دیدارنیوز ـ «مردي خميرهاي نانوايياش را مقابل سازمان برق در يكي از شهرستانها پهن ميكند»، يكي ديگر، مرغهاي مردهاش را مقابل سازمان برق شهرستان خود خالي ميكند و ديگري بستنيهايش را روبهروي سازمان ولايتشان، پهن ميكند. اينها تنها گوشهاي از واكنشهاي مردمي است كه در اعتراض به قطعيهاي مكرر برق در شهرهاي مختلف كشور انجام شده است؛ قطعيهايي كه گرچه براي مردم ايران بيگانه نيستند ولي اينبار به نظر ميرسد طاقت مردم به معناي واقعي طاق شده باشد. قصهاي تكراري كه انگار با تاريخ اين مرز و بوم عجين شده است.
انگار قرار نيست روزهاي عجيب ما دهه شصتيها تمامي داشته باشد. همنسليهاي ما هنوز روزهاي خاموشي برق در دهه ٦٠ و ٧٠ را به ياد دارند. سالهاي جولان دادن چراغهاي گردسوز و پريموس تا سالهاي بعد از لولهكشي گاز و مد شدن چراغهاي روشنايي گازي. خاموشيهايي كه در برههاي دليلش جنگ بود و در برههاي كمبود برق در كشور. اما در آن دوران نه خبري از اعتراض بود و نه كسي اين قطعيها را سياسي ميدانست! آن سالها گذشت... در طول دو دهه تقريبا داشتيم فراموش ميكرديم طعم قطعي برق و آب را كه به يكباره از ابتداي تيرماه، دوباره سريال تكراري اما منظم قطعيهاي برق آغاز شد. اما اينبار نه مردم، شهروندان دهه شصت و هفتاد بودند و نه شرايط، شرايط آن روزها. شهروندان دهه «نود»ي، براي اينكه از توسعه تكنولوژي عقب نمانند، چنان در زندگي مدرن خود فرو رفتهاند كه ديگر بدون تكنولوژي و ابزار و وسايل برقي و پيشرفته، روزشان شب نميشود. امروز چايساز و مايكروفر و كولرهاي گازي و ريموت در و انواع وسايل برقي جاي آدمها را در زندگي گرفته است. حتي آب شرب بسياري از برجها و ساختمانهاي بلندمرتبه هم به لطف استفاده از پمپهاي آب، به نفس برق وصل است.
طبيعي است كه در چنين شرايطي، قطع برق مساوي است با قطع چرخ زندگي. مجتبي، پدر خانوادهاي ٦ نفره است كه در شرق تهران و در يكي از ساختمانهاي ٦ طبقه رسالت زندگي ميكند. وي كه به قول خودش از اينهمه قطع و وصل شدن برق كلافه شده است، ميگويد: الان دو هفتهاي است كه كاملا فلج شدهايم، از سر كار كه برميگرديم، نميتوانيم در پاركينگ را با ريموت باز كنيم، ميخواهيم آب مصرف كنيم اما به دليل قطعي برق، موتوربرق مجتمع قطع شده و آب هم به دنبال آن قطع ميشود.»
نرگس ٥٤ ساله هم جور ديگري از دغدغههايش در مورد قطع برق ميگويد: «الان وقتي برق ميرود داخل خانه عملا محبوس ميشويم. كولرها هم كه قطع ميشود. آسانسورها هم كه متوقف ميشوند. اداره برق هم كه معمولا جدول درستي را اعلام نميكند تا آماده باشيم. تو همين دو سه هفته چند نفر در آسانسور گير كردهاند. من كه ديگر ميترسم سوار آسانسور شوم!»
يكي ديگر از شهروندان كه مغازهاي در جنوب تهران دارد و آرايشگر است نيز از عدم اطلاعرساني اداره برق در مورد قطعيها گلايه دارد و ميگويد: «چرا جدول قطعيهاي برق را درست اعلام نميكنند. يك نقشه ميدهند كه در فلان منطقهها، برق خواهد رفت؛ نقشهاي كه نه محدوده خياباني آن مشخص است و نه محلات آن. انگار يك نقشه هوايي است ! ضمن آنكه اداره برق اكثرا اين جداول را عصرها اعلام ميكند. يعني وقتي كه برق اكثر مناطق قبلا رفته و ديگر آن جدول به كاري نميآيد. همين باعث شده كه كار و كاسبي ما هم در عمل كساد شود چون نميدانيم كي برق ميرود تا مشتري براي اصلاح قبول كنيم.» قطعي برق در اين برهه اما يك تفاوت اساسي ديگر هم با قطعيهاي ٢ دهه قبل دارد. اينكه امروز هر شهروندي به مدد موبايلها و فضاهاي مجازي، يك خبرنگار محسوب ميشود.
