تیتر امروز

تلاش کن! طلاش کن

تلاش کن! طلاش کن

رویکرد پریسکوپ برآن است که دغدغه و علاقه مندی‌های نسل z رو با تجربه و دانش نسل‌های قبل‌تر ادغام کند تا نتایج جالب و جدیدی در راستای اهداف شغلی هر دو نسل برسد. در قسمت سوم این برنامه چشم پریسکوپ...
رضا صالحی‌امیری:سالیانه ۱۵ میلیارد دلار از کشور خارج می‌شود/ مساله،فرار نخبگان است نه مهاجرت/ با حجاب موافقم با اجبار نه
گفت‌وگوی دیدار در برنامه جامعه‌پلاس با وزیر پیشین فرهنگ و ارشاد اسلامی

رضا صالحی‌امیری:سالیانه ۱۵ میلیارد دلار از کشور خارج می‌شود/ مساله،فرار نخبگان است نه مهاجرت/ با حجاب موافقم با اجبار نه

جامعه پلاس در یکی دیگر از برنامه‌های خود میزبان رضا صالحی امیری، وزیر پیشین فرهنگ و ارشاد اسلامی بود؛ او از دلایل فرار نخبگان گفت و تاکید کرد که به همین دلیل سالیانه ۱۵ میلیارد دلار سرمایه از...
شهرنویی‌ها! واژه‌ای که در «جدال قالیبافی‌ها و صبح‌ ایرانی‌ها» به کار رفت
«دیدارنیوز» آخرین اختلافات پساانتخاباتی اصولگرا‌ها را بررسی می‌کند:

شهرنویی‌ها! واژه‌ای که در «جدال قالیبافی‌ها و صبح‌ ایرانی‌ها» به کار رفت

جدال اصولگراها در فضای پساانتخاباتی همچنان ادامه دارد و بنا به گفته دبیرکل صبح ایران، قالیبافی‌‎ها از هر فرصتی استفاده می‌‎کنند تا آنها را تخریب کنند.
جستاری در باب تأثیر هویت ادبیات معاصر بر کارکرد اجتماعی‌اش

بفرمایید کام‌تان را تلخ کنید

زبان و ادبیات مهم‌ترین سرمایه فرهنگی هر ملتی است، اما آیا می‌توان روی زبان و ادبیات فارسی معاصر برای دوران نقاهت پس از فروریختگی‌های اجتماعی، حساب کرد؟

کد خبر: ۱۵۰۹۳۲
۱۸:۵۰ - ۲۱ خرداد ۱۴۰۲

ای دل چو زمانه می‌کند غمناکت...

دیدارنیوز : جامعه‌شناسان براین باورند که وقتی جامعه دچار ملال می‌شود و همبستگی اجتماعی‌اش سیر نزولی می‌یابد، باید سراغ سرمایه‌های فرهنگی را گرفت و از آن‌ها برای ترمیم روابط انسانی و نوزایی هویت ملی و درمان کسالت اجتماعی کمک خواست. مسلما زبان و ادبیات مهم‌ترین سرمایه فرهنگی هر ملتی است، اما آیا می‌توان روی زبان و ادبیات فارسی معاصر برای دوران نقاهت پس از فروریختگی‌های اجتماعی، حساب کرد؟

ادبیات معاصر ایران بیش از یک قرن است که سنگین و تلخکام گام برمی‌دارد. گویی داستان و شعر فارسی آینه‌ای مقابل اندوه است و در بازخوانی شکوهمندی از «حزن» هویت یابی می‌کند. اما ادبیات ما از چه زمانی دچار اندوه زدگی شد؟ زیرا ادبیات کلاسیک ایرانی نه تنها بن مایه‌ای غم‌گریز دارد، بلکه عموما به زیستی شادمانه توصیه می‌کند:‌

ای دل چو زمانه می‌کند غمناکت         ناگه برود ز تن روان پاکت

بر سبزه نشین و خوش بزی روزی چند    زان پیش که سبزه بردمد از خاکت       (خیام)            

