تیتر امروز

استقبال ايران از مذاکره واقعی با آمریکا/ خط و نشان پزشکیان برای خودروسازان/ باید راهی برای مذاکره پیدا کرد
مجله خبری تحلیلی دیدارنیوز با اجرای محمدرضا حیاتی

استقبال ايران از مذاکره واقعی با آمریکا/ خط و نشان پزشکیان برای خودروسازان/ باید راهی برای مذاکره پیدا کرد

این صد و سی و دومین برنامه مجله خبری تحلیلی دیدارنیوز است که امروز دوشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۴ با اجرای محمدرضا حیاتی و با حضور کارشناسان و صاحب نظران تقدیم مخاطبان گرامی می‌شود.
زیدآبادی: آنقدر بر سر مجلس فیلتر گذاشتند که امروز صدای رسایی‌ها و ثابتی‌ها را از آن می‌شنویم/ پشت شما، جمهوری اسلامی است!/ عبدالکریمی: پشت من، هیچکس نیست، خداست!/ ناتو، صهیونیست‌ها و رضا پهلوی، نمی‌توانند برای ما دموکراسی بیاورند
در مناظره دو فعال سیاسی در دیدارنیوز مطرح شد

زیدآبادی: آنقدر بر سر مجلس فیلتر گذاشتند که امروز صدای رسایی‌ها و ثابتی‌ها را از آن می‌شنویم/ پشت شما، جمهوری اسلامی است!/ عبدالکریمی: پشت من، هیچکس نیست، خداست!/ ناتو، صهیونیست‌ها و رضا پهلوی، نمی‌توانند برای ما دموکراسی بیاورند

در ادامه سلسله مناظرات دیدارنیوز در خصوص مسائل روز کشور و منافع ملی، میزبان بیژن عبدالکریمی، استاد فلسفه دانشگاه و احمد زیدآبادی، روزنامه نگار و فعال سیاسی بودیم که در ادامه می‌‌خوانید.
سجاد عبدالله‌پور: اگر بپرسید علم بهتر است یا ثروت قطعا می‌گویم علم/ در کار روی اصول اخلاقی‌ا‌م پا نگذاشتم/ فکر می‌کردم در دبی برایم فرش قرمز پهن می‌کنند، اما اینطور نبود
گفت‌وگوی دیدار با یک کارآفرین

سجاد عبدالله‌پور: اگر بپرسید علم بهتر است یا ثروت قطعا می‌گویم علم/ در کار روی اصول اخلاقی‌ا‌م پا نگذاشتم/ فکر می‌کردم در دبی برایم فرش قرمز پهن می‌کنند، اما اینطور نبود

دیدارنیوز در یکی از گفت‌و‌گو‌های ویژه خود به سراغ سجاد عبدالله‌پور، مهندس معمار و کارآفرین که این روز‌ها در دبی زندگی می‌کند، رفته و از او درباره لایه‌های پنهان و پیدا مهاجرت و کار کردن در یک...

قاتل الهه: از ترس مخفی شده بودم

قاتل الهه حسین نژاد، دختر جوان اسلامشهری درباره جنایتی که مرتکب شده، گفت: خیلی ترسیده بودم، اما سعی کردم عادی رفتار کنم. چند روز در طبقه بالای قهوه خانه‌ای که حوالی بزرگراه نواب متعلق به یکی از دوستانم بود مخفی می‌شدم.

کد خبر: ۱۸۵۳۹۸
۱۱:۱۷ - ۱۷ خرداد ۱۴۰۴

قاتل الهه: از ترس مخفی شده بودم

دیدارنیوز: الهه تا رسیدن به خانه‌اش فقط یک ربع آن هم پیاده فاصله داشت، اما به خاطر عجله برای زودتر رسیدن به خانه و مراقبت از برادر معلولش به راننده سمند گفته بود او را تا در خانه برساند، اما راننده شرور ناگهان با دیدن گوشی آیفون الهه برق طمع چشمانش را کور کرد و دست به جنایتی زد که دل یک کشور را به درد آورد.

