تیتر امروز

فصل ساماندهی قوانین فرار رسیده است
ابوالقاسم جراره در گفت‌وگو با «دیدارنیوز»:

فصل ساماندهی قوانین فرار رسیده است

یکی از نامزدها دوره دوازدهم مجلس شورای اسلامی معتقد است که با توجه به انباشت قوانین، در دوره بعدی نمایندگان باید آنها را ساماندهی کنند.
رحمن قهرمان پور: دانشگاه نقش مهمی در جهت‌دهی افکار عمومی آمریکا دارند/ طولانی شدن جنگ غزه یکی از دلایل اعتراضات در آمریکا است
بررسی اعتراضات ضد اسرائیلی دانشگاه‌های آمریکا در گفت‌وگو با یک کارشناس بین‌الملل

رحمن قهرمان پور: دانشگاه نقش مهمی در جهت‌دهی افکار عمومی آمریکا دارند/ طولانی شدن جنگ غزه یکی از دلایل اعتراضات در آمریکا است

تظاهرات دانشجویان و اساتید چندین دانشگاه در سراسر آمریکا در اعتراض به جنایات اسرائیل علیه مردم غزه، بهانه گفت‌وگوی دیدارنیوز با رحمن قهرمان‌پور کارشناس مسائل بین‌الملل بود.

"صحنه را ببینیم"

نگاه به تجربه‌ی زیسته‌ی تاریخی مردمانِ جای جایِ جهان در طول سده‌ها و هزاره‌ها قطعا صفحاتِ غم انگیز بسیاری دارد. گاهی سنگینیِ صفحات دلخراشش چنان از تعداد اندکِ سطورِآرامش برانگیزش، فزونی میابد که گویی باطل السحر مرگ و نیستی را که تنها و تنها "امید" است آنیست که به "نا امیدی" بدل نماید و نسخه‌ای آخرالزمانی در قالب ترسناکش رخ بنماید.

کد خبر: ۱۴۰۰۱۱
۱۰:۳۹ - ۱۷ آبان ۱۴۰۱

دیدارنیوزـ دکتر اشکان تقی پور*: در این یادداشت که برای سایت دیدار ارسال شده؛ آمده است: در جایگاه یک دانش آموخته‌ی تحصیلات تکمیلیِ ساده‌ی اسطوره شناسی، فرهنگ و تاریخ ایران زمین، فارغ از فواصل زمانی و مکان‌های جغرافیایی، همواره در خوانش این صفحات به بزنگاه‌هایی رسیده ام که "امید" بسان معجزه‌ای ناگاه چنان دست در دست "خِرَد" می‌نهد که ماجرا از این روی به دیگر روی می‌شود.

حضرت فردوسی، یک هزار سال پیش، خِرَد را برترین نعمت پروردگار می‌خوانَد و به نامِ "خداوند جان و خِرَد" سخن می‌آغازد و به " خِرَد برتر از هر چه ایزد بداد" باور دارد. با این اوصاف نمایان است که قطعا یگانه حکیم و استاد فرهنگ و ادب مشرق زمین و شاخص‌ترین میهن پرستِ عالِمِ ایران که صاحب ابیاتِ "من شهر علمم علی‌ام دَرَست/ درست این سخن قول پیغمبر است/ بر این مانم هم بر این بگذرم چنان دان که خاک پی حیدرم" در کنار "چنین دارم از موبَد پاک یاد/ بِه ایران نباشد تنِ من مباد" و "همه سر به سر تن به کشتن دهیم/ از آن به که کشور به دشمن دهیم"، جایگاهِ اثرگذارِ پیوند فرخنده‌ی امید و خِرَد را از دل خردورزیِ جمعیِ نیاکانمان به خوبی شناخته است.

