تیتر امروز

اکبر حسنی: بانک‌ها برای تسهیلات تولید هزار بهانه می‌تراشند/ می‌توانستم با پولم دلار بخرم
بررسی موانع تولید در گفت‌وگو با مدیر عامل آریا چوب نفیس آفرینش+ویدیو

اکبر حسنی: بانک‌ها برای تسهیلات تولید هزار بهانه می‌تراشند/ می‌توانستم با پولم دلار بخرم

موانع، مشکلات و کارشکنی‌های مسیر تولید از ثبت درخواست و اخذ پروانه تا وارد کردن سخت افزار و موضوع ترخیص آن در گمرکات ایران در گفت‌وگوی دیدار با یک کارآفرین.
گزینه‌های اصولگرا‌های تندرو برای حذف قالیباف
چه کسی رئیس مجلس دوازدهم خواهد شد؟ دیدار گزارش می‌دهد:

گزینه‌های اصولگرا‌های تندرو برای حذف قالیباف

محمدباقر قالیباف گرچه نفر اول انتخابات مجلس دوازدهم از تهران نشد، اما همچنان انتظار دارد که در مقام شیخ مکلای جریان اصولگرا، در جایگاه خود ابقا شود، گزینه‌های دیگری نیز برای ریاست بر مجلس مطرح...
آینده معماری؛ از دانشگاه تا کف بازار کار
دیدار نخستین برنامه از "پریسکوپ" را منتشر می‌کند

آینده معماری؛ از دانشگاه تا کف بازار کار

با توجه به طیف گسترده علاقه مندی‌ها در دهه‌های اخیر در زمینه‌های شغلی و به طبع سردرگمی و عدم آگاهی نسل نوجوان و جوان (نسل Z) نسبت به آینده، بازار کار، میزان درآمد، جایگاه شغلی و اجتماعی هر حرفه...
جنبش دانشجویی در گذاری تاریخی؛ از فریاد تا سکوت:

"حکومصی" شدن جنبش دانشجویی!

مهدی مطهرنیا، استاد دانشگاه در مقاله‌ای به واکاوی جنبش دانشجویی ایران در قرن حاضر پرداخته و دلایل سکوت و رکود دانشجویان پس از آن همه فریاد و جنب و جوش؛ را در ترازوی تحلیل و نقد گذاشته است.

کد خبر: ۱۱۶۰۶۵
۱۲:۲۳ - ۲۰ آذر ۱۴۰۰

دیدارنیوز ـ مهدی مطهرنیا*: این هفته ایران ۱۶ آذر روز دانشجو را پشت سر نهاد. در برگزاری نشست های دانشجویی بار دیگر صداهای مطالبه گری شنیده شد. در حضور رئیس جمهور رئیسی سخنان مطالبه گرایانه و نقدگونه واگویه شد و بار دیگر دانشگاه ها با وجود کرونا، در باب حرکت دانشجویی محفل آراستند.

جنبش دانشجویی در ایران یکی از مهم ترین و موثرترین حرکت های تاریخ معاصر این سرزمین را رقم زده است. این معنا آن اندازه موثر است که از آن در ادبیات اجتماعی – سیاسی از آن به عنوان یک نهاد قوی اجتماعی یاد می آید. پژواک بخش این اهمیت را می توان در جایگاه این جنبش به جای فرآیند مهمی به نام «تحزب» در ایران معاصر دانست. با این وجود در ایران امروز و در آغازین دهه سال قرن پانزده ه . ش این پرسش مهم مطرح است که علیرغم این جایگاه – فارغ از درستی یا نادرستی جایگاه شناسی تاریخی آن – چه عواملی باعث شده است این نهاد قوی اجتماعی که از منظر تاریخی جایگزین نهاد تخریب شده بود، به مرور از نشاط و فعالیتش کاسته شد؟

بررسی کوتاهی از تاریخچه جنبش دانشجویی در این مسیر می تواند بازگوکننده مقدمه مناسبی باشد. با تأسیس مراکز آموزش عالی و به طور مشخص دانشگاه تهران در سال ۱۳۱۳ هـ. ش که طی آن گروهی از جوانان در مکانی علمی گرد هم آمدند فرصت و مجالی شد که بخش مهمی از تحولات سیاسی اجتماعی کشور در مکانی با نام دانشگاه شکل بگیرد این فعالیت با گسترش مراکز عملی و در گذر زمان نظام مند شده و مفهومی با نام جنبش دانشجویی در قاموس سیاسی کشور پدید آمد. جنبش دانشجویی در ایران را از آغاز تا زمان پیروزی انقلاب اسلامی می توان به پنج دوره تقسیم نمود:

