسی و حتی مذاکره با آمریکا را در دستور کار قرار دهد

افشار سلیمانی، سفیر سابق ایران در جمهوری آذربایجان و تحلیلگر ارشد مسائل منطقه در گفتگویی با دیدارنیوز به تحلیل پیامد‌های سقوط بشار اسد در دمشق و عوامل و بازیگران صاحب نقش در تحولات این کشور پرداخته...
حکومت بشار اسد سقوط کرد/ اشغال منطقه جبل‌الشیخ توسط اسرائیل/ سفیر ایران: سوریه تجزیه نمی‌شود +ویدیو
آخرین تحولات سوریه

حکومت بشار اسد سقوط کرد/ اشغال منطقه جبل‌الشیخ توسط اسرائیل/ سفیر ایران: سوریه تجزیه نمی‌شود +ویدیو

تحولات در کشور بحران‌زده سوریه همچنان با سرعت ادامه دارد و گروه‌های شورشی و مخالف دولت بشار اسد، دمشق را هم تصرف کرده‌اند. رسانه‌ها از سقوط حکومت بشار اسد خبر می‌دهند؛ رئیس‌جمهوری که با هواپیما...
قلاب اردوغان در آب گل آلود سوریه/ پائیز اسد در دمشق/ چرخش موضع تهران در قبال پسر حافظ اسد؟
مجله خبری تحلیلی دیدارنیوز ویژه تحولات در سوریه

قلاب اردوغان در آب گل آلود سوریه/ پائیز اسد در دمشق/ چرخش موضع تهران در قبال پسر حافظ اسد؟

پنجاه و سومین برنامه مجله خبری تحلیلی دیدارنیوز، با اجرای محمدرضا حیاتی و با حضور کارشناسان و صاحب نظران به جنگ داخلی در سوریه و تحولات سریع آن اختصاص دارد که در ادامه می‌بینید و می‌شنوید.

با اولین باران سیاه؛ نفس شهر بند آمد

خدا خدا می‌کردیم نياید. دل توی دلمان نبود که اگر آمد به کجا پناه ببریم. دیگر طاقتِ سرفه‌های خشک، تنگی نفس، سرگیجه و‌دوبینی را نداشتیم.

کد خبر: ۱۷۶۲۳۰
۰۱:۱۵ - ۰۸ آذر ۱۴۰۳

با اولین باران سیاه؛
نفس شهر بند آمد

خدا خدا می‌کردیم نياید. دل توی دلمان نبود که اگر آمد به کجا پناه ببریم. دیگر طاقتِ سرفه‌های خشک، تنگی نفس، سرگیجه و‌دوبینی را نداشتیم. ریه‌هايمان به آلودگی خو گرفته بود و برایش هوای پاک سم بود. در آلودگی آنقدر شمرده دم و بازدم می‌کردیم، که اکسیژن جایی برای نفس کشیدن نداشت. آنقدر که همه برای جمع‌آوری آب‌های سطحی و پس‌زدگی فاضلاب رو زمین آماده‌ بودند که یادشان رفته بود، میدان جنگ روی هواست. صحبت هوا شد، تا یاد داریم گازهای تشکیل‌دهنده‌ی جو زمین مخلوطی از گازها شامل نیتروژن (۷۸٪)، اکسیژن (۲۱٪)، آرگون (۰٫۹٪) و کربن دی‌اکسید (۰٫۰۳٪) است. البته جو زمین نه شهر من! گازهای شهر من را مونوکسید کربن، دی‌اکسید‌کربن و ذرات ریز و درشتی است که شاید گوشه‌ای سهم اکسیژن شود.

«ذرات ریز» به ذرات آلاینده تنفس‌پذیر با قطر کمتر از 2.5 میکرومتر گفته می‌شود که می‌توانند وارد ریه و جریان خون شوند و سبب بروز مشکلات جسمی جدی شوند. ریه و قلب بیشترین تاثیر را از این آلاینده می‌پذیرند. قرار گرفتن در معرض این ذرات ممکن است سبب سرفه یا تنگی‌نفس، تشدید آسم و بیماری تنفسی مزمن شود، به همین راحتی مصیبت در زندگي‌‌مان رخنه کرده است. مصیبتی مه دیگر شرایط غیرعادی، حاد و حتی بحرانی نیست، زندگي روزمره و عادیست.

یادم می‌آید در ۱۵ سالی که به یُمن مهمان نام آشنای یعنی ریزگردها، خاک بر سر بودیم، شرایط مثل امروز بود، با این فرق که ریه‌هایمان خاک‌شش شده بود. صدای آژیر جنگ به صدا درآمد. اینبار صدای آژیر آن‌قدر بلند بود که هیچ‌کس نشنید یا شاید هم‌ شنید اعتنا نکرد! بعد هم که کرونا آمد. به هرجا با هر توانی که دلش می‌خواست حمله می‌کرد. ریه، گلو، مفاصل و ... خیلی‌ها را به نقاب خاک سپرد. مهار شد اما تمام نه.
ششم آذرماه با صدای چیک‌چیک متوجه بارش شدیم. خوشحالي‌مان را پنهان کردیم. اولین باران قرار است روزگارمان را سیاه کند. هرچه باران شدت می‌گرفت، وسعت دید کمتر مي‌شد.‌شبیه مه بود اما سیاه و‌ بدبو. هرچه می‌خواستیم نفس‌ بکشید و دم و بازدم کنیم، نمی‌شد که نمی‌شد. باران سیاه بارید و نفس شهر بند آمد. درمانگاه، بیمارستان و مراکز درمانی مجالی برای پذیرش بیماران ندارند. یکی سرم به دست و‌ دیگری ماسک اکسیژن به دهان. از هر طرف صدای ناله می‌آید و پرستار بیچاره مستاصل و هاج و واج مانده به درد کدام برسد.

کمی آن‌طرف‌تر همه جمع شدند و به یکدیگر برای مقابله با آبگرفتگی نقاطی که از قبل مشخص کرده بودند، تبریک می‌گویند و دست‌گل‌هایی که به آب دادند را به ديگري هدیه می‌دهند. حتی یک نقطه شهر آبگرفتگی گزارش نشد! پس یادمان باشد، نقاط شهر همان‌هایی هستند که آنها مشخص کردند و‌ نه آنهایی که ما می‌بینیم و‌ می‌گوییم؟! بازار عکس‌های پای کار و پاشنه‌های ورکشیده داغ است. یکی می‌گفت آب‌های سطحی صبح که شد رفتند، دیگری گفت: شبانه‌روزی به جنگ آب‌های سطحی رفتیم. هرچه بود باران رحمت بود و برای شهر من اهواز زحمت رحمت شد. باران سیاه بارید و نفس شهر بند آمد.

ابراهیم متین‌سیرت

ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر:
بنر شرکت هفت الماس صفحات خبر
رپورتاژ تریبون صفحه داخلی