تیتر امروز

رضا صالحی‌امیری:سالیانه ۱۵ میلیارد دلار از کشور خارج می‌شود/ مساله،فرار نخبگان است نه مهاجرت/ با حجاب موافقم با اجبار نه
گفت‌وگوی دیدار در برنامه جامعه‌پلاس با وزیر پیشین فرهنگ و ارشاد اسلامی

رضا صالحی‌امیری:سالیانه ۱۵ میلیارد دلار از کشور خارج می‌شود/ مساله،فرار نخبگان است نه مهاجرت/ با حجاب موافقم با اجبار نه

جامعه پلاس در یکی دیگر از برنامه‌های خود میزبان رضا صالحی امیری، وزیر پیشین فرهنگ و ارشاد اسلامی بود؛ او از دلایل فرار نخبگان گفت و تاکید کرد که به همین دلیل سالیانه ۱۵ میلیارد دلار سرمایه از...
رفتار دوگانه با «زاکانی» و «نجفی»!
«دیدارنیوز» در گفت‌وگو با «نژادبهرام» خلاء شفافیت در شهرداری تهران را بررسی می‌کند:

رفتار دوگانه با «زاکانی» و «نجفی»!

یک سیاستمدار در واکنش به قرارداد مبهم شهرداری معتقد است که اگر نیروهای اصلاح‌طلب در راس مدیریت شهری بودند، رسانه‌های مخالف خیلی جدی به موضوع ورود می‌کردند.
فاصله، اختلاف و شکاف

گسست نسلی و دامنه‌هایش + فایل صوتی دکتر احمد بخارایی

دیدارنیوز سلسله بحث‌هایی را درباره «گسست نسلی» توسط مسعود پیوسته آغاز کرده که قسمت نخست آن در دی ماه منتشر شد و این بار قسمت دوم در اختیار مخاطبان قرار می‌گیرد.

کد خبر: ۱۶۱۴۴۱
۲۳:۵۵ - ۲۷ بهمن ۱۴۰۲

گسست نسلی و دامنه هایش

 

دیدارنیوز ـ مسعود پیوسته: بنا به اهمیت موضوع گسست نسلی که دامنه فاصله و اختلاف نسلی در طی این سال‌ها به شکاف و تعمیقِ بیشترِ شکاف نسلی در جامعه ایرانی نیانجامد، دیدارنیوز، سلسله بحث‌هایی را با همین مضمون با بهره‌مندی از نگاه کارشناسان فرهنگی، اجتماعی و سیاسی به تازگی آغاز نموده و اولینِ آن را در دی ماه سال جاری با عنوان "آیا گسست نسلی قابل پیوست است؟" منتشر کرد. در ادامه و این بار، با فاروق صفی زاده متخصص تاریخ و فرهنگ، طرح پرسش کردیم که از منظر وی، علت این گسست نسلی چیست و چگونه می شود بین نسل قدیم و جدید، مفاهمه ی نسبی ایجاد کرد؟

صفی زاده به این پرسش، پاسخ اجمالی داد، اما قرارشد در تفصیل و تفسیر این موضوع و دیگر مسائل فرهنگی کشور، به زودی در برنامه ی "بافرهنگ" در استودیوی دیدارنیوز حاضر شود و به پرسش های کارشناس مجری برنامه (حسین قنواتی) پاسخ دهد.

اما پاسخ اجمالی وی به پرسش ما: "گسست نسلی یک امر طبیعی است که ما باید با جوان امروزی به طور علمی صحبت کنیم. نسل امروز باید ریشه در گذشته و نگاه به آینده داشته باشد.

جوان دیروز و امروز تغییری نکرده، تغییر در باورهای نسل امروزی است که توقع‌شان بیشتر شده و توقعات نسل امروزی هم کاملا منطقی است و می‌شود با این توقعات هم کنار آمد."

در ادامه کند و کاو درباره این موضوع از احمدبخارایی (جامعه شناس) نیز همین پرسش را طرح کردیم و او باشوق و به تفصیل از گسست نسلی و بالاخره راه‌کارهای خروج از شکاف نسلی برای ما گفت.