دوره اول جنبش دانشجویی که دوره زمانی آن را بین ۱۳۱۳ تا ۱۳۲۰ ، مصادف با تأسیس دانشگاه تهران است و نطفه جنبش دانشجویی در حال شکل گیری است. در این دوره نمی توان از یک جنبش دانشجویی به معنا و مفهوم واقعی آن سخن به میان آورد اما گروه ها و تشکل های دانشجویی که از آن تعبیر به نطفه جنبش دانشجویی شد در سطح دانشگاه فعالیت می کردند. ‏عده ای بر این باورند که از آنجایی که اولین دانشجویان دانشگاه از میان اقشار و طبقات بالای جامعه بودند، پایگاه اکثر اعضای تشکل ها و گروه های دانشجویی از میان خانواده های اشراف و یا سرمایه داران کلان و خرد بود. از نظر تفکر و گفتمان غالب در این دوره نیز باید اشاره داشت که تلاش های دولت در راستای ترویج سکولاریسم در دانشگاه نیز تأثیرات خود را برجای نهاده لذا جو حاکم بر دانشگاه ها در این دوره جو سکولاریستی بود.  هر چند در اولین دوره جنبش دانشجویی به علت نوپایی گروه های دانشجویی حرکت های چندان محسوس دانشجویی در داخل کشور شکل نگرفت اما در خارج از کشور گروه های دانشجویی تحرکات اعتراض آمیزی نسبت به برخی سیاست های دولت رضا شاه انجام دادند که از جمله مهم ترین آنها تشکیل کنگره دانشجویان ایرانی مقیم اروپا در کلن بود که شعار جمهوریخواهی را مطرح ساخته و در بیانیه ای که انتشار دادند خواستار سقوط رژیم شاهنشاهی شده و رژیم جمهوری را به عنوان نظام جایگزین مطرح کردند.

اندکی بعد جمعی از دانشجویان مارکسیست مقیم شهر مونیخ آلمان نشریه دانشجویی پیکار را منتشر ساختند. نا گفته نماند که در داخل کشور نیز می توان از اعتصاب دانشجویان دانشکده حقوق دانشگاه تهران علیه اسراف و تبذیر مدیریت دانشگاه که در راستای آماده سازی محیط دانشگاه برای دیدار ولیعهد انجام شده بود به عنوان حرکتی دانشجویی در مقابل رژیم یاد کرد.

آغاز دومین دوره جنبش دانشجویی را می توان از ۱۳۲۰ و تبعید رضا شاه از کشور دانست که نهایتا به کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ ختم گردید. در این دوره سه گرایش عمده در فضای دانشگاهی کشور قابل ملاحظه و مشاهده می باشند. اولین گرایش، گرایش مارکسیستی است که با توجه به فضای مساعد پیش آمده و حمایت هایی که از خارج از مرز های کشور از آن به عمل می آمد تبدیل به یکی از پرنفوذ ترین گرایش های سیاسی دانشجویان گردید. این گرایش از سوی حزب توده به شدت تبلیغ و در میان دانشگاه و دانشگاهیان اشاعه یافت. دومین گرایش موجود سیاسی در فضای دانشگاهی که آن هم متأثر از فضای سیاسی بیرون از دانشگاه بود، گرایش ناسیونالیستی می باشد که بیش از هر زمانی در نهضت ملی شدن صنعت نفت بروز و گسترش یافت. سومین گرایش در میان دانشجویان گرایش اسلامی بود که در این دوره هنوز دارای هویت اصیل و منسجم تئوریک و اعتقادی نبود. و بیشتر به منظور مقابله با تبلیغات ضد دینی برخی فرقه های سیاسی و شبه دینی از جمله مارکسیست ها و بهائیان شکل گرفته و فعالیت عمده اش را در راه مبارزه با فرقه های یاد شده صرف می نمود. ‏در دومین دوره جنبش دانشجویی به طور کلی میل به رادیکالیسم و شعار های عدالت طلبانه اجتماعی، استعمار ستیزی و دشمنی با امپریالیسم و مخالفت با صبغه دست نشاندگی و وابستگی حکومت محمد رضا شاه از مولفه های اصلی حاکم بر جنبش دانشجویی در کشور بود. در دوره مذکور هر چند از شدت فضای سکولاریستی حاکم بر دانشگاه که مشخصه اصلی دوران حکومت رضا شاه بود اندکی کاسته شد ولی همچنان سکولاریسم در فضای دانشگاه از تفوق و نفوذ بالایی برخوردار بود شاید علت این باشد که در این دوره شخصیت های دینی ـ سیاسی و نظریه پردازان مسلمان هنوز در فضای دانشگاه دخالت عمده ای نداشتند. بیشترین فعالیت در این دوره از سوی حزب توده که یکی از منادیان و مبلغان سکولاریسم در ایران بود انجام می شد. این حزب با تشکیل "سازمان جوانان حزب توده" عملا کنترل بخش مهمی از فعالیت های دانشجویی را بر عهده گرفت. ‏

گذشته از تشکلاتی که وابسته به حزب توده و طبیعتاً مروجان مارکسیسم و مدافعان سیاست های شوروی بودند، در سال ۱۳۲۹ از به هم پیوستن مجموعه پراکنده دانشجویان فعال در گروه های مرتبط با جبهه ملی که به "ناسیونالیسم لیبرال مصدقی" اعتقاد داشتند، "سازمان دانشجویان و جوانان مبارز" شکل گرفت این سازمان دانشجویی نیز وابسته به جبهه ملی بود و نشریه "جنب و جوش" را منتشر می ساخت. همچنین در این دوره "سازمان صنفی دانشجویان" به عنوان یک تشکل دانشجویی ملهم از آیت الله کاشانی و دکتر مصدق پای به عرصه فعالیت های دانشجویی گذاردند. ‏

