تیتر امروز

شادی برای «یلدا» با جیب خالی/ از شاهنامه خوانی و فال حافظ تا قصه حسین کرد شبستری
روایت دیدار از قدیمی‌ترین جشن ایران زمین در این روزها

شادی برای «یلدا» با جیب خالی/ از شاهنامه خوانی و فال حافظ تا قصه حسین کرد شبستری

هر سال وقتی آذر خانم (آذرماه) می‌خواهد رخت خود را جمع کند و برود یک اتفاقی می افتد که برای ایرانیان مقد است آن هم اجرای آیین شب چله یا همان یلداست اما این روزها همه می‌گویند چه یلدایی وقتی جیب...
اشرف بروجردی: قوانین حمایت از زنان روی کاغذ ماند/بدون حضور زنان توسعه‌ای در کشور اتفاق نمی‌افتد/ چرا در احزاب سیاسی زنان حضور کمتری دارند
بازخوانی یک گفت و گو

اشرف بروجردی: قوانین حمایت از زنان روی کاغذ ماند/بدون حضور زنان توسعه‌ای در کشور اتفاق نمی‌افتد/ چرا در احزاب سیاسی زنان حضور کمتری دارند

هشتم خرداد ۱۴۰۲ دیدارنیوز میزبان اشرف بروجردی اولین معاون زن دولت خاتمی بود. درگذشت او بهانه‌ای شد تا گفت‌وگوی پیشین را با ملاحظه اینکه حرف‌های او همچنان محل تامل است باز نشر کنیم.
محمود فتوحی: ایران امروز را، رسانه‌های داخلی و خارجی می‌سازند/ از دوره صفویه به بعد، وطن معنای ملک را پیدا کرد/ در ادبیات معاصر، مفهوم ایران تا حدودی ریزش پیدا کرد
گفت و گوی دیدار در برنامه «گپی نو» با پژوهشگر نام آشنای ادبیات فارسی:

محمود فتوحی: ایران امروز را، رسانه‌های داخلی و خارجی می‌سازند/ از دوره صفویه به بعد، وطن معنای ملک را پیدا کرد/ در ادبیات معاصر، مفهوم ایران تا حدودی ریزش پیدا کرد

در هفتمین برنامه از گپی‌نو، با محمود فتوحی، استاد و پژوهشگر نام‌آشنای ادبیات فارسی به گفت‌و‌گو پرداختیم و با او پیرامون مفهوم ایران در شعر فارسی خصوصا قصاید مدحی سخن گفتیم.

بحران بی‌اعتمادی

چطور می‌توانیم به بی‌اعتمادی مردم به خودمان و مسئولان پایان دهیم وقتی در حادثه‌ای بزرگ مثل فروریختن ساختمان ۱۰ طبقه متروپل نتوانستیم صدای خانواده‌های داغدار باشیم؛ آن‌ها که از سال‌ها استفاده از رانت و زدوبند برای ساخت غیرقانونی بنایی می‌گویند که حالا عزیزشان را زیر خروار‌ها خاکش از دست داده‌اند؟ مدت‌هاست که بخش بزرگی از نگاه‌ها به شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌های فارسی‌زبان آن سوی مرز‌ها دوخته شده است.

کد خبر: ۱۳۰۵۹۶
۰۹:۰۱ - ۰۹ خرداد ۱۴۰۱

بحران بی‌اعتمادی

دیدارنیوز: حادثه فروریختن ساختمان متروپل بار دیگر یکی از بحران‌های اجتماعی کشور را عیان کرد. بحرانی به نام بی‌اعتمادی که به شکافی میان مردم و مسئولان تبدیل شده است. این بحران با وقوع هر حادثه‌ای در ایران، به دلیل تناقض‌گویی‌ها و عدم شفافیت مسئولان امر جدی‌تر می‌شود، تا جایی که مردم دیگر کمتر حرفی را درباره حادثه باور می‌کنند.