شايد به همين دليل باشد كه هر حركت اعتراضي از سوي يك شهروند گمنام در عرض چند ساعت به خبري داغ در كل كشور تبديل ميشود. اخبار داغي كه كمكم به مدد همين شبكههاي مجازي حتي تبديل به موجهاي اعتراضي شهروندان در برخي از شهرها شده كه شايد بارزترين آنها تجمعهاي اعتراضآميز مردم اهواز و خوزستان باشد. فضايي كه به مردم قدرت داده تا هر آنچه دل تنگشان ميخواهد بگويند. به بياني اخبار درگوشي و پچ پچهاي ديروز، امروز سر از فضاهاي مجازي درآورده و هر كس هر تحليلي از قطعي برق دارد را در اين شبكهها منتشر ميكند. پيامهايي كه در نوع خود هم قابل تامل است و هم بازتاب نگاه و ديدگاههاي شهروندان است. تحليلهايي كه گاه حتي رنگ و بوي سياسي به خود ميگيرد و قطعي برق را نشان از صعف در سيستم مديريتي كشور يا يك طيف خاص سياسي غالب ميداند.
يكي از فضا سازي ها عليه قطع برق كه رسانههاي اصولگرا آن را تدارك ديدند ارتباط دادن قطع برق به معاهده زيست محيطي پاريس بود. دوسال قبل، ايران با امضاي معاهده پاريس رسما به جمع كشورهايي پيوست كه بايد براي حفظ محيط زيست و اتمسفر و لايه اوزن تلاش كنند. براساس اين معاهده هر كشوري متعهد شده است تا در بخشي از شاخصههاي صنعتي و زيستمحيطي خود تغييراتي را براي حفظ لايه اوزن انجام دهد. ايران نيز به عنوان يكي از امضاكنندگان اين معاهده متعهد شده تا در مصرف زغالسنگ خود نظارت بيشتري داشته باشد. اما با اين وجود برخي از رسانهها و منتقدان دولت تلاش ميكنند تا قطعيهاي امروز را ناشي از همين معاهده اعلام كنند. «سيدياسر جبرائيلي» يكي از موافقان اين نظريه است كه با اشاره به مشكلات پيش آمده در حوزه برق در روزهاي اخير و اعمال محدوديتها در اين خصوص، در كانال خود ضمن تكذيب اين مساله كه عامل قطعي برق ارتباطي با مساله كمآبي ندارد به علت اصلي اين موضوع پرداخت و توافقنامه پاريس را عامل قطعي برق دانست.
جبراييلي در كانال خود مينويسد: تلقي عمومي اين است كه خاموشيهاي برنامهريزي شده اين ايام ناشي از كمآبي است. اما صرفا ١٥ درصد برق كشور در نيروگاههاي آبي توليد ميشود و ذخيره آب پشت سدها نسبت به سال گذشته صرفا بيست درصد كاهش داشته است، لذا كمآبي نميتواند دليل اين خاموشيهاي گسترده و سراسري باشد. واقعيت اين است كه نرخ رشد ظرفيت نيروگاهي كشور در دولت آقاي روحاني نسبت به دولت سابق، ٤٢ درصد كاهش يافته و اين كمكاري صرفا ناشي از اهمال يا ضعف مديريتي نيست. دولت آقاي روحاني در موافقتنامه پاريس تعهد داده است كه سوزاندن سوختهاي فسيلي را دوازده درصد كاهش دهد. بايد توجه داشت كه نيروگاههاي حرارتي كه هشتاد و پنج درصد برق كشور را تامين ميكنند، از سوخت فسيلي استفاده ميكنند.
موج سواريهاي سياسي بر روي ماجراي قطعي برق اما به همين جا خاتمه پيدا نميكند. برخي ديگر از منتقدان دولت نيز صادرات برق را دليل اصلي كمبود آن در كشور و قطعي آن ميدانند. رضا اردكانيان وزير نيرو اما با رد اين شايعات رسما اعلام كرد: برخلاف شايعات و اظهارنظرهاي غيركارشناسي در حال حاضر صادرات آب و برق به صفر رسيده است.
وزير نيرو در واكنش خود گفته است: دستها و نيتهاي ناپاك در داخل كشور قصد بر هم زدن آرامش مردم را با تزريق و تشديد شايعات دارند؛ در حالي كه واقعيتها غير از آن چيزي است كه برخي مدعي آن هستند؛ چراكه ما در اين اوضاع و احوال كمبود انرژي و آب به هيچوجه صادرات به كشورهاي همسايه نظير پاكستان، افغانستان و عراق انجام نميدهيم؛ چرا كه قصد نداريم با صادرات خاموشيهاي بيشتري را در كشور به مردم تحميل كنيم.
«حقوق شهروندي» موضوع چالش برانگيز بعدي است كه خيليها معتقدند با قطع شدن پي در پي برق، تضعيف شده است.