سومین دوره جنبش دانشجویی ایران را باید از کودتای ۱۳۳۲ تا اواخر دهه ۱۳۳۰ به شمار آورد. در این دوره در حالی که وقایع تأثیر گذاری مانند کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و سرکوب های شدید هر نوع فعالیت سیاسی از سوی رژیم فضای سیاسی کشور را با نوعی رکود مواجه ساخته و فعالان سیاسی را به انزوا کشانده بود یکی از پربارترین صفحات تاریخ جنبش دانشجویی رقم خورد و آن واقعه خونین ۱۶ آذر ۱۳۳۲ بود که طی آن دانشگاه و دانشگاهیان به خاک و خون کشیده شدند. ‏واقعه ۱۶ آذر ۱۳۳۲ را می بایست شکستن بغض فروخفته ضد آمریکایی ملت ایران و به طور مشخص دانشجویان ایرانی دانست که در اثر اقدامات و تلاش های گسترده استعمار تازه نفس آمریکایی و توطئه های استعمار پیر در ایران به وجود آمده بود. اقداماتی نظیر کودتای ننگین 28 مرداد 1332 و ساقط نمودن دولت ملی ایران که غرور هر ایرانی را جریحه دار ساخته بود. ‏

پس از سرکوب قیام ۱۶ آذر دانشجویان علی رغم برخی تحرکات و اعتراضات دانشجویی و رشد روز افزون نفرت ایرانیان علی الخصوص دانشجویان ایرانی از آمریکا فعالیت های محسوس دانشجویی شکل نگرفت که البته از اصلی ترین علل آن سرکوب های شدید از سوی رژیم و سرخوردگی های فعالان سیاسی دانشگاهی از وقایع مربوط به کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ را می توان نام برد. دهه ۱۳۴۰ را می توان چهارمین دوره جنبش دانشجویی قبل از پیروزی انقلاب اسلامی محسوب نمود. این دوره آبستن رخداد های و وقایع متعددی بود که فضای سیاسی اجتماعی کشور را دگرگون ساخته و بر تمام ابعاد زندگی اجتماعی منجمله فعالیت های سیاسی و به طور مشخص فعالیت های دانشجویی تأثیراتی عمیق بخشید. در آغاز این دوره یعنی در سال ۱۳۴۰ در دوره ای که علی امینی با چهره ای ظاهرا دموکراتیک نخست وزیری ایران را بر عهده گرفت و اندکی از فشار های فراوان و خفقان شدید سیاسی کاسته شد "سازمان دانشجویان وابسته به جبهه ملی" که در پی کسب اعتباری محدد برای ملی گرایان بود در صحنه فعالیت های دانشجویی قدم گذارد و به عنوان حرکتی سیاسی ـ دانشجویی تظاهرات اول بهمن سال 1340را در محوطه دانشگاه تهران سازماندهی نمود. هدایت تظاهرات مذکور بزودی به دست دانشجویان رادیکالی افتاد که ارتباط چندانی با جبهه ملی نداشتند و نهایتا نیز پس از آنکه به مجسمه شاه حمله برده و از محوطه دانشگاه خارج شدند توسط نیرو های امنیتی سرکوب گردیدند. ‏

دهه ۱۳۴۰ دوران پر تحرکی برای دانشجویان و افزایش فعالیت های سیاسی ـ دانشجویی است. از علل این تحرکات و افزایش فعالیت های سیاسی دانشجویی در این برهه علاوه بر تأثیرات وقایع مهم سیاسی ـ اجتماعی نظیر قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ و تبعید امام خمینی، افزایش ظرفیت دانشگاه و تعداد دانشجویان مشغول به تحصیل در دهه ۱۳۴۰ نسبت به دوره های قبل را باید متذکر شد. طبق آمار رسمی تعداد دانشجویان از ۱۹۸۰۰ نفر در سال ۱۳۳۹ به ۵۹۰۰۰ نفر در سال ۱۳۴۷ افزایش یافت. بی شک این افزایش تعداد دانشجویان بر گسترش فعالیت های دانشجویی تأثیری بسزا داشت علی الخصوص اینکه در این برهه دانشجویانی از شهر ها، شهرستان ها و روستاهای مختلف به دانشگاه راه یافته و از نزدیک شاهد تضادهای طبقاتی، اسراف و تبذیر ها و فساد رژیم شدند. اما در این دوره بی شک مهم ترین رویدادی که بر هر جریانی در کشور تأثیری فوق العاده نهاد، قیام مردمی ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ بود. با سرکوب شدید این قیام توسط رژیم بسیاری از گروه های سیاسی اجتماعی فعال در عرصه سیاست منجمله گروه های سیاسی دانشجویی به این جمع بندی رسیدند که مبارزات در چهار چوب قانون اساسی دیگر کافی نبوده و هنگامه آن رسیده است که فریاد اعتراض ها از گلوی تفنگ ها خارج شود. به همین دلیل این دوره شاهد رادیکالیزه شده جنبش دانشجویی و میل آن به سمت سرنگونی رژیم می باشد. ‏

