
چند روز پیش خبری مبنی بر پایان اپیدمی کرونا از سوی سازمان بهداشت جهانی اعلام شد، البته ادامه این خبر خیلی تلخ بود، کرونا جان میلیونها انسان در سراسر دنیا را گرفت؛ همین موضوع بهانه نگارش این یادداشت شد.
دیدارنیوزـ نسرین نیکنام: خبر پایان قطعی پاندمی کرونا درست در مقطع زمانی اعلام شد که شروع شده بود و این خبر مرا پرتاب کرد به سال ۹۸ اوایل اسفندماه. در روزهای نخست انتشار خبر شیوع ویروسی به نام کرونا موضوع خیلی جدی گرفته نشد و همگان با تصور اینکه یک آنفوانزای سخت تری است داشتند زندگی شان را میکردند، آن هم در اوج شلوغیهای پایان سال، اما ....
اما ماجرا آنطور که تصور میشد پیش نرفت، خبرها تلختر از آن بود که فکر میکردیم. اولین قربانی این ویروس در خارج از چین، در شهر مانیل فیلیپین یک شهروند اهل ووهان چین بود که در ۱۳ بهمن ماه ۱۳۹۸ ثبت شد. چند روز بعد هم در ۱۶ بهمن ۱۳۹۸ ابتلای یک نوزاد در چین به ویروس جدید کرونا سی ساعت بعد از تولد گزارش شد. این نوزاد کمسنترین فرد مبتلا به این بیماری ویروسی بود.
البته در ایران شرایط کمی متفاوت بود، روزهای پایانی اسفند آن سال همراه شده بود با انتخابات مجلس خیلیها مانند امیرحسین ثابتی که این روزها نمایندگی مجلس را یدک میکشد توییت زده که به دروغ میگویند کرونا آمده و اگر فراگیر شود صدها نفر کشته میشوند پس از خانه بیرون نروید تا ویروس نگیرید!. البته نمیدانم بعد از آن تاریخ امیر حسین ثابتی متوجه شد که طبق آمارها حدود ۳۰۰ هزار نفر جان خود را از دست داده اند یا نه صدها نفر. البته کاش پیش بینی امیرحسین درست از آب در میآمد و صدها نفر (البته که این عدد هم فاجعه است) جان خود را از دست میدادند نه ۳۰۰ هزار نفر!.
اما آنچه از اسفند ۹۸ تا ماههای پایان سال ۱۴۰۰ در ایران و جهان گذشت با هیچ قلم و کلمه و جملهای قابل وصف نیست، خیلیها که تصور نمیکردند تا یک روز دیگر زنده بمانند و برعکس خیلیها هم با امید زیاد به ماندن، تسلیم شدند و جان خود را از دست دادند و آنچه ماند غم زیادی است که حتی گذر زمان هم نتوانسته آن را به دست فراموشی بسپارد، شاید گردی روی آن نشسته باشد، اما در کوتاهترین زمان و اتفاق غیرمنتظره دیگر چنان خودش را به رخ میکشد که گویا آن ویروس لعنتی همین نزدیکیها یک گوشهای نشسته و منتظر است دوباره قدرت خود را به رخ انسانها بکشد.
من در آن سالها متمرکز روی پیگیری اخبار کرونا بودم و تلاش میکردم با مصاحبه، گزارش و انتشار اخبار مردم را در جریان آخرین اخبار و اطلاعات بگذارم و اگر امروز کسی از من بپرسد سختترین دوران کاری ت چه زمانی بود میگویم همان دو سال کرونا؛ هر چند که تمام دوران کار خبری، کار پرمشقت و دشواری است، اما آن دو سال آن دو سال.
چه روزهای و شبهایی که با گریه پشت سیستم مینشستم و مینوشتم باز هم امروز کرونا جان دهها و صدها هموطنم را گرفت. تعدادی در بستر با مرگ دست و پنجه نرم میکنند و زمانی اشکم کمتر میشد که مینوشتم تعدادی از افراد بستری شده بهبود یافته و راهی خانه شدند.
از آن تاریخ به بعد گویا دنیا هیچ وقت به حالت قبلی اش برنگشت و خاطرات بعضا اینطور تعریف میشود قبل کرونا بعد کرونا؛ دوستی همواره به من میگوید: "این دنیا دیگه به درد نمیخوره". حالا شما بگویید این دنیا به درد میخوره یا نه؟
* عکس پیوست شده به یادداشت هم پیشنهاد همان دوست است تا یادمان بماند چه عزیزانی را برای همیشه از دست دادیم.