تیتر امروز

هشدار فرمانده ارتش به تل‌آویو پس از حادثه اصفهان/ واکنش بلینکن/ شعار مرگ بر اسرائیل و آمریکا پس از نمازجمعه
تنش میان ایران و اسرائیل پس از حمله تروریستی دمشق

هشدار فرمانده ارتش به تل‌آویو پس از حادثه اصفهان/ واکنش بلینکن/ شعار مرگ بر اسرائیل و آمریکا پس از نمازجمعه

بعد از حمله تروریستی روز ۱۳ فروردین رژیم اسرائیل به کنسولگری ایران در سوریه، که باعث شهادت چند فرمانده سپاه شد، ایران شنبه شب ۲۵ فروردین‌ماه حملات گسترده پهپادی و موشکی خود را به اسرائیل انجام...
به ما رعایا ربطی ندارد، شما بکنید!
افاضات اضافه

به ما رعایا ربطی ندارد، شما بکنید!

در هفته‌ای که گذشت، عوام‌الملک به مسایل مهم و حساسی چون موی نسوان پرداخته و درباره حوادث اخیر در کشور گفته ما عوام، رعیتی بیش نیستیم و نباید این را فراموش کنیم.

تیم ملی و بازیکنان انقلابی!

عباس عبدی، فعال سیاسی، در مطلبی با عنوان «تیم فوتبال و تیم سیاست» درباره اظهارات اخیر یکی از نمایندگان مجلس درخصوص حضور جوانان انقلابی به جای ورزشکارانی که سرود ملی نمی‌خوانند، نوشت: با آوردن چند نفر انقلابی و متدین به جای ورزشکاران تیم ملی فوتبال، عوارض فاجعه‌بار آنکه شکست، پشت شکست و با گل‌های خورده فراوان است، آشکار خواهد شد. اصولا با چنان بازیکنانی نمی‌توان رفت به جام جهانی. پس از ده دقیقه بازی که چند تا گل می‌خورند، تاب و توان خود را از دست می‌دهند و وسط زمین ولو می‌شوند.

کد خبر: ۱۴۰۷۸۴
۰۸:۵۵ - ۰۱ آذر ۱۴۰۱

تیم ملی و بازیکنان انقلابی!

دیدارنیوز: واقعیت بسیار بد این است که فاصله این مجلس و دولت با مجلس و دولتی که می‌تواند در یک رقابت آزاد شکل بگیرد، به اندازه فاصله تیم ملی موجود با تیمی است که از بازیکنان انقلابی، مومن و متدین شکل می‌گیرد.

عباس عبدی در اعتماد نوشت: یکی از نمایندگان مجلس پیشنهاد متین و هماهنگی را داده که با سایر امور کشور نیز همخوانی دارد. وی گفته است که «جوانان مومن و انقلابی برای جایگزینی ورزشکارانی که سرود ملی نمی‌خوانند، فراوان داریم. وزارت ورزش افراد معتقد را جایگزین کند. بار‌ها از استان‌های مختلف به من زنگ زدند و گفتند جوانانی داریم که معتقد به نظامند و دوست دارند در تیم ملی بازی کنند.»

اگر نیک بنگریم، تقریبا در همه حوزه‌ها چنین قاعده‌ای رعایت می‌شود. پس چرا برخی حوزه‌ها به ویژه ورزش و تا حدی هنر از این قاعده مستثنی هستند؟ و کسانی در آن به بازی گرفته می‌شوند که با معیار‌های رسمی نه تنها انقلابی و مومن و متدین محسوب نمی‌شوند، بلکه برعکس می‌توان گفت ویژگی‌های مخالف دارند. حتی افراد دوتابعیتی را هم برای این کار‌ها می‌پذیرند، چه رسد به اینکه در جای دیگری زندگی کنند. پس چرا در همه امور این ملاک‌ها را به اشد وجه رعایت می‌کنند، جز در ورزش و تا حدی هنر.