در این دوره جریان هایی با ایدئولوژی های التقاطی که در ظاهر داعیه رعایت شرع و موازین دینی را می نمود اما به شدت تحت تأثیر تعالیم مارکسیستی بوده و روش جنگ مسلحانه را برای مبارزه انتخاب نمود بودند وارد کارزار فعالیت های سیاسی ـ دانشجویی شدند. از مهم ترین این جریان ها سازمان مجاهدین خلق ایران بود. علاوه بر اینکه بنیانگذاران این سازمان دانشجویان بودند، دانشگاه یکی از مهم ترین پایگاه های عضو گیری این جریان التقاطی بود. ‏

از  دیگر گروه های دانشجویی در دوره مورد بحث گروه فداییان خلق را باید نام برد. هسته اولیه سازمان چریک های فدایی خلق توسط چهار دانشجو به نام های بیژن جزنی، فارغ التحصیل فلسفه از دانشگاه تهران، عباس سورکی، دانشجوی علوم سیاسی، مسعود احمد زاده دانشجوی رشته ریاضی و امیر حسین پویان دانشجوی ادبیات بنیان نهاده شد. چهارمین دوره جنبش دانشجویی در ایران قبل از پیروزی انقلاب اسلامی را می بایست در سال های مابین ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۷ گنجاند. این دوره دوره اوج فعالیت های دانشجویی با گرایش های اسلامی است. در این دوره با توجه به رشد کمی نظام آموزشی و افزایش تعداد دانشجویان همچنین تغییر بافت طبقاتی و فرهنگی دانشجویان بر وزن و اقتدار طیف نیروهای مذهبی فعال در دانشگاه ها افزوده شد. از جمله دلایل مهم تشدید فعالیت های دانشجویان با گرایش های دینی فعالیت و نفوذ کلام اندیشنمدان و روحانیون مسلمان در فضای دانشگاه ها بود. فعالیت ها و تلاش های شخصیت های فرهیخته ای نظیر آیت الله شهید دکتر مرتضی مطهری، آیت الله شهید دکتر محمد مفتح، آیت الله طالقانی، علامه جعفری و دکتر علی شریعتی در این دوره فضای عمومی سیاسی کشور و همچنین فضای سیاسی دانشگاه ها را با سرعتی محسوس به سمت گرایش های اسلامی پیش برد. در این دوره قبل از سال ۱۳۵۶، دو دانشجوی ایرانی مقیم خارج از کشو به اتهام ترور یک دیپلمات ایرانی دستگیر شدند. "اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان اروپا" به مناسبت فرا رسیدن ماه محرم و شهادت آیت الله غفاری اطلاعیه ای منتشر ساخت. همچنین در نقاط مختلف کشور تجمع های سیاسی به مناسبت سالگرد قیام ۱۶ آذر تشکیل گردید. ‏در ۳۱ خرداد سال ۱۳۵۶ تظاهراتی گسترده از سوی دانشجویان در اعتراض به مرگ مشکوک دکتر علی شریعتی در مسجد دانشگاه تهران برگزار گردید. بزودی دامنه این تظاهرات از دانشگاه فرا تر رفته و به خیابان شاهرضا (انقلاب) کشیده شد. همچنین در سوم تیر ماه ۱۳۵۶ هنگام برگزاری کنکور سراسری در تهران موج دیگری از تظاهرات و اعتراضات دانشجویی شکل گرفت. در سال های ۱۳۵۶ علی الخصوص ۱۳۵۷ حرکت های دانشجویی به عنوان وزنه ای مهم به سیل خروشان اعتراضات مردمی پیوسته و مبارزات خود را در کنار سایر اقشار ملت دنبال کرد. در این دوره به واسطه ارتباط تنگاتنگی که میان روحانیت مبارز و در رأس آن امام خمینی (ره) با دانشجویان انجام گرفت هژمونی ایدئولوژی اسلامی در فضای سیاسی دانشگاه ها متبلور شده و اکثر گروه ها و جریان هایی که گرایشات ایدئولوژیک دیگری داشتند بزودی این برتری را پذیرفتند. ‏مبارزات دوران منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی برای جنبش دانشجویی ایران رخدادی منحصر به فرد به شمار می آید زیرا در این مبارزات دانشجویان نه تنها تافته ای جدا بافته که ارتباط چندانی با توده های ملت نداشته نبودند، بلکه موج عظیمی بودند که در دریای خروشان ملت علیه رژیم ستم شاهی مبارزه نموده و نهایتاً نیز با پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی به خواسته‌های خود نایل شدند.

