تیتر امروز

از بدرقه تیمسار ربیعی و جهانبانی تا زورآزمایی با ژنرال‌های اصلاح‌طلب
همافر حقوقدان و سیاستمدار اقتصاد خوانده در تنگنای سی‌ام

از بدرقه تیمسار ربیعی و جهانبانی تا زورآزمایی با ژنرال‌های اصلاح‌طلب

در سی‌امین برنامه از تنگنا و فصل سوم آن، حامد شجاعی میزبان محمود علیزاده طباطبایی، حقوقدان و عضو شناخته‌شده حزب کارگزاران سازندگی بود و از روزهای قبل از انقلاب و ماجرای کودتای نوژه و نقش روس‌ها...
سازمان‌ها و نهادینه شدن دروغ

سازمان‌ها و نهادینه شدن دروغ

اینکه در جامعه انسانی صداقت و شفافیت چه تاثیراتی در سلامت و آرامش اجتماعی دارد نکته‌ای است که می‌توان اهمیت و اعتبار آنرا در وضعیت مقابل آن یعنی میزان تشویش و تخریب ناشی از دروغ و دروغگویی ارزیابی...

خاطره‌ای از محاکمه‌ام در دادگاه ویژه روحانیت قم

حجت الاسلام احمد حیدری یادداشتی اختصاصی برای دیدارنیوز به رشته تحریر درآورده است که در ادامه می‌خوانید.

کد خبر: ۱۵۴۵۳۵
۱۴:۵۵ - ۲۹ مرداد ۱۴۰۲

خاطره‌ای از محاکمه‌ام در دادگاه ویژه روحانیت قم

دیدارنیوز ـ احمد حیدری: در سال ۱۳۸۹ به خاطر درج نامه آقای تاجزاده به رهبری در وبلاگم، از طرف "معاون قضایی دادستان کل و دبیر کارگروه تعیین مصادیق محتوای مجرمانه به "توهین به مقامات عالیه نظام، تبلیغ علیه نظام، تشویش اذهان عمومی، نشر اکاذیب علیه مقامات و تبلیغ به نفع گروه‌ها و سازمان‌های مخالف نظام" متهم شدم و بعد از مراجعه به دادگاه عمومی و ارجاع پرونده‌ام به دادگاه ویژه روحانیت تهران و تقاضایم بعد از مراجعه مبنی بر ارجاع پرونده‌ام به قم، در اسفند ۱۳۹۳  به دادگاه ویژه قم احضار و با دادیار شعبه که یک روحانی تقریبا هم‌سال خودم بود، مواجه شدم. مرا بازجویی کرد و قراری ۵۰ میلیونی صادر نمود. چون زمین خانه‌ام وقفی است، دادیار گفت معلوم نیست این مقدار ارزش داشته باشد و باید کارشناسی شود، حال آن که قیمتش در آن زمان حدود ۵۰۰ ملیون بود. چون دیر وقت بود، بازداشت شدم و روز بعد با تودیع وثیقه آزاد گشتم.

«منِ ساده دل» روز بعد از آزادی برای نصیحت دادیار! به دادگاه مراجعه کردم و بعد از عرض سلام، به این مضمون عرض کردم: «من و شما هر دو طلبه و روحانی هستیم، هر دو برای برپایی این نظام و انقلاب تلاش کرده‌ایم، هر دو سرباز این نظام و در خدمت استقرارش بوده‌ایم، هر دو معتقد به خدا، پیامبر، نظام، ولایت فقیه و امام (قدّس سرّه) هستیم و هر دو برای تعالی نظام و محبوبیت و مقبولیت هر چه بیشتر رهبری تلاش می‌کنیم؛ حالا با هم اختلاف نظر‌هایی هم داریم، چرا شما با من مثل یک دشمن و ضد انقلاب و ... برخورد می‌کنید؟». آقای دادیار متعجب از حرف‌های من، جمله‎ای گفت که مرا میخکوب کرد! او گفت: وقتی زنگ زدند که شما برای دیدن من آمده‌ای و اجازه ورود می‌خواهی، فکر کردم [بعد از گذراندن یک شبانه روز در زندان]متنبه شده‌ای و آمده‌ای توبه کنی؟ تو که هنوز حرف‌های دو روز پیش [روز بازجویی] را می‌زنی؟

آری از نگاه دادیار و بعد هم قاضی شعبه و قاضی تجدید نظر و ...، من منحرف از اسلام و گمراه بودم که باید توبه می‌کردم لذا مرا به زندان و شلاق محکوم کردند، ولی من و امثال من برای رضای خدا و برای مردمی ماندن نظام دینی تلاش کرده و محرومیت‌ها را به جان خریده‌ایم لذا مدتی بعد از آزادی از زندان، در سال ۹۵ همان دادیار را در نماز جمعه قم دیدم و خود را معرفی کردم. خودش را به تجاهل زد و به او گفتم می‌دانم که مرا به خوبی می‌شناسی و به یاد داری و بدان فردای قیامت، سر پل صراط جلویت را خواهم گرفت! ولی مگر امثال او از پل صراط می‌ترسند؟

بعد از ملاقات با دادیار و ناامید از تأثیر سخنم در قلب و روح او، به محل کارم در مرکز ملی پاسخگویی دفتر تبلیغات اسلامی قم مراجعه کردم که دیدم مسئول دفتر رئیس مرکز که از دوستان صمیمی‌ام بود، می‌خواهد حرفی را به من بزند، ولی نمی‌تواند. بالاخره همکارش به من گفت: شما از امروز دیگر نمی‌توانی در این مرکز مشغول باشی و من فهمیدم همان روز به مرکز زنگ زده و آن‌ها را از همکاری با من منع کرده‌اند. بعد هم روز محاکمه، این اقدام غیر قانونی دادیار را به قاضی گفتم که ناشنیده گرفت و بعد از گذراندن محکومیت هم، مکتوب از دادستان خواستم این محرومیت را بردارند، ولی ... بعد هم به رئیس حراست دفتر تبلیغات با واسطه گفتم که گفته بود اگر ایشان را بپذیرم، خود باید بروم!

همین جا لازم است از دوستان روحانی و طلبه‌ام دفاع کنم و به مردم عزیز بگویم بسیاری از روحانی‌ها و طلبه‌ها دلشان با مردم همراه و زبانشان گویای سخن مردم است، ولی از ترس اخراج از حوزه و قطع شهریه، جرأت اظهار عقیده واقعی خود را ندارند و اگر معدودی مثل بنده عقایدمان را آشکارا می‌گوییم، نه به خاطر شجاعت فوق العاده ما و ترس دیگران است بلکه جهتش آن است که آنان با «نان بریدن و لب بستن» از طرف قدرت مواجهند که نمونه نازلش را دادگاه با بنده انجام داد و مرکز ملی پاسخگویی و دیگر مراکز حوزوی نه آن وقت و نه بعد از آن، جرأت پذیرفتن مرا نداشتند. البته من، چون حقوق بازنشستگی سپاه را داشته و دارم، توانستم به راهم ادامه دهم و اگر زندگی من هم به شهریه وابسته بود، قطعا با ادامه دادن، با قطع شهریه و اخراج از حوزه و ... مواجه و به طور طبیعی نابود می‌شدم. امید است مردم عزیز این مشکل غالب روحانی‌ها و طلبه‌ها را درک کرده و از قصور وتقصیر آنان در همراهی با خواسته‌های به حقشان درگذرند.

ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر:
بنر شرکت هفت الماس صفحات خبر
رپورتاژ تریبون صفحه داخلی
شهرداری اهواز صفحه داخلی