کم آبی - صفحه 22

کم آبی
مرادقلی دودانگه پیش می‌آید و می‌گوید: «نخیر دزفول خانه و کاشانه داریم. من خودم شمس آبادی هستم. از گرما و بی‌آبی فرار می‌کنیم اینجا، روی زمین مردم کار می‌کنیم، از بدبختی!» می‌پرسم برای آبیاری چه می‌کنید؟ کمی این پا و آن پا می‌کند و می‌گوید: «والله شب تراکتور می‌رود کنار رودخانه آب می‌کشد.» می‌پرسم برای آب خوردن چکار می‌کنید؟ علی دودانگه می‌گوید: «از همین آب رودخانه می‌خوریم. نه برق داریم نه آب داریم. والله الان خجالت می‌کشیم از شما پذیرایی کنیم.»
کد خبر: ۴۶۴۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۱۹

همه این سال‌ها مردم آب خوردن را خریده‌اند، بیکاری دیده‌اند، هوای بد و گرد و خاک را تحمل کرده‌اند و وعده شنیده‌اند. به این مردم انگ نزنید. حتی اگر شلیکی شده اول ببینید کسی که اسلحه در دست داشته چند سالش است، چطور زندگی می‌کند. ببینید آن روستایی باید چه کند که با این آب حتی لباس هم نمی‌تواند بشوید. صدای زن پشت تلفن می‌لرزد: «خانم! شنبه خرمشهر خیلی مظلوم بود.»
کد خبر: ۴۱۰۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۱۱