پس از انقلاب اسلامی جریان جنبش دانشجویی با ایجاد نهاد هایی چون نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاه ها جوامع گوناگون تشکیلاتی چون انجمن ها و جامعه اسلامی دانشجویان، بسیج دانشجویی و ... فراز و فرود های بسیاری را پشت سر گذاشت. در جنبش اصلاحات به عنوان اصلی ترین ستون حرکت جنبش اصلاحی چهره نشان داد. در کنار روزنامه ها و فعالیت های رسانه ای قرار گرفت به گونه ای که بیش تر دانشجویان و اساتید فعال دانشگاه ها یا عناصر فعال سیاسی در این قالب و در ترکیب با یکدیگر قرار گرفتند.

پس از انقلاب ١٣٥٧ و در طی چهار دهه اخیر نیز، به موازات گسترش دامنه فعالیت جنبش دانشجویی، شیوه برخورد با  دانشجویان نیز شکل جدیدی به خود گرفته است. در ابتدای انقلاب ٥٧، فعالیت جنبش دانشجویی در دانشگاه، متأثر از فضای باز سیاسی دوران تولد انقلاب بوده است. در این دوره کوتاه و تا قبل از آغاز جنگ تحمیلی، فعالیت دو طیف موافق و مخالف گروه ­های اسلامگرا در دانشگاه ­ها، محل تقابل جریانهای دانشجویی است. شکل ­گیری تنشها و درگیری­ های فیزیکی و مسلحانه در دانشگاه ها و تبدیل دانشگاه به تریبون و پایگاه سیاسی احزاب، مهمترین ویژگی فعالیت جنبش دانشجویی در این دوره است. اوج فعالیت جنبش دانشجویی در این مقطع، تسخیر سفارت امریکا توسط دانشجویان پیرو خط امام است. همچنین، گفتمان مسلط جنبش در سالهای نخستین انقلاب و در حقیقت محور مطالبات آن، «دفاع از انقلاب و پاسداری از نظام و مقابله با امپریالیست شرق و غرب» با تأکید بر «جنگ فقر و غنا» در جامعه اسلامی تعریف شده است. بر همین اساس، مجموعه مطالبات جنبش دانشجویی در رابطه با مبارزه علیه نفوذ امپریالیسم امریکایی، مورد تأیید قدرت حاکم نیز قرار گرفته است؛ تا جایی که حاکمیت از تسخیر سفارت امریکا به عنوان انقلاب دوم یاد کرده و آن را جزو دستاوردهای ارزشمند به حساب آورد.

در دوره (١٣٦٨-١٣٦٠)، فضای جنگ باعث شد تا برخورد با هر گونه کنشگری مطالبه محورانه­ جنبش دانشجویی از سوی قدرت قابل توجیه باشد. همزمانی شروع جنگ در سال ١٣٥٩ و رخداد انقلاب فرهنگی (تعطیلی دانشگاه ­ها در سال ١٣٦٠)، زمینه ­ای شد تا «طیف غالب در جنبش دانشجویی در دو سال نخست، بیشتر در فکر تحکیم پایه‏ ها و تحقق شعارهای اصلی انقلاب باشد». راهبرد اصلی جنبش دانشجویی در این مقطع، «همگامی با نظام سیاسی» است؛ در واقع، در سالهای ٥٩ تا ٦٨ به «دلیل بروز جنگ و تهدیدات عمده امنیتی، جنبش با کاستن از فعالیتهای سیاسی، بر استقلال کشور تأکید داشت». لذا، حرکتهای سیاسی جنبش در این دوران، نمود چندانی در عرصه عمومی نداشت و جنبش با «رکود منازعات سیاسی» مواجه بود. مهمترین جریان اصلی جنبش در این دوران «تشکیلات انجمن اسلامی» بود که به دلیل فقدان پذیرش نگرش تکثرگرایانه، از میدان فعالیت محدودی برخوردار بود. در این مقطع، به واسطه وجود رابطه حمایتی جنبش از حکومت، شاهد افول فعالیت جنبش هستیم. این موضوع تا جایی تداوم می­ یابد که برخی از فعالان جنبش دانشجویی، تاب کوچکترین نقد به حاکمیت را به مثابه مقابله با انقلاب تفسیر می­ کنند. برای نمونه، انتقاد نهضت آزادی به اصل «ولایت فقیه» و رأی منفی اعضای این حزب به این اصل در سال ١٣٦٨، از دیدگاه فعالین جنبش دانشجویی «عبور از خطوط قرمز» معنی می ­شود.

