محمد منصورنژاد در یادداشتی به مناسبت روز مازندران، به چالش بین برخی از اهالی ساری با بخشی از اهالی آمل بر روی آرش کمانگیر پرداخت و نوشت: دولتمردان فرهیخته باید از چنین قوت و فرصت واقعا بی نظیر، استفاده حداکثری کنند و با اتکای بدان به همبستگیها دامن بزنند و قدری از گسستها بکاهند.
دیدارنیوز _ *محمد منصورنژاد:
۱. در سال جاری (۱۴۰۳) در هفته مازندران، که هر سال به مناسبت ۱۴ آبان روز مازندران بپا میگردد، چالشی بین برخی از اهالی ساری با بخشی از اهالی آمل بر روی این موضوع اتفاق افتاد که آیا آرش کمانگیر ساروی بود یا آملی؟
ساوریها به شعری از «فخرالدین اسعد گرگانی» استناد کردند که:
از آن خوانند آرش را کمانگیر که از ساری به مرو انداخت یک تیر
و در مقابل آملیها به شعر ثبت شده از «علامه قزوینی» استناد کردند که:
از آن خوانند آرش را کمانگیر که از آمل به مرو انداخت یک تیر
برخی دیگر گفتند این مکان نه آمل بود و نه ساری، بلکه «رویان» بود. در این زمینه به مقدمه زنده یاد دکتر «منوچهر ستوده» بر کتاب «تاریخ رویان» استناد کردند؛ البته بنا به روایت همین منبع، دکتر ستوده، رویان را منطقه وسیعی از لب دریا تا شهر ری فرض میکند، که با خطی اگر به موازات رودخانه هراز، از هم جدا شوند (دو قسمت گردند)، تنها ضلع غربی آن رویان است. در اینجا مکان دقیق تیراندازی تعیین نشد؛ ولی دو نکته میتوان گفت: طبق این سند قطعا ساری محل تیر نبود (چون اصلا در غرب مازندران نیست و خارج رویان است) و ثانیا، چون فلسفه تیراندازی آرش، تعیین مرز بود، و هر چه تیر از ارتفاع بلندتر پرتاب میشد، گستره وسیعتری را میپیمود، پس منطقا و از جهت استراتژیک، باید از روی یالهای شرقی قله دماوند (در لاریجان) پرتاب شده باشد که اکنون جزو شهرستان آمل محسوب میگردد.
۲. اما به قول «سهراب»، لازم است به دلایلی که در ادامه میآید، چشمها را شست و جور دیگر موضوع را دید که در آن صورت اصلا جایی برای این منازعات نمیماند:
اول: «آرش»، نمادی اسطورهای است. اساطیر ایرانی گرچه «افسانه» و بی ریشه نیستند، ولی کاملا هم با اتفاقات تاریخی و جغرافیایی بیرونی تطابق نمیکنند و همواره دور از دسترس مانده و الهام بخشند. آرش هم نمادی اسطورهای از عهد «پیشدادیان» ایران زمین در چند هزار سال پیش است و نباید تلاش داشت تا آن را کاملا با مصادیق بیرونی امروزین تطبیق داد؛ به ویژه در مواردی که ایجاد چالش و تنش میکند. بلکه لازم است به جستجو نشست که این نماد اسطورهای چه پیامی را منتقل میکند؟
دوم: بهترین پیام نمادین این اتفاق اساطیری در شمال ایران چیست؟ به نظر میرسد آرش را میتوان نام آورترین نماد «صلح ایرانی» نامید؛ زیرا، اولا: برای پایان جنگی فرسایشی بین ایران و توران (منوچهر/افراسیاب) و رسیدن به صلح منفی (به تعبیر گالتونگ: نفی خشونت عریان) اقدام کرد و ثانیا این تیر را به طرف جانداری نشانه نرفت؛ بلکه به هوا و به سمت توران فرستاد و اتفاقی بر درختی در «مرو» (بنا به روایت اساطیری) فرود آمد. پس بدون اینکه خونی ریخته شود، آرش صلحی را رقم زد، جنگی را خاتمه داد و تعیین مرز کرد؛ و البته به تعبیر «سیاوش کسرایی»، «آری آری جان خود در تیر کرد آرش»! سرداری که برای دفاع از ایران و ملت ایران شهادت را برگزید و نامش با افتخار باقی ماند.
با این وصف، بجای اینکه از داستان آرش در هزاره سوم برپا نمودن نبردشهرها با هم را نتیجه بگیریم، چه خوب است از این نماد صلح درس دوستی، همبستگی و فداکاری بیاموزیم.
۳. مهمتر آنکه هیچ عاقلی سرمایه ارزشمندش را بیهوده در امور کوچک و به ویژه سوزنده هدر نمیدهد. آرش سرمایه فرهنگی و نمادین ایرانیان (بلکه فراتر از ایران جغرافیایی؛ نماد ایران فرهنگی) است. این شخصیت بی نظیر، نباید خرج این منازعات بچگانه و قومی و طایفهای شود! همه ایرانیان و به ویژه اهالی تبرستان میتوانند به این اتفاق مبارک بنازند و از آن الهام درست جهت زندگی انسانی، دوستانه و اخلاقی در زمانه ما بگیرند. با تدبیر درست، به جای پادصلح، میتوان از مسیر نماد آرش، به حتی صلح مثبت نیز رسید.
مثلا میتوان به بهانه ایثارگری آرش، در زمانی مقرر، فراخوانی از شهرهای مختلف کشور داد و این رخداد خجسته را با هم جشن گرفت و پاسداشت. دولتمردان فرهیخته باید از چنین قوت و فرصت واقعا بی نظیر، استفاده حداکثری کنند و با اتکای بدان به همبستگیها دامن بزنند و قدری از گسستها بکاهند.
*دین پژوه و استاد دانشگاه