تیتر امروز

بچه‌ها! نخندین!
افاضات اضافه

بچه‌ها! نخندین!

عوام‌الملک در هفته‌ای که گذشت از حمایت مردم و خواص از یک طرح جدید نوشته و ترانه‌ای هم به گوشش رسیده که می‌گفت: "بچه‌ها! نخندین!"

تولدت مبارک «نیلوفر»

ما دوست داریم همین امروز که این روزنامه روی دکه می‌رود، امروز که نیلوفر حامدی سی ساله می‌شود، در‌های اوین باز شود و او و دیگر دوستان زندانی‌مان آزادانه دوباره در تحریریه‌ها، پشت میز‌های خاک‌خورده‌شان بنشینند و نور بپاشند بر تاریک‌خانه دنیا. تولدت مبارک نیلوفر عزیز.

کد خبر: ۱۳۹۱۲۳
۰۹:۱۰ - ۳۰ مهر ۱۴۰۱

تولدت مبارک «نیلوفر»

دیدارنیوز: روز‌ها به سرعت می‌گذرند. از اولین تماسی که گفتند نیلوفر حامدی بازداشت شد، از زمان اعلام اولین خبر رسمی بازداشت او و از اولین هشتگی که برایش توییت کردیم، سی روز گذشت. یک ماه ناقابل از عمر کوتاه جوانی‌اش پشت میله‌های اوین هدر رفت. یک ماهی که برای نیلوفر سی روز تمام زندگی بود. این سی روز شاید برای ما به سرعت برق و باد گذشته باشد، اما برای یک زندانی، هر دقیقه به بلندای یک عمر می‌گذرد.

برای کسی که همیشه عاشق مهر بود، مهر ماه سی‌سالگی‌اش تا همیشه در خاطرش می‌ماند، مهری که صدای اعتراض زنان بلند بود، نیلوفر حامدی در سلول انفرادی اوین، روز‌ها را شمرد تا به پایان مهر رسید. امروز باید بیرون از زندان کیک تولدش را فوت می‌کرد، اما خدا می‌داند روز تولد زندانی بودن چه حسی دارد. چرا نیلوفر حامدی را دوست داریم و چرا باید به بازداشت او و امثال او معترض باشیم؟

در دوران رخوت روزنامه‌نگاری، در روز‌هایی که خبرنگار شدن بیش از همیشه آسان شده، در شرایطی که کسی به تحقیق و پیگیری خبر اهمیتی نمی‌دهد، نیلوفر حامدی جسورانه برای رسیدن به یک گزارش خوب، تلاش می‌کرد. هر گزارش نوری است بر تاریک‌خانه‌ای و نیلوفر فانوس به دست در پی تاباندن نور بر تاریک‌خانه‌ها بود. از اولین روز‌هایی که در تحریریه همشهری همسایه حامدی شدم، تا به امروز همواره مسیری که طی کرد را با دقت دنبال کرد. دختر روزنامه‌نگار ورزشی که رفته‌رفته تمرین کرد، پرسید و یاد گرفت تا امروز در مسیر درست روزنامه‌نگاری، استوار گام برمی‌دارد. ما امیدواریم، اگر چه وقتی به مسیری که طی کردیم نگاه می‌کنیم، جز حسرت روز‌های رفته، جز شمارش تعداد شکست‌ها، جز تماشای مو‌های سپید از پس حوادث بسیار چیزی نمی‌بینیم.

ما، اما هنوز امیدواریم، اگرچه دیگر نشانه‌ای از امید پیدا نیست. ما امیدواریم، چراکه شاید به امید اعتیاد داریم. ما به امید محکومیم، چون می‌دانیم فردای ناامیدی چگونه رقم خواهد خورد. ما هنوز به اصلاح امید داریم، به تغییر رویه‌ها امید داریم، وقتی نیلوفر حامدی‌ها را می‌بینیم هنوز به روزنامه‌نگاری امید داریم، وقتی این شور و شوق را می‌بینیم هنوز به جنبش امید داریم. راستش را بخواهید ما حتی به صحبت‌های رییس قوه قضاییه هم امید داریم وقتی جامعه را به گفتگو دعوت می‌کند. اگرچه پایان این امید را هم به خوبی می‌دانیم.

نیلوفر حامدی مثل همه آن‌هایی که رفتند، می‌توانست برود، مثل خیلی‌ها می‌توانست بی‌تفاوت باشد، مثل من می‌توانست تماشاچی باشد، اما ترجیح داد جای رفتن و سکوت و تماشا، کاری کند که برایش تمرین کرده بود. او عاشق این بود که رویای خبرنگاری را محقق کند، حالا، اما خودش خبر است، خبر دستگیری‌اش خبر اول روز می‌شود و خبر آزادی‌اش احتمال از شیرین‌ترین خبر‌های این دوره باشد.

ما مثل آن دوستان نمک‌نشناس‌مان نیستیم که از رییس قوه قضاییه برای خطای ناکرده دوستان‌مان تقاضای عفو پدرانه داشته باشیم، ما از رییس قوه قضاییه آزادی دوستان شریف دربندمان را مطالبه می‌کنیم. ما دوست نداریم بهای نوشتن، شکستن قلم و دربند کردن صاحب قلم باشد. ما دوست داریم همین امروز که این روزنامه روی دکه می‌رود، امروز که نیلوفر حامدی سی ساله می‌شود، در‌های اوین باز شود و او و دیگر دوستان زندانی‌مان آزادانه دوباره در تحریریه‌ها، پشت میز‌های خاک‌خورده‌شان بنشینند و نور بپاشند بر تاریک‌خانه دنیا. تولدت مبارک نیلوفر عزیز.

رضا خانکی - روزنامه اعتماد

ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر:
بنر شرکت هفت الماس صفحات خبر
رپورتاژ تریبون صفحه داخلی
شهرداری اهواز صفحه داخلی