در جهان‌بینی اشعار کهن فارسی شاد زیستن و شاد نمودن از فضایل اخلاقی و حکمت عملی شمرده می‌شود. به گفته علاء الدوله سمنانی «صد خانه اگر به طاعت آباد کنی /  به زان نبود که خاطری شاد کنی» 

غم در شعر شاعران گذشته جریانی جاری در زندگی و حسی توأم با ناامیدی نیست، بلکه برساخته از عشق و دلدادگی ست. حزنی دل انگیز و روح بخش است که معشوق آن را به جان می‌خرد؛ و یا غمی متأثر از رویدادی عینی مانند سوگواری است که البته در آن جهان‌بینی، غم‌نشینی به خاطر سوگ عزیز بر خلاف ملال بردن از عشق، مورد مذمت و نکوهش قرار می‌گیرد:                                         

چنین گفت کان کو خرد پرورد         ندارد غم آن که زود بگذرد

اگر ارجمندی سپارد به خاک           نبندد دل اندر غم و درد و باک         (فردوسی)            

حذر از سوگواری برای درگذشتگان به اندیشه‌ای کهن در میان ایرانیان بازمی گشت؛ گریستن، روح رفتگان را دچار عذاب و دشواری می‌ساخت. در «ارداویراف نامه» آمده: «.. دیدم رود بزرگ و مهلک دوزخ تار را که بسی روان و فروهران در آن بودند... پرسیدم که این کدام رود است و این مردم کیستند که چنین در رنجند؟ سروش پرهیزکار و ایزد آذر گویند که این رود، آن اشک بسیار است که مردمان پس درگذشتگان از چشم رها کنند. آن اشک به بیداد ریزد و بدین رود بیفزاید».

عالی‌ترین اندیشه ملال‌گریزی و شادخواری در ادبیات کلاسیک از آنِ مولاناست که غم فراق شمس را به «چنان جنون سماع گونه‌ای می‌رساند که از آن پس در شادی و رقص و پایکوبی و شادمانی شناخت شمس، غزل‌های شوخانه و نگیز می‌سراید و همه را به شادی و پایکوبی دعوت می‌کند.»

فضیلت بخشی به غم‌نشینی، در دوره صفویه و با گفتمانی که از بن‌مایه مذهبی برای هدفی سیاسی بهره می‌برد، از سوی ساختار قدرت تقویت گشت. این گفتمان البته گستره اثرگذاری چندانی در ادبیات نداشت.

در اواخر دوره قاجار بود که ادبیات معاصر در سایه حزن زاده شد. این اندوه‌گذاری نه از اندرونی شاعر می‌آمد ونه به تجویز شاه بود. برای نخستین بار، اندوهی عمومی ناشی از ناکامی‌های اجتماعی و سیاسی موضوع شعری گشت که به زبان مردم کوچه و بازار سروده می‌شد. تصنیف «مرغ سحر» که راوی توأمان اندوه وامید در دوره استبداد صغیر (۱۲۸۸ ش) وپس از به توپ بسته شدن مجلس اول است، نمونه‌ای از این دست به شمار می‌آید.

با ورود مدرنیته، ادبیات در ایران متأثر از الگوی جهان مدرن، بازتاب مستقیم و غیرمستقیم وقایع اجتماعی و سیاسی جامعه شد. بر باد رفتن دستاورد‌های مشروطه واستقرار استبداد پهلوی اول، اشغال ایران و سقوط دولت مصدق پس از دوره کوتاه ماه عسل پرشور اجتماعی ناشی از ملی شدن نفت، بازتولید مستمر اندوه در ادبیات معاصر را به همراه داشت. هر چند که برخی از نویسندگان و شاعران فارغ از جریانات اجتماعی، متأثر از رمانتیسم ادبی و سانتی مانتالیسم غربی آثاری غم آلود و مرگ اندیش خلق می‌کردند.

پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ شاعران و نویسندگان چپ‌گرا که هدف سرکوب محمدرضا شاه قرار گرفته بودند، گفتمان ادبی دهه سی و چهل را به غم و یأسی غلیظ‌تر از آن چه در جامعه می‌گذشت، آغشتند و چنان فضای سترونی را القاء کردند، که یا به قول ابتهاج  این سترون شوم تا ابد بی بهار خواهد ماند و هیچ گلی از برش نخواهد رست» (آذر ۱۳۳۲) و یا برای رهایی، می‌بایست به اسکندری چشم امید داشت. (اشاره به شعر کاوه یا اسکندر از اخوان ثالث)

دهه پنجاه در هژمونی «هنرمتعهد»، اهل قلم با بیان اغراق‌گونه رنج طبقه کارگر و زندگی دهقانان، چنان آثار تلخ و عبوسی آفریدند که آثار بزرگانی، چون چوبک، احمد محمود و ساعدی نمونه‌های متعالی «زیبایی شناسی نکبت» گشتند.

پس از انقلاب تا دهه ۶۰ همچنان تلخ‌خویی ادبیات در قالب روایت ظلم مستکبران بر مستضعفان ادامه یافت. با شروع جنگ تحمیلی «ادبیات مقاومت» با وجود آنکه مروج آرمان طلبی و ایثارجویی بود، پیرنگ درد و رنج خانواده‌های شهداء و جانبازان داشت.

جامعه ایران، اما پس از تحمل مصائب جنگ ودرآغاز دوران سازندگی، ملول از تلخ مزاجی و جدیت فضای فرهنگی و اجتماعی حاکم، به تمنای تفریح و شوخ طبعی بود. اقبال بسیارمخاطبان به فیلم «اجاره نشین‌ها»‌ی داریوش مهرجویی که آن را پرفروش‌ترین فیلم سال) نمود، نشان از تغییر ذائقه فرهنگی جامعه در سال‌های پایانی جنگ می‌داد. هنر نمایش منعطف‌تر از ادبیات به تحولات فرهنگی و اجتماعی پاسخ داد؛ جریان سازی فیلم‌های کمدی و سریال‌های طنز از دهه ۷۰ تا ابتدای ۸۰، موید این مطلب است.

ای دل چو زمانه می‌کند غمناکت...

 

اگرچه نظریه‌های جامعه شناسی هنر ناظر براین اندیشه‌اند که رویداد‌ها هم محصول فرهنگ زمان خویش‌اند وهم تأثیر متقابل برآن می‌گذارند، اما نباید انتظار داشت که این تأثیرات لزوما همکنش باشند. کما این که اقبال عمومی به آثار سینمایی دهه‌های اخیر گویای آن است که در دوره‌هایی که روح جامعه حوزه‌های ملتهبی را از سر گذرانده و خسته است، به «طنز» گرایش بیشتری پیدا می‌کند. گویی با هم خندیدن به مثابۀ شیوه‌ای برای تأیید وجود مشکل و امید به غلبه بر آن است. این درک از طنز وکمدی را می‌توان در گسترش لطیفه‌ها و کنایه‌های طنازانه به معضلات اجتماعی وسیاسی در فضای مجازیِ حاضر مشاهده کرد.

میراث مکتوب زبان و ادبیات فارسی اگرچه غنی از درون مایه‌های شادی است، اما ادبیات معاصر پس از هشت دهه اندوه‌گذاری، غمگین و ملال زده با ارزش گذاری‌هایی مانند «ترنم موزون حزن» به راه خویش ادامه داده و فضای اندکی برای خلق آثار طنازانه و بازیگوشی ادبی، حتی برای گریز از فشار سانسور به جا گذاشته است؛ به نحوی که ادبیات امروز، تهیدست از بن مایه‌های طنز و شوخ طبعی به سختی می‌تواند برای گذار از روز‌های پررنج و دشوار، توشه‌ای از «سرور سرسختانه» و امید به فردایی بهتر فراهم کند. این ناتوانی را بگذاریم کنار کم‌مایگی آثار نمایشیِ کمدی حال حاضر ایران تا دریابیم در روزگاری که بیش از هر زمان دیگری برای تاب آوری و فائق آمدن برآلام و رنج‌ها به سرمایه‌های فرهنگی‌مان نیازمندیم، در چه برهوتی زندگی می‌کنیم.  

پریسا کدیور ـ شرق                          

منبع: شرق
ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر:
بنر شرکت هفت الماس صفحات خبر
رپورتاژ تریبون صفحه داخلی
شهرداری اهواز صفحه داخلی