دو علت برای این امر وجود دارد؛ اول اینکه از نظر ساختار رسمی، ورزشکاران و هنرمندان در نقش پیمانکار یا کارگر یک برنامه هستند. پول می‌گیرند و کار می‌کنند و در نهایت سود آن به جیب کارفرما که حکومت باشد، می‌رود. همیشه هم در عروسی و عزا به خدمت ساختار رسمی در می‌آیند. درست مثل اینکه شما یک لوله‌کش کاربلد را دعوت به کار کنید. در این مورد نه به انقلابی بودن او کار دارید و نه به مومن و متدین بودنش و نبودنش. اگر بدانید شب قبل نیز خمار بوده، کاری به آن ندارید. چرا؟ چون می‌آید و کار خودش را درست انجام می‌دهد و دستمزدش را می‌گیرد و می‌رود. همه چیز شفاف و روشن و قابل سنجش است. اگر یک مکانیک مومن و انقلابی برای تعمیر خودروی نماینده مجلس بیاورند و نتواند آن را تعمیر کند نه تنها هیچ پولی به او نمی‌دهند که ادعای خسارت هم خواهند کرد. در حالی که برای نمایندگی مجلس یا وزارت یا پست‌های مدیریتی چنین وضوح و روشنی وجود ندارد یا می‌توان آن را لایه‌هایی پنهان و توجیه کرد، چون این جایگاه‌ها به گونه‌ای تعریف نمی‌شود که این افراد ملتزم به انجام کار تعریف شده و وابسته به نتایج کارشان شوند، بلکه آنان موظف به انجام دستورات مافوق و نصب‌کننده خود هستند.

علت دوم نیز تفاوت در وضوح نتایج و به چالش کشیده شدن ادعاهاست، چون با آوردن چند نفر انقلابی و متدین به جای ورزشکاران تیم ملی فوتبال، عوارض فاجعه‌بار آنکه شکست، پشت شکست و با گل‌های خورده فراوان است، آشکار خواهد شد. اصولا با چنان بازیکنانی نمی‌توان رفت به جام جهانی. پس از ده دقیقه بازی که چند تا گل می‌خورند، تاب و توان خود را از دست می‌دهند و وسط زمین ولو می‌شوند. چنین تیمی موجب سرافکندگی ملی خواهد شد، به همین علت است که در حوزه ورزش متفاوت عمل می‌شود و افراد براساس صلاحیت و کارایی انتخاب می‌شوند و هنگامی که انتخاب بر این اساس بود، دیگر به حوزه خصوصی او، تتو کردنش، رنگ و آرایش مویش و حتی افکارش کاری ندارند و برای او مربی‌های بزرگ با دستمزد‌ها بالا هم می‌آورند.

ولی این کار یک مشکل اساسی دارد. اینکه رابطه ورزشکار با حکومت، رابطه کارگزار و کارفرما نیست که هر وقت خواست او را اخراج یا حذف کند. ورزشکار و هنرمند ضمن اینکه پول می‌گیرند و کار می‌کنند در کنار آن محبوبیت نیز به دست می‌آورند، و همین محبوبیت نیز وبال گردن کارفرما می‌شود، زیرا اگر میان تداوم حضور ورزشکار در ورزش رسمی و در خدمت کارفرما بودن با حفظ محبوبیت شکاف بیفتد، در بیشتر موارد محبوبیت را ترجیح می‌دهند و از این مرحله تناقض سیاست‌های رسمی نمایان می‌شود. ورزشکار و هنرمندی که دیگر پیمانکار نیست، بلکه خودش تبدیل به کارفرما می‌شود.

همه این‌ها یک طرف، واقعیت بسیار بد این است که فاصله این مجلس و دولت با مجلس و دولتی که می‌تواند در یک رقابت آزاد شکل بگیرد، به اندازه فاصله تیم ملی موجود با تیمی است که از بازیکنان انقلابی، مومن و متدین شکل می‌گیرد. تفاوت نتیجه این دو تیم نیز به همان اندازه است، حتی بیشتر است. به این علت که برای انتخاب ورزشکار انقلابی و مومن، حداقل باید قدری فوتبال بلد باشد، تا داخل تیم بیاید، در حالی که در این حوزه‌ها حتی احتیاج به دانستن این حداقل‌ها هم نیست.

ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر:
بنر شرکت هفت الماس صفحات خبر
رپورتاژ تریبون صفحه داخلی
شهرداری اهواز صفحه داخلی