و، اما سبب بنده از این قلم‌فرسایی ها... بی هیچگونه تحلیل و قضاوتِ سیاسی که از یکسوی از آن به سبب کم‌سوادی در این سیاست ورزی عاجزم و از سوی دیگر فعالیت به شکل حقوقی در حوزه‌ی خیریه طبق قانون به درستی هر گونه نگرش سیاسی، تجاری و انتفاعی را در حوزه‌ی انجام کار خیر برایم ممنوع می‌کند، تنها در مقام یک فعال حقیقیِ اجتماعی جدی در امور خیریه و یک دانش آموز و معلم دانشگاه با تحصیلات تکمیلی در فرهنگ و تاریخ سرزمینم و تا حدودی مطالعه در این وادی در دیگر جای‌های گیتی سخن می‌گویم، به حال و هوای جامعه‌یمان که می‌نگرم می‌ترسم. البته از استادانم و از تاریخ به نیکی آموخته ام در برابر هر ترسی بروز شجاعتی که مبتنی بر خِرَد و عشق باشد رهگشاست. فلذا ترس خود را مدیریتی نسبی می‌کنم. با خود می‌اندیشم آن هنگام که تجربه‌ی زیسته‌ی اکثر مردمان گیتی در فرجام، ناامیدی را به یُمن وجود خِرَد به "امید" بدل ساخته است آیا با تکیه بر مدنیتی هزاران ساله، با تکیه بر جمهوریت و بر باور عمومی حداکثری مردمان سرزمینمان به اسلام مبین و دیگر ادیان الهی، اخلاقیات و ادبیات ریشه‌دار، پیمودن این راه بر ما ممکن نیست؟

به چند سبب علمی و عملی، باور دارم که این رَه به مقصدی نیکو می‌انجامد.

نخست آنکه چه مردم معترض به اقتصاد و وضع اجتماعی موجود چه حاکمان و مسئولان ارشد دولتی، شاید هر یک با ادبیات متفاوت، اما در اصل به وجود بیگانگانی ایران ستیز معتقدند که کوچکترین فرصت را از تفرقه بین ملت با دولت یا ملت با ملت (اقوام با هم) یا بخش‌هایی از دولت با بخش دگر از دولت غنیمت دانسته و در پیِ منفعت جویی، از چپاول مادی گرفته تا تلاشی قطعا نافرجام برای تجزیه‌ی کهن دیار فروگذار نمی‌کنند.

نکته‌ی یادآوری کننده به حاکمیت و مردم آنکه این بیگانه‌ی ایران ستیز از قرن‌ها و بلکه هزاره‌هایی پیش همواره حضور جدی داشته است و حضورش در پشت مرز‌های جغرافیایی و فرهنگی ما پدیده‌ای نوظهور نبوده است تا بدانجا که شناختِ ما از آن، گاه از شناخت‌مان از خودمان افزونتر است! حتی در ادبیات کلاسیک مکتوب‌مان و به ویژه حماسه‌هایی بزرگ بمانند شاهنامه وجود این نمادِ ایران ستیزِ ددمنش مشهود است. در شاهنامه، ایران به " باغی خرم بهار" تشبیه شده است و فریادِ "مبادای" فردوسی بر آنکه نکند با نابخردی "دیوار این باغ خرم بهار را" دانسته یا نادانسته افکنیم که "کزان پس بود غارت و تاختن/ خروش سواران و کین آختن" بر آسمان است... این فریادِ ترس و هشدار از "تاختن و کین آختن" بی تردید از سوی بیگانه‌ی ایران ستیز در طول تاریخ همواره مشهود بوده است و خواهد بود.

حال پرسش اساسی اینجاست که در اثنای این هزاران سال آگاهی‌مان از فرصت طلبی، بدخواهی و سو استفاده‌ی بدیهی این دشمن یا دشمنان خارجی، جایگاه اعتراض مدنی و به حق مردم، مبتنی بر عقل و شرع و قانون اساسی را که در وادیِ عمل قابلیت اجرا داشته باشد چگونه و کجا در نظر گرفته ایم؟ قطعا مولفه‌ی امنیت ملی، حفظ تمامیت ارضی و پیشگیری از نفوذ بیگانه‌ی ایران ستیز اولویت یکایک ایرانیان است، اما اگر در هر حالی، زمان و مکان و سیستمی عادلانه و مردمسالار و البته نظارت پذیر و منظم برای ابراز کلامیِ آشکارای نارضایتی و گلایه‌ی درست یا نادرست ملت به حاکمان که سرانجام به گفتمان عقلانی و اصلاح نسبی امور بینجامد فراهم نشود علاوه بر بیگانه‌ی ایران ستیز، نارضایتی داخلی و گلایه‌های ناگفته هم رفته رفته انباشته و به شاخص دیگری در برابر امنیت ملی یکایک ایرانیان اعم از ملت و دولت بدل می‌شود. "قدرت" نقش بایسته‌ی خود را در به ثمر نشاندنِ "اخلاق در راستای تحقق حق اجتماعیِ ملت" از دست می‌دهد و چه بسا در این انفعال دندان‌های آن گرگِ پنهانِ آماده‌ی دریدن در بیرون مرز‌ها یا مخفی در درون کشور آشکار گردد. اتفاقا بزرگترین خواسته‌ی قلبی دشمن بدخواه خارج از مرز ایران و فرمانبردارانشان در داخل مرز‌های کهن دیار همین رخداد است.