در دوران سازندگی (١٣٧٦-١٣٦٨) فعالیت جنبش، در راستای نقد سیاست رسمی توسعه اقتصادی و فضای بسته سیاسی دولت هاشمی است. در صورتی که تا پیش از ١٣٦٨، مواضع و فعالیتهای جنبش دانشجویی موافق با دولت و مجلس است، اتمام جنگ، این فرصت را برای جنبش دانشجویی به وجود آورد که ازین پس، نسبت به گفتمان حاکم، موضعی انتقادی اتخاذ کند و نسبت به فضای سرکوب مقاومت نشان دهد. «جو حاکم بر فضای سازندگی و عدم توجه به مسائل سیاسی و فرهنگی» سبب شد تا مطالبات جنبش دانشجویی نیز، آشکارا انعکاس مطالبات آزادی خواهانه و حمایت از مواضع گروه ­های خواستار فضای باز سیاسی و فرهنگی، مانند نهضت آزادی باشد. همچنین در این دوران است که جنبش دانشجویی، در رأس رقابتها و نزاعهای سیاسی میان گروه­ های دینی و سکولار  قرار گرفت. در همین راستا، به باور بسیاری از محققان، فعالیت جریان دانشجویی آنچنان قدرتمند و انتقادی بود که می ­توان ظهور جریان اصلاحات در بدنه اجتماعی در این دهه را بخشی از دستاورد فعالیت جنبش دانشجویی به حساب آورد.

تحولات اجتماعی- سیاسی اواخر دهه هفتاد و اوایل هشتاد نشان می ­دهد که در این مقطع، جنبش دانشجویی بازیگری قدرتمند شمرده شده و در معادلات قدرت مورد توجه قرار گرفت. به همین اعتبار، جنبش دانشجویی در دوران اصلاحات (١٣٨٤-١٣٧٦) نیروی پیشتاز محسوب می ­شد. فعالیت جنبش با تکیه بر گفتمان توسعه سیاسی اصلاحات و طرح مطالبات مدنی از جمله «کمک به استقرار و توسعه جامعه مدنی» است. در واقع جنبش دانشجویی در نوک پیکان انعکاس مطالبات احزاب و گروه های سیاسی است. آزادی بیان، آزادی زندانیان سیاسی و آزادی مطبوعات، شعار و خواسته پایدار جنبش دانشجویی در این مقطع است. لذا پیشتازی جنبش در عرصه عمومی برجسته ­ترین ویژگی آن است. در حقیقت فراخوان جامعه به عرصه فعالیت مدنی و نقد پیوسته قدرت حاکم، بخشی از تجربه فعالیت جنبش در دوران اصلاحات است. مشارکت فعال و انتقادی جنبش دانشجویی در این دوره، باعث گردید که حاکمیت نسبت به سرکوب جنبش دانشجویی از هیچ کوششی دریغ نکند.

به موازات افول جریانهای دموکرسی ­خواه در اواخر دوره اصلاحات (١٣٨٤)، فعالیت جنبش دانشجویی نیز روندی شکننده­ به خود گرفت. به عبارتی، با روی کار آمدن دولت نهم و دهم (١٣٩٢-١٣٨٤)، فضای جنبش دانشجویی با شیوه سرکوب جدیدتری مواجه شده و مقابله با تشکیلات پیشین جنبش دانشجویی (از جمله دفتر تحکیم وحدت) در رأس اقدامات نظام سرکوب قرار ­گرفت. در این مقطع، حذف شاخه­ علامه­ دفتر تحکیم وحدت، به بهانه وابستگی اعضای آن به نهضت آزادی نیز کلید خورد. در همین راستا، نماینده حاکمیت در نهاد دانشگاه، با صدور مجوز فعالیت برای تشکیلات دانشجویی جدید و همسو با قدرت، سعی در تأسیس گروه­ های موازی جنبش دانشجویی کرده است. هدف اصلی این نوع سیاست، حذف تدریجی ماهیت جنبش دانشجویی و ساخت هویتی جدید برای آن است. اگرچه فقدان الگوی رهبری فکری پایدار و منسجم در بدنه جنبش دانشجویی، در زمینه ­سازی تحقق چنین سیاستی از سوی نهاد قدرت و سرکوب آن بی تأثیر نبود، با این حال، حرکتها و فعالیتهای جنبش دانشجویی در این زمان هم نشان از وجود روحیه بالای مقاومت جنبش و عدم تسلیم در برابر خواست قدرت دارد. تشکیل «شورای دفاع از حق تحصیل» به منظور رفع محرومیت تحصیلی دانشجویان ستاره ­دار و آزادی دانشجویان زندانی را می توان از جمله اقدامات و مطالبات جنبش دانشجویی در این مقطع دانست.

نکته مهم دیگر در این راستا، توجه به افزایش کمی دانشجویان دختر در دانشگاه­ هاست. در واقع سیاست آموزش عالی دولتهای نهم و دهم (١٣٩٢-١٣٨٤) ناخواسته، در طرح مطالبات فراموش شده نیم دیگر جامعه، یعنی زنان، نقش مهمی داشت. در این دوره، افزایش تعداد دانشجویان دختر در آموزش عالی، باعث آشنایی هرچه بیشتر زنان با فعالیتهای جنبش دانشجویی گردید؛ موضوعی که باعث رشد و تقویت مطالبات زنان در عرصه عمومی شده و سنگر جدیدی از مقاومت (مطالبات دانشجویی) در برابر نیروهای سرکوب (قدرت حاکم) را تشکیل داد. ورود زنان و دختران به بدنه جنبش دانشجویی نشان می­ دهد که فعالیت دختران و مشارکت آنها، باعث توان افزایی جنبش در این سالها شده و فضای مقاومت در برابر سلطه­ نیز تقویت گردید. این موضوع از یک­ سو باعث ورود جنبش دانشجویی به عرصه جدیدی از فعالیت یعنی کنشگری در راستای توجه به حقوق شهروندی و از سوی دیگر، فراهم شدن زمینه همکاری جنبش دانشجویی با جنبش زنان شد. ظهور جریانهایی مانند کمپین یک میلیون امضا و مادران پارک لاله، نمونه بارز این همکاری است. پس از خرداد ١٣٨٨، فعالیت جنبش دچار رخوت گردید و تا روی­ کار آمدن دولت یازدهم، کماکان عرصه فعالیت جنبش دانشجویی با سرکوب بیشتر همراه بود.