متن پیش رو گفتگوی روزنامه ایران با قاتل الهه حسین نژاد است که در ادامه می‌خوانید: اسلامشهر، یکی از کوچه‌های شهرک قائمیه مقابل پلاک ۱۵۸ که خانه الهه حسین‌نژاد است می‌ایستم. تا دو روز قبل همه اهالی این خانه به امید بازگشت دخترشان دست به دعا برداشته و دلخوش به هر زنگ و تماسی بودند که شاید نشانی از دخترشان به آنها برساند، اما حالا بنر‌های بزرگ عرض تسلیت و پارچه‌های سیاه مشکی بر سر در خانه و دیوار‌ها نشان از حسرت دیدار دوباره دخترشان دارد.

الهه تا رسیدن به خانه‌اش فقط یک ربع آن هم پیاده فاصله داشت، اما به خاطر عجله برای زودتر رسیدن به خانه و مراقبت از برادر معلولش به راننده سمند گفته بود او را تا در خانه برساند، اما راننده شرور ناگهان با دیدن گوشی آیفون الهه برق طمع چشمانش را کور کرد و دست به جنایتی زد که دل یک کشور را به درد آورد.

تصویر مقتول را در فضای مجازی دیدم
بهمن ۲۷ سال دارد. سابقه‌دار است. مدتی با خودروی برادرش مسافرکشی می‌کرده، می‌گوید زنش را طلاق داده است.

از شب حادثه بگو؟
در میدان آزادی منتظر مسافر بودم که مقتول سوار خودروام شد. ۲۰ دقیقه‌ای داخل خودرو منتظر ماند و از آنجایی که مسافر دیگری نیامد گفت دربست حساب کن و کرایه سایر مسافر‌ها را می‌دهم و من هم به راه افتادم.

چه شد تصمیم به قتل گرفتی؟
نزدیکی اسلامشهر که رسیدیم گفت مادرش حال خوبی ندارد و از من خواست مبلغ بیشتری بگیرم و او را به مقابل خانه شان برسانم. من هم قبول کردم، اما وقتی گوشی تلفن آیفونش را از داخل کیفش بیرون آورد تا پول را برایم کارت به کارت کند چشمم که به گوشی افتاد وسوسه شدم و تصمیم گرفتم آن را سرقت کنم. اما او مقاومت کرد، من هم با چاقویی که به همراه داشتم چهار ضربه به او زدم.

با مقتول داخل خودرو درگیر شدی؟
بله. هنگام رانندگی به بهانه اینکه مسیر نزدیک‌تر بروم خودرو را به محلی خلوت بردم.

چرا جسد را در بیابان‌های اطراف فرودگاه رها کردی؟
مسیرم بود و از طرفی در آن بیابان‌ها کسی عبور نمی‌کرد و احتمال پیدا شدن جسد خیلی کم بود.

گوشی مقتول را چه کار کردی؟
وقتی تصاویر مقتول را در فضای مجازی دیدم ترسیدم و گوشی را دور انداختم.

خودرویی که با آن مقتول را سوار کردی متعلق به خودت است؟
سمند نقره‌ای بود که مال برادرم بود و هر چند روز یکبار با آن مسافرکشی می‌کردم.

سابقه داری؟
قبلاً به خاطر شرارت یکبار دستگیر شده‌ام.

پس از قتل کجا رفتی؟
خیلی ترسیده بودم، اما سعی کردم عادی رفتار کنم. چند روز در طبقه بالای قهوه خانه‌ای که حوالی بزرگراه نواب متعلق به یکی از دوستانم بود مخفی می‌شدم.

عذاب وجدان داشتی؟
مگر می‌شود عذاب وجدان نداشت.

کسی به تو شک نکرد؟
برای اینکه کسی شک نکند، به صاحب قهوه خانه گفتم که صاحب خانه‌ام خواسته آنجا را تخلیه کنم و تا زمانی که بتوانم خانه‌ای اجاره کنم اینجا می‌مانم.

تصویر مقتول را در فضای مجازی دیده بودی؟
بله. آن هم نه یکبار چندین بار. عکس پخش شده بود.

متأهلی؟
نه. چند سال قبل از همسرم جدا شده‌ام.

ارسال نظرات