هر چند تفاوتِ جایگاهِ هرایرانیِ معترض و منتقدِ محترم با دشمن، بدیهی و مشخص است، اما باید شاخص و معیارِ این تشخیص، تفکیک معترض و منتقد از اغتشاشگر و دشمن، و ایجادِ فضای گفتگو و اعتراضِ پس از این تشخیص با تکیه صرف و تمام و کمال بر مبنای صریحِ قوانین موجود که اعتراض و انتقاد صحیح را در بالاترین حد ممکن مجاز می‌داند، وجود داشته باشد. قطعا بسیاری از ابراز نارضایتی‌های ایرانیان داخل و گروهی در خارج از کشور هر چند با عصبانیت، اما در راستای اصلاح امور و حسن نیتی فراگیر است و با خواسته‌ی دشمنانِ بیگانه و ایران ستیز در خارج و عوامل آگاه یا ناآگاهشان در داخل که ایران منسجم و یکپارچه را نمی‌خواهند و خون‌های ریخته شده‌ی ایرانیان، گونه هایشان را گلگون و لب هایشان را خندان می‌کند هیچگونه تناسب و سنخیتی ندارد.

بر مبنای آمار رسمی و فارغ از سیاست زدگی یا حتی سیاست ورزی در ناآرامی‌ها و فضای غبارآلود خون‌هایی از مردمانمان در قامت جان باختن یا زخمی شدن و جراحت‌های جدی بر زمین ریخت. نیرو‌های جوان دیگری در لباس حافظ امنیت جان دادند. در این روز‌ها هم‌میهنانی شاید با حجاب کم در ظاهر، اما حجابِ دل و عفاف درونی و میهن پرستی، ناراحت از شرایط موجود آسیب‌های جدی دیدند، در این زمان چادر از سر مادری محترم کشیده شد یا عمامه از سر روحانیِ پیرِ مسجد محل که " نمازش را وقتی می‌خوانَد که اذانش را باد گفته باشد سر گلدسته‌ی سرو" بر زمین انداخته شد و حرمت‌هایی از جنس "دل در وادیِ انسانیت" از هر سو در غبارآلود بودنِ فضا و تشنج و عصبانیتِ کم یا زیادِ یکایک ما شکست. دو قطبی‌های کاذب ایجاد شد که دودش تنها در چشمان خودمان می‌رود.

تهران، مهاباد، بانه، زاهدان، اهواز، شیراز و حتی فضای آکنده از تقدس و احترامِ شاهچراغ شیراز سوگوار شدند و تروریست تکفیری هم وقت را برای عقده‌گشایی مغتنم دانست و در مکانی محترم خون کودک و پیر و جوان بر زمینی پاک ریخت. باور کنیم این غم‌ها غمِ تمام ایران است و بدیهی است که برای ماندگاری ایران یکپارچه باید در شناسایی آنکه نیت خِیر هر چند معترضانه برای میهن دارد و آنکه دشمنی با میهن و هم‌میهن می‌ورزد هوشیارانه و بر مبنای معیار‌های درست اخلاقی و قوانین با وسواس عمل کنیم. حاکمیت، رواداری خود را با تفکیک اغتشاش از اعتراض و نقد بر مبنای شاخص‌های کاملا مشخصِ روادارانه افزایش دهد.