احمدبخارایی: "از چهارزاویه ما با مشکل مواجه‌ایم. یعنی اختلاف بین نسل‌ها و فاصله بین نسلی و فراتر از آن، شکاف نسلی. وجود اختلاف طبیعی است. حتی در میان یک نسل، دو عضو با هم اختلاف دارند. حتی دو جنس مخالف، نگاه زنانه، نگاه مردانه، نگاه شهری و نگاه روستایی در یک ظرف زمانی واحد. اما در دو ظرف زمانی که دو نسل هستند، فاصله شان هم تا حدودی طبیعی است. به خاطر اینکه نسل قدیم، متعلق به یک جهان‌بینی و منظومه فکری قدیمی‌تر است و نسل جدید، جدید. اما شکاف یعنی آنجا که این دو فاصله شان کمی عمیق است و انگار صدای همدیگر را نمی شنوند. بده و بستان منطقی و درست و کارکردی ندارند. آن شکاف است که بحران زاست. بنابراین آن چیزی که باعث این شکاف شده، شکاف بین نسلی، از چهار زاویه، عواملش قابل تحلیل است. آن وقت، این چهار دسته عامل اگر مورد توجه قراربگیرند و ترمیم و بالاخره از صحنه حذف شوند، طبیعی است که آن شکاف می تواند نهایتا تبدیل به یک فاصله شود و بعدا تبدیل به یک اختلاف شود که آن هم طبیعی است.

از گذشته تا امروز؛ در بستر تاریخی و فرهنگی

خب، ما در تاریخ خود، فراز و فرودهای ویژه‌ای داشتیم. چه در عالم سیاست، چه در عالم اقتصاد، چه در عالم فرهنگ و چه جامعه.

در عالم سیاست می بینید دیگر. فراز و فرودهای بی ربط. قاجار می رود. پهلوی می‌آید. پهلوی می‌رود، جمهوری اسلامی می‌آید. به لحاظ اجتماعی، شما ناگهان می بینید مثلا بحث آزادی زنان، یک‌هو یک روز حجاب است، یک روز روسری از سر کشیدن است، یک روز سازمان های دفاع از حقوق زنان است در زمان پهلوی، یک روز دیگر، جمهوری اسلامی است.

ببینید به تبع آن رفت و آمدهای بی قواره و نامربوط سیاسی به هم، مسائل اجتماعی و به لحاظ فرهنگی هم شما می بینید دیگر، آشتی ناپذیر است.

گسست نسلی و دامنه هایش

اقوام، همچنان هر کس ساز خودش را می زند بعد از این همه دوره روشنگری و روشنفکری در این صد و خرده ای سال در ایران. هنوز بیگانه‌اند با هم و هنوز فواصل وجود دارد. شیعه و سنی هنوز در قید و بند آن باورهای اعتقادی خودشان‌اند. پس، از گذشته تا الان در سطح کلان، اتفاقاتی افتاده نامربوط، در صورتی که اگر جامعه ای سالم باشد، اتفاقاتش یکی پس از دیگری به هم مربوط اند دیگر.

فایل صوتی دکتر احمد بخارایی را می‌توانید اینجا بشنوید.

دیالکتیکی پیش می رود. تز و آنتی تزی اگر هست، سنتزی دارد. باز این سنتز در مقام تز یا آنتی تزی خواهد داشت. سنتزی جدید. یک مسیر رو به جلو. ولی ما یک زمان سریع حرکت می کنیم به سمت جلو. ناگهان مدرن می شویم. یک زمان هم برمی گردیم به عقب (حالا انقلاب ۵۷ برگشت به عقب منظورم است) و اینها همیشه در اختلاف دو نسل متبلور می شود. یعنی آن چیزی که در سطح کلان اتفاق می افتد، می آید در خانواده. در همانجا هم بازتولید می شود.

بعد از گذر از زمان گذشته و بستر تاریخی و فرهنگی که عرض کردم، عطف به زمان حال، عامل دوم، آن شکل و صورت است و دیگری محتوا و کانتنت.

