محمد منصورنژاد، استاد دانشگاه در یادداشتی که در اختیار دیدارنیوز قرار داده به تبیین مسئله فرهنگسازی پرداخته است.
دیدارنیوز-محمد منصورنژاد* : اگر پرسیده شود که آیا میتوان «فرهنگ سازی» نمود، پاسخم آری و خیر است:
۱. خیر، اگر بدین معنا باشد که فرهنگ را مثل «صنایع»، در قالب پروژهای میتوان مهندسی نمود و با تعیین حدود و ثغور آن و نیز مقرر نمودن زمان و مکانش، در موقعیتی مقرر به سرانجام رساند! (مهندسی فرهنگی در این معنای غلط، متاسفانه در دستور کار دستگاههای رسمی بوده و هست.) گرچه برخی از اندیشمندان علوم انسانی هم بودند و هستند که نگاه جبری به بشر دارند و یا مثلا در باب سهم رسانه در خلق فرهنگ چنین میاندیشند (طرفداران نظریه کاشت در دهه ۱۹۷۰ که از سوی «جرج گربنر» مطرح شد و.)، اما نگارنده انسان را پیچیدهتر از آن میداند که بتوان برایش برنامه قطعی و یک شکل نوشت و ابلاغ کرد و توقع داشت آن برنامه عملیاتی شود.
۲. آری، اما در مقابل، آنگونه هم نیست که همه آدمیان تا آن حد فعال، مقاوم و مطلع اند، که تحت تاثیر هیچ کار رسانهای و غیررسانهای قرار نگیرند! بر این اساس میتوان از تأثیر اشخاص و یا رسانههای مهم با محتوای خاص، برای مخاطبان مشخص، در محیط جغرافیایی ویژه و... سخن به میان بیاوریم. (به این نگاه در نوشتههای پیشینم، نام «قدرت مشروط» نهادم.) در شرح بیشتر مدعا اینجا تنها به چند نکته اشاره میگردد:
یک: اگر کسی بگوید فرهنگ سازی اصلا ممکن نیست، میتوان به شرکتهایی ارجاع داد که با استفاده از «برند» و نام بازیکنان ورزشی و یا بازیگران هنری، اجناس خویش را میفروشند و فرهنگ مصرفی تازه میآفرینند.
دو: فرهنگ سازی ممکن است، معنایش آن نیست که همواره درست است. پس میتوان در خلق فرهنگ، مسیر درست یا غلط را پیمود و مقاصد زشت یا زیبا داشت. (مثلا هیتلر این فرهنگ را در آلمانیها زنده نمود که ژن برتر آریایی دارند و حق حیاتی بر جهان و.)
سه: پرسش مهم آن است که در چه صورتی میتوان فرهنگ سالم خلق نمود؟ اجمالا «دولت»، متولی خوب فرهنگ سازی نیست، چون صلاحیتش را ندارد و این رسالت را باید در اصحاب فرهنگ جست. به صورت مشخص، اقدام مثبت در جامعه پذیرنمودن یک فرهنگ، باید از سوی استادان و پژوهشگران فرهنگی رخ دهد که هم از تخصص لازم برخوردارند و هم تعهد کافی.
چهار:، چون فرهنگ سازی «پروژه» نیست و بلکه «پروسه»ای است، از این رو تاثیر کار فرهنگ سازان، همواره «نسبی» است و نه «مطلق». زمانبر است و نه ابلاغی. در برخی جوامع و افراد بهتر جواب میدهد و در جای دیگر نه. و.
پنج: به تعبیر یاد شده خلق و بسط فرهنگ را در همه مصادیق میتوان بکار برد؛ از جمله مصادیق درستش و مثبتش، مثلا خلق و بسط فرهنگ صلح.
*استاد دانشگاه