
چرا بعد از ۱۲ سال آموزش رسمی، نسل تازه هنوز در ابتداییترین مهارتهای زندگی دست و پا میزند؟ پاسخ را باید در ساختار آموزشی جستوجو کرد.
دیدارنیوز: چرا دانشآموزان پس از ۱۲ سال درس خواندن هنوز مهارتهای اولیه زندگی را بلد نیستند؟
خانوادهها منتظرند تا فرزندانشان به مدرسه بروند و مهارتهای مختلف یاد بگیرند اما بین اعداد و کلماتِ تنها؛ آیا چیزی که به درد زندگی واقعی بخورد وجود دارد؟!
کلاسهای درس پر است از فرمولها، تاریخها و تعاریف حفظی. بچهها سالها پای تخته و نیمکت مینشینند، اما وقتی زنگ میخورد و از درِ مدرسه بیرون میآیند، تازه معلوم میشود چه چیزهایی را یاد نگرفتهاند؛ چیزهایی ساده، اما حیاتی، مثل مدیریت پول توجیبی، حل یک تعارض خانوادگی، مهارت گفتوگو یا حتی مراقبت از سلامت روان.
این تناقض، پرسش بزرگی را پیش میکشد: چرا بعد از ۱۲ سال آموزش رسمی، نسل تازه هنوز در ابتداییترین مهارتهای زندگی دست و پا میزند؟ پاسخ را باید در ساختار آموزشی جستوجو کرد.
مدرسه در ایران هنوز بیش از هر چیز بر «دانش نظری» تأکید دارد. نمره، رتبه و کنکور تعیینکنندهاند و نتیجه آن میشود نسلی که فرمولهای ریاضی را از حفظ است، اما در مدیریت استرس یک مصاحبه شغلی یا ادارهی امور روزمره ناتوان.
کارشناسان آموزش میگویند ریشه این مساله در نگاه سنتی به مدرسه است؛ جایی که رسالتش نه تربیت شهروند توانمند، بلکه صرفاً تولید دانشآموز موفق در آزمونها تعریف شده. در حالیکه نظامهای آموزشی نوین سالهاست «مهارتهای زندگی» را در قالب دروس کاربردی وارد برنامه کردهاند: از آموزش کار گروهی گرفته تا تفکر انتقادی و سواد مالی.
جامعه امروز بیش از هر زمان دیگری پیچیده است.
نسل جوان قرار است در آینده نه فقط کارمند یا مهندس باشد، بلکه والد، شریک زندگی، شهروند مسئول و انسان مستقلی باشد که بلد است تصمیم بگیرد، حل مساله کند و از خودش مراقبت کند. اینها همان درسهایی است که هنوز در کلاسهای ما جایی ندارند.
منبع: چند ثانیه/ نگار صالحی