زاویه دید دوم و سوم

به لحاظ شکلی و صوری، شما این تضاد رفتاری و الگوی رفتاری را در شهر و روستا می بینید. در بین زن و مرد هنوز می بینید. در بین زنها می بینید. یعنی چه؟ یک زن ناگهان از آن طرف پشت بام مدرنیسم می افتد و یک زن دیگر هم همچنان با آن چادر و چاقچور.

در بین والدین و بچه های شان هم می بینید. هنوز بچه اگر پایش را دراز کند، می گویند بی ادبی است.

باز آن الگوی رفتاری والدین، الگوهای رفتاری گذشته است. یعنی عطف به ظاهر را عرض می کنم که می شود با چشم غیرمسلح هم ببینیم جامعه را. تفاوت ها، تفاوت های مشهود است. حتی لباس پوشیدن و حتی نوع غذاخوردن شان. آن غذا را شکل سنتی، مامان پز و غیره؛ و اینجا هم فست فود می شود غذای اصلی.

حالا این زاویه دید دوم که در زمان حال، عطف به صورت و شکل و فرم بود خودش متاثر از زاویه دید سوم است که عطف به محتوی است در زمان حال. یعنی آن محتوی است که بازتابش به آن شکل صوری مشاهده می شود. پس، این مهم است حالا به جهت محتوایی، بکاوی که اختلاف دو نسل و چند نسل، از کجا پدیدار می شود؟

فرهنگ؛ و تضادهای کمتر آشتی‌پذیر

خب، اینجا در بحث محتوی، یک بخشِ آن فرهنگ است دیگر. در فرهنگ مان عناصر ناساز با هم داریم. مثلا ایرانیت در مقابل اسلامیت که امروز همچنان در صحنه ی جامعه حاضر و ناظر است.

به لحاظ فرهنگی حتی ایرانیت مان، خیلی خودمداریم. یعنی یک جا می خواهیم ایرانی شویم، ناگهان خیلی افراطی می شویم. مشخص نیست که در صحنه عناصر فرهنگ‌های مثبت و پیش رونده بیرونی، وقتی می خواهد وارد فرهنگ ما شوند، ما چکار باید با آنها کنیم! از دید ایدئولوژیک به آنان مهاجم فرهنگی و تهاجم فرهنگی برچسب می زنیم. از نظر ایرانیت هم یک فرهنگ بیگانه تئوری توهم توطئه و ...

به لحاظ فرهنگی ما این تضادهای کمترآشتی پذیر را داریم که آن هم ریشه تاریخی داشته و به هرحال امروزه در زیرپوست شهر و جامعه جریان دارد.

به لحاظ اقتصادی، خب اختلاف طبقات مهم‌اند دیگر. وقتی طبقات، اختلاف زیادی دارند، به ویژه پس از انقلاب، طبقه نوظهور مذهبی شکل گرفته و به جهت سرمایه‌ای در پیوند با قدرت، فربه شده. خب این اختلاف طبقاتی به لحاظ اقتصادی می‌دانید دیگر، الگوهای خودشان را بازتولید می کنند. پس، دو طبقه، هرکدام هم الگوهای رفتاری خودش را به لحاظ اقتصادی می بینند. این دوگانه ها همین طور تقویت می شوند.

طبقه پایین دست، الگوی رفتاری خودش در بین اعضای خود را بازتولید می کند. طبقه فرادست هم همچنین. پس به جهت اقتصادی، باز این اختلاف نسل ها را می بینیم که به آن دامن زده می شود به واسطه اختلاف طبقات.

به جهت سیاسی هم که دیگر مشهود است. آنچه در بعد فرهنگی عرض کردم ایرانیت، اسلامیت، تضاد، چیزی است که درچارچوب سیاسی به آن دامن زده می شود. چون وقتی می گوییم سیاسی، این رسانه هم دستش است. آموزش و پرورش هم دستش است. دانشگاه ها هم دستش است. سیاست خارجی هم دستش است. این تضادها همچنان دامن زده می شود. تضادهای آشتی ناپذیر، نه تضادهایی که می توانند سنتزآفرین باشند.

