تیتر امروز

فوری؛ سانحه برای بالگرد حامل رئیس‌جمهور/ فرمانده کل سپاه به محل حادثه رفت/ پیام رئیس عدلیه
این گزارش بروزرسانی می‌شود

فوری؛ سانحه برای بالگرد حامل رئیس‌جمهور/ فرمانده کل سپاه به محل حادثه رفت/ پیام رئیس عدلیه

برخی خبرها حاکی از آن است که بالگرد حامل ابراهیم رئیسی، رئیس جمهور در آذربایجان شرقی دچار سانحه شده است. با این حال برخی همراهان رئیس جمهور در این بالگرد توانسته‌اند تماسی با مرکز برقرار کنند...
«جوانی جمعیت ایران» از رویا تا واقعیت
«دیدارنیوز» در گفت‌وگو با آسیب‌شناس اجتماعی بررسی می‌کند:

«جوانی جمعیت ایران» از رویا تا واقعیت

عضو هیات علمی دانشگاه علامه‌طباطبایی معتقد است تا زمانی که چالش‌های درمانی، آموزشی و رفاهی را حل نکنند نمی‌توان انتظار افزایش جمعیت داشت.
سیل غارتگر اومد، از تو رودخانه گذشت ...
دیدار آنچه در مشهد اتفاق افتاد را بررسی می‌کند

سیل غارتگر اومد، از تو رودخانه گذشت ...

چهارشنبه ۲۶ اردیبهشت، مشهد، ساعت حدود دو بعدازظهر؛ باران شروع می‌شود، سیل می‌آید، ۹ نفر جان خود را از دست می‌دهند، اما مدیران شهری می‌گویند: آبگرفتگی بود نه سیل!.

بی شعوری؛ بیماریِ شایع امروز

وقتی تصور می‌کنم زمانی را که قرار بوده ما را با "تربیت" بزرگ کنند؛ اما این شدیم؟! به حال نسل امروز که ما اصلاً قصد نداریم "تربیت" شان کنیم؛ تاسف می‌خورم. اشتباه نکنید، مطمئن باشید تاسف می‌خورم و ساعت‌ها در موردش حرف می‌زنم، اما هرگز تعجب نمی‌کنم؟! اینکه چرا مشکلات امروز ما با مشکلات مردم ۱۰۰ سال پیش تفاوتی ندارد، خود درد دیگری است که تاسف بار است؛ اما باز هم کسی تعجب نمی‌کند، کسی آنرا به عنوان یک مشکل نمی‌بیند، تا از آن مساله ساخته؛ به حل اش مبادرت ورزد. عدم فهم موقعیت خطیری که اجتماعِ ما را تهدید می‌کند و عدم درک درست نسبت به سرنوشت محتوم و قطعی‌ای که در پس استمرار این رفتار همگانی در انتظار ماست، خیلی تاسف بار است. به راستی عقب افتادگی شاخ و دم دارد؟

کد خبر: ۵۶۵۷۷
۱۶:۰۳ - ۰۹ فروردين ۱۳۹۹

دیدارنیوز ـ حسین جعفری*: تصور اینکه روزگاری در ایران ما، برای استفاده از دوچرخه گواهینامه لازم بوده است؛ سخت و باور ناپذیر است؛ آن هم در زمانی که شنیدن اینکه کسی ماشینی را بدون داشتن گواهینامه رانده؛ تعجب ما را بر نمی‌انگیزاند. شنیدن اینکه جوانکی با ماشین و در حین انجام مسابقه سرعت در کوچه و پس کوچه‌های این شهر، انسانی را کشته و در پاسخ، بی هیچ دغدغه و عذاب وجدانی؟! می‌گوید: "خب دیه اش را می‌دهم"، ما را متحیر نمی‌کند، به نظر می‌رسد همگی ما انتظار شنیدن آن را داریم! انگار پاسخ خودِ ماست؟!

آیا واقعاً از مردن یک "انسان"!، مردن یک انسان، از مردن یک انسان سخن می‌گویم، یعنی مردن یک انسان، آن قدر بی اهمیت است؟! ما انسانیم یا آن‌ها که مرده اند؛ انسان نبوده اند؟ گرچه اگر کسی مدعی شود که اصولاً در ایران، ما عادت کرده ایم از هیچ چیزِ غیر عادی تعجب نکنیم، تعجب برانگیز نیست! ما حتی از وجود عادت‌های بد، غلط و ناهنجاری در خود که خودمان؛ ساعت‌ها در مورد بد بودنش سخنرانی کرده و خطابه خوانده ایم، تعجب نمی‌کنیم. هرچه باشد ما ایرانی‌ها ذاتاً سخنران و خطیب به دنیا می‌آییم؟!