در جای جای میهن برای آینده‌ی آرام سرزمینمان این غم‌ها را باید دید. فروکش کردن عصبانیت مردم در گروی رفتار مناسب حاکمیت و قدرشناسی از مردمی است که با هر عقیده و باوری سال‌هاست هر کجا پای دشمن خارجی و ارزشِ بی بدیلِ ایرانی بودن در میان آمده است" خاک خورده است، اما خاک نداده است" آنچنان منسجم و متحد شده است که گویی پیکری واحد از دولت و ملت در برابر هر بیگانه‌ی ایران ستیزی قد علم کرده است. سرزمینی که خوزستان و خلیج فارس، آذربایجان و بلوچستان، کردستان و کرمانشاه، کرمان و فارس و وجب به وجب آن عضو عضو یک پیکر واحد بوده اند. ملتی که در ۸ سال جنگ تحمیلی بسان دستی واحد در برابر تقریبا تمام دنیای آن روزگار که پشت صدام ایستاده بودند مقاومت کرد و غباری از خاکِ مرزپرگهر را به بیگانه نداد.

عذرخواهی به موقع و رسا در هنگام اشتباه یا کم‌توانی و سومدیریت از سوی حاکمیت، بیان مشکلات به زبان نرم و به رسمیت شناختن هر چه بیشترِ مشارکت اجتماعیِ بخردانه‌ی ملت از یکسو و شنیدن درد ملت و کوشیدن سیستماتیک و عملی برای رفع نیاز‌های اساسی مردم از پیر تا جوان و مهمترین فاکتور دمیدن امیدِ راستین در دل مردم قطعا باطل السحر ناامیدی و وزش نسیم زندگی بخش امید خواهد بود و از سوی دیگر آرامش ملت در برابر نرمش و احترام دولت، ارمغانش ثبات، امنیت و آزادی و گفتمان مستمر ملت و دولت از اکنون تا آینده است.

قطعا برخورد روادارانه و کارشناسانه نیرو‌های انتظامی و امنیتی تنها برای برقراری نظم و تفکیک بیگانه‌ی ایران ستیز یا مزدورِ آن بیگانه یا اغتشاشگر نادان، از خواهر و برادرِ معترض و منتقد هر چند عصبانی جداست. اتفاقا این نقش نیرو‌های امنیتی و انتظامی است که سبب از بین رفتن دو قطبی کاذبِ خواسته‌ی دشمنان این دیار می‌شود. "با دوستان (هر چند منتقد و معترض) مروت و حتی با دشمنان (تا جای ممکن) مدارا"، اما اگر دشمن ایران ستیز، خون هم‌میهن را در هر لباسی دانشجو یا دانش آموز یا نیروی حافظ امنیت بر زمین ریخت و چشم طمع به تجزیه‌ی وجبی از خاک مرز پرگهر دوخت "چنانت بکوبم به گرز گران/ چو فولاد که کوبند آهنگران" واکنشِ جدی میهن‌پرستانه از سوی نیرو‌های امنیتی و انتظامی باشد و امید را جانانه به جامعه بدمد.

قطعا در فضای غبارآلود و شلوغ و آکنده از هیجان چنین تفکیک‌هایی سخت است، اما آنچه در این زمان برای بازگشت آرامش کامل و گفتگوی زیبای مبتنی بر نقد و خِرَد در بستر عشق به میهن مهم است این تشخیص با وسواس بسیار است تا دوست و دشمن بر مبنای قانون و نیت نه بر مبنای سلیقه و احساس شخصی تفکیک شوند. بگذاریم یک بار برای همیشه‌یمان برچینیم دو قطبی‌های کاذب را و تنها به ماندگاری، آبادانی، پیشرفت و استقلالِ تنها نقطه اشتراک و بزرگترین ارزش و سرمایه‌ی هر ایرانی که "ایران" است بیندیشیم. قطعا این مهم با تکیه بر صلح، خِرَد، عشق، میهن پرستی، صبر و رواداری، با وجود تمام غم‌ها و اتفاقات ناخوشایندِ پیش آمده، در کنار هم امکان پذیر است اگر با توکل راستین بر پروردگار همگی صادقانه هوای هم را داشته باشیم.

* کارشناس ارشد فرهنگ باستانی ایران
فعال اجتماعی حوزه‌ی کودکان و نوجوانان

ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر:
بنر شرکت هفت الماس صفحات خبر
رپورتاژ تریبون صفحه داخلی
شهرداری اهواز صفحه داخلی