به بیان دیگر، تضاد، دیگر تبدیل به تناقض شده! تناقض یعنی آنجاست که جمعش امکان ناپذیر است. حالا همه اینها در عوامل اجتماعی هم بروز می کند.

مثلا فرض کن اختلاف بین زن و مرد، و بازتولید الگوهای نابرابری و بی عدالتی جنسیتی، بحث اجتماعی است ولی باز یک پایش در فرهنگ است، یک پایش در اقتصاد و یک پایش در سیاست. این چهار عنصر محتوایی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی هم در اختلاف این دو نسل پا بر عرصه تحلیل می گذارند.

زاویه دید چهارم، عطف به آینده است. ببینید در جامعه‌ای که آشفته است، نگاه به آینده هم آشفته است. پریشان و مبهم و تار است. اگر می گوییم تار است، مثلا قشر نوجوان امیدشان به آینده کمتر است. یعنی درس بخوانند، شغلی ندارند. امید به مشارکت اجتماعی شان اندک است. یعنی نمی بینند آن بستر و فضا را.

وقتی امید به آینده اندک باشد، این دیالکتیک به حاشیه می رود. یعنی آن اختلاف نسل ها که گفتم طبیعی است؛ و حتی بخشی از فاصله نسلی هم طبیعی است و تعمیق می شود. تعمیق تبدیل به شکاف می شود. هرکس می رود در لاک خودش. آدم ها، گروه‌ها و جزیره‌های مستقلی می شوند. جامعه ای می شوند مجمع الجزایر. نه یک جامعه ی همبسته که نهادها و سازمان هایش با هم یک ارتباط تنگاتنگ و پویا دارند و یک خروجی واحد داشته باشد.

حالا می‌خواهیم اختلاف نسلی به شکاف نسلی منجر نشود، راهکارهایش چیست؟ خب، حالا عطف به آینده. امید به آینده. امید به آینده که یک بحث جامعه شناختی است.

چگونه می خواهد امید به آینده در بین آن نسل جوانی که می خواهد برود با نسل قدیمی آشتی کند دامن زده شود؟ این، راهکارهای خاص خودش را دارد.

شما نمی توانید جلوی مشارکت را بگیرید، چه مشارکت اجتماعی و چه سیاسی، بعد انتظار داشته باشی حالا این دو نسل به هم نزدیک شوند، نه. این جوان می گوید وقتی کسی صدای مرا نمی شنود، کسی مرا به بازی نمی گیرد و به حساب نمی آورد، می گوید باشد. باشد یعنی چه؟

یعنی من هم با کسی کاری ندارم.‌ حالا این کس پدر است، مادر است، مادربزرگ است، پدربزرگ است، معلم است، استاد دانشگاه است، هرکس که می خواهد گروه مرجعش باشد و آن اختلاف نسلی تشدید می شود.

اختلاف نسل، اختلاف در دو بستر زمانی است. یک نسل، متعلق به زمان قبل، و یک نسل، متعلق به زمان اکنون.

این اختلاف نسلی، آن روی سکه ی اختلاف بین گروه مرجع و کسانی است که باید گروه مرجع داشته باشند. یعنی گروه مرجع دانش آموزان، چه کسانی‌اند؟ معلمان.

چطور آنجا افتراق و جدایی را می بینید؟ خب، این بازتولید می شود در اختلاف نسل. یعنی همه جا ساز جدایی، ساز تک بودن، ساز خود بودن، ساز خودمحوری نواخته می شود. چه در اختلاف بین دو نسل؛ و چه در بین معلم و دانش آموز، استاد دانشگاه و دانشجو. به واقع بازتولید جریان اختلاف نسل که به واسطه ی اختلاف گروه های مرجع نمود و جلوه دارد.

ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر:
بنر شرکت هفت الماس صفحات خبر
رپورتاژ تریبون صفحه داخلی
شهرداری اهواز صفحه داخلی