بعد انتخابات ١٣٩٢ و با پیروزی دولت اعتدال روحانی، تشکلهای دانشجویی تعطیل یا تعلیق شده در دوره سرکوب، مجددا فرصت را برای فعالیت مهیا دیده و نسبت به تأسیس یا تشکیل گروه­ های دانشجویی، انگیزه و رغبت نشان دادند. در این دوران، فعالیت گروه ­ها و تشکیلات دانشجویی از گستردگی بالایی برخوردار بوده و مواضع تشکیلات دانشجویی نیز حمایت تلویحی از شعارهای دولت روحانی است. بیان مطالباتی مانند رفع حصر رهبران جنبش سبز و مقابله با خصوصی شدن و کالایی شدن آموزش در دانشگاه ­ها بخشی از این مطالبات است. علیرغم اینکه سیاست دولت (و نه حاکمیت) در این دوره، مدارا و همراهی با مطالبات دانشجویی است، ولی عدم حمایت کافی و فقدان بستر قانونی اطمینان بخش در این دوره نیز باعث گردید تا کماکان  قدرت در سرکوب فعالیتها و مطالبات دانشجویان نقش فرادست را داشته باشد.
در جمع  بندی کلی، بایستی گفت که به موازات گسترش سطح مطالبات سیاسی جنبش دانشجویی در سالهای اخیر، انگیزه برخورد  نیز از سوی ساختار سیاسی بالا رفته است. در حقیقت، فقدان فضای دیالوگ بین حاکمیت-دانشجو باعث شده است تا رابطه جنبش دانشجویی و ساختار سیاسی، دست­ کم طی دو دهه اخیر همواره تنش زا باشد. شوربختانه در این بین، یگانه سیاست نظام حاکم نیز، استفاده از نیروی قهریه و سرکوب مطالبات دانشجویی بوده است. اما علیرغم سیاست سرکوب پیوسته مطالبات دانشجویی توسط ساختار سیاسی، جنبش دانشجویی در دستیابی به مطالبات اصرار ورزیده و از خود مقاومت نشان می ­دهد. یقیناً حل دشواری­ های فعلی جنبش دانشجویی در بلندمدت، نیازمند شکل ­گیری مجموعه تغییرات در نظام توزیع قدرت و وابسته به انعطاف­ پذیری ساختار سیاسی است. از طرفی، در کوتاه مدت، تضمین موفقیت در آینده و حرکت جنبش دانشجویی منوط به بازاندیشی در هویت جنبش، ایجاد ارتباط مستمر و نزدیک با بدنه تهیدستان شهری و اقشار آسیب­ پذیر جامعه و داشتن پیوند ارگانیک با سایر جنبشهای اجتماعی از جمله جنبش زنان و کارگران در کشور است.

با فرارسیدن شصت و هشتمین سالروز شهادت سه دانشجوی معترض دانشگاه تهران به سفر معاون وقت رئیس جمهوری آمریكا به تهران در سال ۱۳۳۲ كه در تقویم ملی به نام روز دانشجو ثبت شده است، رسانه های داخلی ، ۱۶ آذر را نقطه عطفی در تقویت جنبش‌ های دانشجویی دانسته و نقش دانشگاهیان در پیروزی انقلاب اسلامی را مورد توجه قرار دادند.

در دهه های گذشته جنبش دانشجویی در نهایت تحت تأثیر دو طیف اصولگرا و اصلاح طلب قابل بررسی است روند های موجود . در پنج سال گذشته نشانده ی آن است که سپهر فکری و رسانه ای منتسب به طیف اصلاح طلب بر اهمیت استقلال فكری دانشجویان از گروه های سیاسی و احزاب تاكید كرده و به بررسی حواشی ایجاد شده در مراسم های روز دانشجو در دانشگاه ها در این سال ها پرداختند. همچنین علل سرخوردگی دانشجویان و كمرنگ شدن جنبش دانشجویی را مورد تحلیل قرار دادند. جهت گیری پاسداشت روز دانشجو به سمت جشن های خالی از حرکت و رسالت مطالبه گری دانشجویی در این سال ها نمادی از وضعیت نامبارکی است که بخش مهمی از این طیف ، به ویژه اصلاح طلبان خارج از قدرت در قوه مجریه به آن توجه داشتند.