اما این فقط مردم کوچه و بازار نیستند که گرفتار این ماجرا شده‌اند؛ ما روزنامه‌نگاران هم این روز‌ها درفضای بی‌اعتمادی دست‌وپا می‌زنیم. حالا دیگر ما هم وقتی از حادثه و خبر و رویدادی می‌نویسیم، ته دلمان به درستی اطلاعات و آنچه از زبان مسئولان بیان می‌شود، شک داریم. نکته اینجاست که اغلب، راه‌های منطقی و حرفه‌ای دست‌یافتن به حقایق هم در دسترس نیست؛ چون کسی حاضر به پاسخ‌گویی نیست. به همین دلیل در سال‌های گذشته فاصله رسانه‌های داخلی با مردم هر روز بیشتر شده و رسانه‌های رسمی و معتبر مرجعیت خود را از دست داده‌اند. نتیجه آنکه مردم برای دستیابی به تازه‌ترین اخبار درباره حوادث روز به فضای مجازی و رسانه‌های خارجی اتکا می‌کنند و اینجاست که مرز‌های میان حقیقت و دروغ بیش از قبل مخدوش می‌شود.

در چنین وضعیتی تکذیب‌کردن‌های مکرر مقامات، تأکید بر صحت منابع رسمی و تلاش رسانه‌ای که ما در آن قلم می‌زنیم، برای برگرداندن آب‌های رفته به جوی و بازداشتن افکار عمومی از پذیرش شایعات فایده‌ای ندارد. مردم آنچه را که نباید، باور کرده‌اند و حتی تکذیب ما و مقامات را باور ندارند. اما چطور مردم به ما اعتماد کنند، وقتی امکان طرح همه مطالبات واقعی آن‌ها در رسانه‌های ما موجود نیست؟ چطور می‌توانیم به بی‌اعتمادی مردم به خودمان و مسئولان پایان دهیم وقتی در حادثه‌ای بزرگ مثل فروریختن ساختمان ۱۰ طبقه متروپل نتوانستیم صدای خانواده‌های داغدار باشیم؛ آن‌ها که از سال‌ها استفاده از رانت و زدوبند برای ساخت غیرقانونی بنایی می‌گویند که حالا عزیزشان را زیر خروار‌ها خاکش از دست داده‌اند؟ چطور می‌توانیم راوی صادق داستانی باشیم که خودمان هم در میان اخبار ضدونقیض و پرشائبه‌اش، گیج و مبهوت دست‌وپا می‌زنیم؟ نمونه‌اش ماجرای بازداشت مالک متروپل در روز اول و خبر مرگ او در روز‌های بعد است. روایاتی که فارغ از درستی و نادرستی آن نه ما نه مسئولان امر نتوانسته‌ایم مردم را به قبول آن راضی کنیم.

چطور مردم به ما اعتماد کنند، وقتی خودمان هم نمی‌دانیم حقیقت چیست؟ ما و مردم همه در یک کشتی نشسته‌ایم. فرقی نمی‌کند در کدام رسانه داخلی قلم می‌زنیم، مهم این است که اعتماد مردم به ما سلب شده و دیگر اعتباری را که باید داشته باشیم، نداریم. اعتباری که جوهر و داروندار ماست. بذر هویت ماست. دوست داشته باشیم یا نه، مدت‌هاست که بخش بزرگی از نگاه‌ها به شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌های فارسی‌زبان آن سوی مرز‌ها دوخته شده است. حتی اگر اغراق کنند یا دروغ بگویند، ما مقصریم، چون حقیقت را نگفته‌ایم. چون نتوانسته‌ایم بگوییم. چون اگر هم توان و نیت گفتنش را داشته‌ایم، خودمان هم نمی‌دانسته‌ایم آن حقیقت چیست. چون نه ما و نه مسئولان کشور، سال‌هاست که در پذیرش واقعیت و بیان رنج‌های مردم صادق نبوده‌ایم.

همین امروز صفحات روزنامه‌ها و سایت‌ها و تصویر شبکه‌های تلویزیونی‌مان را ببینید. حالا که مردم در شهر‌های مختلف برای مرگ ده‌ها نفر از هم‌وطنان‌شان زیر آوار ساختمانی که با دروغ و فریب بالا رفته عزاداری و انتقاد می‌کنند، ما چه می‌گوییم و چه می‌کنیم؟ چند صفحه و ستون و تیتر را به آن اختصاص داده‌ایم؟ و با تمام این‌ها هنوز انتظار داریم مردم به ما اعتماد کنند. واقعیت این است که فرسنگ‌ها فاصله میان ما رسانه‌ها با مردم وجود دارد. در جایی که ما زندگی می‌کنیم، بحران بی‌اعتمادی وجود دارد.

نیلوفر منصوریان - شرق

ارسال نظرات
امروز يکشنبه ۳۰ آذر
امروز يکشنبه ۳۰ آذر
امروز يکشنبه ۳۰ آذر
امروز يکشنبه ۳۰ آذر