سه سال پیش همچین روزایی که منتظر بودیم، ورزشکارمون بعد از رسيدن به دیدار نهایی برابر حریف آمریکایی پیروز بشه و قهرمان المپیک بشه، غافلگیر شدیم و در عین شایستگی و با توجه به برتری رقیب نائبقهرمان شد. البته که جایگاه دومی المپیک یعنی قرار گرفتن در میان بهترینها، اما ما خیلی توقعمان بالا رفته بود به کمتر از قهرمانی راضی نمیشدیم.
پهلوان که باش ...
سه سال پیش همچین روزایی که منتظر بودیم، ورزشکارمون بعد از رسيدن به دیدار نهایی برابر حریف آمریکایی پیروز بشه و قهرمان المپیک بشه، غافلگیر شدیم و در عین شایستگی و با توجه به برتری رقیب نائبقهرمان شد. البته که جایگاه دومی المپیک یعنی قرار گرفتن در میان بهترینها، اما ما خیلی توقعمان بالا رفته بود به کمتر از قهرمانی راضی نمیشدیم.
گذشت و گذشت و چرخ روزگار چرخید، دوباره ورزشکار ما توی دیدار نهایی مسابقات جهانی به همین حریف خورد و اینبار شکستش داد و قهرمانی رو پس گرفت.
بله ورزشکار ما حسن یزدانی بود و حریفش تیلور آمریکایی. کشتیگیر چغر و بدبدنی که به قول آقای عامل هیچرقمه نمیشد بهش فن زد. آقا حسن کشتی ما تو مبارزه با تیلور نامدار فقط یکبار طعم پيروزي چشیده بود و توی هفت بار دیگه شکست خورده بود. البته که هیچگاه حریف دست و پا بستهای نبود و جانانه با حریف سرشاخ میشد.
اما حرف امروز ما از حریف آقا حسن توی مسابقهی نهایی المپیک پاریس هست. حریفی که اتفاقا آئرن بروکس رقیب آمریکایی حسن یزدانی کسی که تونسته بود، تیلور را توی مسابقه انتخابی از پیش برداره و دوبندهی وزن ۸۶ کیلو را به تن کنه، را در نيمهنهایی شکست بده راهی دیدار نهایی بشه. ماگومد رمضانوف که اصالتی روس داره و با تیم ملی بلغارستان وارد مسابقات شد. قبل از اینکه وارد دیدار نهایی بشیم به آسیبدیدگی آقا حسن اشاره کنیم، آسيبدیدگی که باعث شد، بعد از عمل یکسال از میادین رسمی و تمرینات به دور باشه و همین هشت ماه پیش دوباره، شروع به فعالیت کنه.
خوشحال بودیم که آمادگی آقا حسن صددرصدی و حریفان را پشت سر میزاره و توی دیدار نهایی آخرین ضربه را هم به حریف وارد میکنه و مدال طلای المپیک را به ایران هدیه میکنه و اسم خودش را در تاریخ ورزش ایران جاودانه میکند.
همهچیز خوب پیش رفت که به یکباره انگار دنیا روی سرمون خراب شد، چند ثانیه از دیدار نهایی حسن یزدانی و رمضانوف نگذشته بود که آقا حسن احساسی درد کرد، دردی که از کتف راست شروع شد. حالا وقتش نبود، چند ثانیه پزشک مسابقات آمد و بعد از وقفهای کوتاه دوباره مبارزه شروع شد، اما انگار در خیال نداشت، تموم بشه و دوباره و اینار با شدت بیشتری درد به سراغش آمد و باز هم مسابقه قطع شد. دیگه دست راستشو درگیر نمیکرد و حملهای در کار نبود. پَکر شدیم و فقط خدا و خدا میکردیم، معجزه بشه و آقا حسن همون همیشگی بشه. همونی که به حریفان فقط سی ثانیه و کمتر اجازهی خودنمایی میده. اما قدرت درد بیشتر بود و شاید توی چهرهی آقا حسن نمیدیدم، اما از نوع مبارزه معلوم بود که تمام وجودش را فرا گرفته. وقت اول با نتیجهی یک بر صفر به سود حریف به پایان رسید و اميدوار بودیم، وقت دوم همهچیز به سود ما باشه. داور سوت زد و آقا حسن حمله کرد، حتی به پشت حریف رسید، اما درد بیامان ول کن نبود و زورش رو گرفت. یکی دوباری وقت دوم هم استراحت پزشکی گرفت. تا به خودش امد، هفت بر یک عقب افتاده بود.
همه باخت آقا حسن رو قبول کرده بودیم و الان فقط نگران سلامتیش بودیم. حریفش هم پهلوانی به خرج داد و حتی یکبار دست راستش رو نگرفت و از سمت راست وارد نشد. اوج پهلوانی رمضانوف اونجایی بود که سی ثانیه به پایان بزرگترین مسابقهی عمرش یعنی دیدار نهایی المپیک وقتی دید، حریف نامدارش درد میکشه و توان ادامه دادان نداره به جای حمله کردن و ضربه کردن، رقص پا کرد و فقط منتظر بود، داور پایان را اعلام کنه. آره وقتی پهلوان باشی، بزرگ میشی، وقتی پهلوان باشی بزرگی میکنی. وقتی پهلوان باشی، فارغ از زبان، نژاد، رنگ پوست و ملیت، رفتاری میکنی که همهی جهان ایستاده تشویقت میکند.
ماگومد رمضانوف تو امشب فقط قهرمان نشدی، تو ثابت کردی پهلوان هستی و قیمت قهرمانی را با نشان پهلوانی پرداخت کردی.
آقا حسن یزدانی تو قبل از اینکه قهرمان ملی باشی، پهلوان دوستداشتی هستی. برای همهی ایران. سرت سلامت پهلوان. وقتی پهلوان باشی، توی قلبها جا داری و با قهرمانی و بیمدال، هیچرقمه بیرون نمیری.
ابراهیم متینسیرت _ بیستم مردادماه ۱۴۰۳