احمد، مهندس تاسيسات يك سازمان دولتي است كه به عنوان يكي از موافقان اين نظريه ميگويد: الان چند سالي است كه دولت لايحه حقوق شهروندي را مصوب كرده است و شعار اجراي آن را ميدهد. سوال من اين است كه حقوق شهروندي يعني چه ؟ مگر غير از اين است كه تامين حداقلهاي زندگي مانند آب و برق و گاز و... جزو اولين حقوق شهروندي هر انساني است؟ پس چرا خود دولت اين سادهترين حق ما را رعايت نميكند؟
وي ادامه ميدهد: چرا وقتي كه با كوچكترين بياحترامي كه به يك شهروند ميشود مردم و جامعه واكنش نشان ميدهند ولي در چنين موردي كه حق شهروندي تمام جامعه تضييع شده و ميشود، كسي جوابگو نيست و حرفي نميزند؟
اما چرا موضوعي مانند قطع برق در برهه كنوني تا اين حد با واكنشهاي شهروندان مواجه شده است؟ دكتر «محمدرضا جوادييگانه»، جامعهشناس، در تحليل رفتارهاي اجتماعي شهروندان در چند هفته اخير و هنگام مواجهه با قطعي مكرر برق ميگويد: ريشه اين مساله را ميتوان در دو محور اصلي كنكاش كرد. اول اينكه در برهه كنوني، رسانه يا انجمن و نهادي را نداريم كه بتواند نقطه نظرات واقعي مردم را منعكس كند و در عين حال شهروندان هم به آن اعتماد داشته باشند. به عنوان مثال ما الان با صدا و سيمايي مواجهيم كه بايد قدرتمندترين تريبون صداي مردم باشد ولي در عوض شهروندان به آن بياعتماد هستند. يعني رسانههاي واقعي در كشور كمتر داريم.
وي در خصوص دومين محور اصلي دليل بروز اين رفتارها نيز ميگويد: از سوي ديگر واقعيت اين است كه انتظارات مردم بيش از حد بالا رفته به طوري كه ديگر در حد جامعه ايران نيست. البته اين خوب است كه مردم آگاه باشند و مطالبهگر. ولي بايد مطالباتشان منطبق براخبار واقعي و حقيقي باشد نه هر خبر و تحليلي كه از طريق شبكههاي مجازي منتشر ميشود. چرا كه مطالبهگري حقيقي باعث ميشود مسوولان پاسخگو و به فكر حل مساله باشند.
جوادييگانه در ادامه به نقش فضاي مجازي و شبكههاي اجتماعي در بروز رفتارهاي اجتماعي اخير و مشابه آن اشاره ميكند و ميگويد: حقيقت اين است كه امروز به جاي رسانههاي واقعي با رسانههايي مواجهيم كه در پشتوانه آنها فضاي مجازي است و بيشتر مبتني بر دروغ و شايعهپراكني هستند و به خاطر نبود رسانههاي واقعي مردم به آنها اطمينان ميكنند.
وي تاكيد ميكند: به بياني، به دليل پايين بودن سواد رسانهاي در سطح جامعه، فضاي مجازي به عنوان نمادي از افكار جامعه ايران شناخته ميشود در حالي كه به نظر من اين فضا به هيچ عنوان معرف جامعه ما نيست بلكه به نوعي ويترين خاصي است براي شايعپراكني يا سوءاستفاده برخي ديگر براي مطرح كردن خود وحتي موج سواريهاي سياسي.
اين پژوهشگر اجتماعي در مورد دلايل سياسي شدن برخي از جريانهايي كه در فضاي مجازي شكل ميگيرد نيز توضيح ميدهد: چه بخواهيم و چه نخواهيم اعتراضهاي صورت گرفته سياسي هستند. منتها اين اعتراضها ناشي از بيتوجهيهاي صورت گرفته از سوي مسوولان به خواستهاي شهروندان هستند. اما اين دليل نميشود كه مردم هر چه را كه در فضاي مجازي در مورد كميها و كاستيها ميخوانند باور كنند.
وي با اشاره به نمونه فاجعههايي كه فضاي مجازي باعث آن بوده است، ميگويد: به عنوان مثال در مورد اعتراضهاي جنوب كشور براي آب ظاهرا منشأ آن يك شايعه در مورد صادرات آب به عراق و... بوده است كه صحت و سقم آن از سوي مسوولان تكذيب شده و هنوز هم مدرك محكمي براي آن ارايه نشده است. به همين دليل همانطور كه گفتم نبايد فضاي مجازي را فضاي عمومي دانست، چراكه فضاي مجازي پر است از اخبار بيپايه و اساس و البته افراد بيهويت و ناشناس و فيك كه يا به فكر شهرت از اين طريق هستند يا منافع ديگري را دنبال ميكنند. براي همين جدا به همه شهروندان توصيه ميكنم قبل از اينكه در مورد خبري احساسي كه در فضاهاي مجازي منتشر ميشود، واكنش نشان دهند تلاش كنند تا از صحت و سقم آن از طريق سايتها و خبرگزاريهاي رسمي، اطمينان پيدا كنند وگرنه بايد باور داشته باشند كه فضاي مجازي ميتواند به راحتي آنها را به بازي بگيرد و گمراه كند.
منبع: اعتماد/۲۴ تیر ۹۷