محافل و رسانه های منتسب به اصولگرایان نیز به تكریم جنبش های دانشجویی و بررسی مطالبات دانشجویان پرداخته و به بازخوانی اهداف و اساس خروش انقلابی دانشجویان در سال ۳۲ در این سال ها بیشتر محدود و خود را در این موارد مشغول و دیگران را نیز در کنار پاسداشت دور از رسالت های اجتماعی – سیاسی ، تاریخی این جنبش به مباحثه در این باب کشانده اند.

برخی از عبارت‌های كانونی به كار رفته در مطالب این رسانه ها عبارتند از:

«بی تردید نقش دانشگاه در مسیر انقلاب سال ۵۷ را نمی توان آن را نادیده گرفت؛ دانشجویان سرخورده‌اند اما بی‌ مسوولیت نیستند؛ سكوت امروز دانشگاه و دانشجو به معنای بی ‌تفاوتی یا بی‌مسوولیتی نیست و سكوتی اعتراض‌آمیز است؛ جشن روز دانشجو در دانشگاه‌ها به محلی برای برگزاری برنامه‌هایی مانند جنگ‌های شادی، استندآپ‌ها و قرعه كشی‌ها تبدیل شده است؛ شنیدن اعتراض، هنر است». این ها نمایه ها و واگویه های نقد برانگیز جناح اصلاح طلب در این زمینه است.

مصطفی معین وزیر اسبق علوم در گفت‌وگو با روزنامه اعتماد در سال ۱۳۹۷ گفت: دانشجویان سرخورده‌اند اما بی‌ مسوولیت نیستند...سكوت امروز دانشگاه و دانشجو به معنای بی ‌تفاوتی یا بی‌مسوولیتی نیست.سكوتی اعتراض‌آمیز است. نا امید به آن مفهوم كه به كلی بریده‌ باشند یا احساس مسوولیت نكنند، نیستند... خواه ناخواه وضعیت جامعه از جمله مشكلات معیشتی و اقتصادی و آسیب‌های اجتماعی تاثیر منفی خود را بر روی دانشجو و دانشگاه می‌گذارد...جنبش دانشجویی دچار ركود و دانشجویان دچار سرخوردگی شده‌اند ولی پتانسیل بالقوه‌ بالایی در آن وجود دارد. كدام وزارتخانه نزدیك به ۵ میلیون دانشجوی پرانرژی و جوان را در اختیار دارد؟ باید قدر این نیروی عظیم را دانست كه نمی‌دانیم!

این در حالی است که محافل اصولگرا به تکریم جنبش دانشجویی روی آورده و بر آنند تا در این سال ها با تاریخ نوردی در خطوط گذشته جنبش دانشجویی در ایجاد انقلاب اسلامی به نوعی همگرایی تاریخی و ایجاد سپهر فکری مشترک انقلابی بین خود و جنبش دانشجویی از منظر تاریخی تکیه و این جنبش را به هواداری از وضع موجود و در مسیر جهت گیری های سیاسی خویش درآورند. در همین حال تلاش معناداری در شکل دهی به جنبش دانشجویی در قالب فعالیت های علمی و فنی و نگرش تخصصی بدون وجود رسالت اجتماعی – سیاسی برای این جنبش را مدنظر قرار می دهد. عنوانی چون «پویش دانشجویی – طلبگی» در این زمینه نیز دیده می شود.

روزنامه صبح نو در یادداشتی در سال ۱۳۹۷ با عنوان 'ظهور پویش دانشجو طلبگی' به قلم 'محمدرضا قائمی نیك' نوشت: هرچند نام‌گذاری روز ۱۶ ‌آذر به‌عنوان روز دانشجو در ایران، به‌مناسبت شهادت سه دانشجوی دانشگاه تهران در جریان اعتراضات دانشجویی به سفر نیكسون به ایران انجام شده است اما در عمل مقایسه‌هایی میان این جنبش با جنبش‌های دانشجویی مه ۱۹۶۸ فرانسه برقرار می‌شود. نكته مهمی كه در این برقراری مقایسه برجسته می‌شود، نقش و اهمیت جنبش ۱۹۶۸ در تحول علمی و معرفتی است كه در غرب رخ داد. درباره این جنبش‌ها متفكران بزرگی نظیر میشل فوكو، ژاك دریدا و برخی از اصحاب مكتب فرانفكورت دیدگاه‌هایی را مطرح كردند و به این معنا می‌توان این جنبش دانشجویی را جریانی تأثیرگذار بر ظهور موج پست‌مدرنیسم دانست.

با پروای این خطوط و در این مجال می توان گفت «حکومصی شدن جنبش دانشجویی» در این سال‌ها و تحت اثر قرار گرفتن درون دانشگاه از بیرون به درون، عملی در جهت این معنا بوده است. به این معنا که ستون فقرات و استخوان ماهی این رویکرد را می توان در همین استعاره خلاصه کرد. 

ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر:
بنر شرکت هفت الماس صفحات خبر
رپورتاژ تریبون صفحه داخلی
شهرداری اهواز صفحه داخلی