نمی دانم اسم این خصلت ما چیست، بی توجهی! سهل انگاری! بی تفاوتی فردی و اجتماعی! و یا ....

وقتی تصور می‌کنم زمانی را که قرار بوده ما را با "تربیت" بزرگ کنند؛ اما این شدیم؟! به حال نسل امروز که ما اصلاً قصد نداریم "تربیت" شان کنیم؛ تاسف می‌خورم. اشتباه نکنید، مطمئن باشید تاسف می‌خورم و ساعت‌ها در موردش حرف می‌زنم، اما هرگز تعجب نمی‌کنم؟! اینکه چرا مشکلات امروز ما با مشکلات مردم ۱۰۰ سال پیش تفاوتی ندارد، خود درد دیگری است که تاسف بار است؛ اما باز هم کسی تعجب نمی‌کند، کسی آنرا به عنوان یک مشکل نمی‌بیند، تا از آن مساله ساخته؛ به حل اش مبادرت ورزد. عدم فهم موقعیت خطیری که اجتماعِ ما را تهدید می‌کند و عدم درک درست نسبت به سرنوشت محتوم و قطعی‌ای که در پس استمرار این رفتار همگانی در انتظار ماست، خیلی تاسف بار است. به راستی عقب افتادگی شاخ و دم دارد؟

این را گفتم تا عرض کنم، قصدم تعرض به کَس، گروه و جمعیتی خاص نیست؛ خطابم در این نوشته به خودم است که خودِ من چه کردم؟ خطابم به شماست که شما هم چه کردید؟ خطابم به همه است که چه کردند؟ زیرا همه‌ی ما عین هم هستیم! این نگاه که فارغ از مسائل سیاسی و نظام‌های حاکم بر ایران است؛ وضع جامعه را حداقل در ۱۰۰ سال گذشته یکسان می‌بیند. کلیت حیات اجتماعی ما بعنوان یک "جامعه"، در معرض خطر است. باید جامعه‌ای موجود باشد تا در زمینه آن بشود از نوع نظام سیاسی سخن گفت؛ وقتی بستری وجود ندارد و یا حداقل؛ در معرض نابودی است، طرح سخنِ دیگری، جالب و تعجب بر انگیز است، نیست؟

از چند سال قبل در فضای مجازی ترجمه جناب آقای فرجامی از کتاب "بیشعوری" نوشته دکتر "خاویر کرمنت" در دسترس قرار گرفت. با مطالعه‌ی آن خوشحال شدم که فقط من و ما مبتلا به این عوارض نیستیم و در سایر نقاط دنیا هم از "جنس ما" بطور گسترده وجود دارد و صد البته امیدوار که می‌توان از راه حل‌های طی شده برای خود نیز بهره ببریم.

در تربیت دینی آمده "حاسبوا أنفسکم قبل أن تحاسبوا" و در دستورات سلوک از "یقظه" بعنوان "اوّلین مرحله سیر و سلوک، یَقظه و بیداری" نام برده شده و بعضی از بزرگان معتقدند؛ "آدمی قبل از آنکه بخواهد در مسیر قرار گیرد ... باید در او انگیزة حرکت ایجاد شود و این انگیزه و شور و اشتیاق ایجاد نمی‌شود مگر آنکه فرد بیدار شده و متوجه گردد که قرار گرفتن در راه باعث سعادت اوست و او باید در این راه قرار گیرد. این بیداری و متوجه شدن، همان یقظه است. "

به باور من کتاب بیشعوری کتابی است که با زبان طنز به ما کمک می‌کند تا بیدار شویم، تا بفهمیم در کجای رفتار و اخلاقِ حداقلیِ انسانی ایستاده ایم، تا آگاه شویم اولین قدم اصلاح و رفع معضلات اجتماعی ما، بیدار شدن-یقظه- از توهم خوب بودن و بی نقص بودن است؛ قبول این"کشف و شهود در باره‌ی خود است که من بیشعورم! "

لازم به ذکر نیست که با مطالعه فصول اولیه کتاب در خواهید یافت، کلمه"بیشعوری" فاقد هرگونه بار منفی ارزشی است و همانند عارضه سرماخوردگی در مورد جسم انسان است.

*دانش آموخته حقوق و مشاور خانواده

 

ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر:
بنر شرکت هفت الماس صفحات خبر
رپورتاژ تریبون صفحه داخلی