تیتر امروز

حسین نقاشی: فیلترینگ، بستن زبان‌ها و امکان اعتراض مردم است/ نظام حکمرانی دچار بن‌بست‌های جدی است/ امیررضا باقرپور شیرازی: برخی صفر و یک‌هایی ساخته و اصرار دارند که طرف مقابل را در آن گرفتار کنند!/ راه‌حل ملموس در مسئله فیلترینگ این نیست که همه‌ سکوها را یکباره بازگشایی کنیم
بررسی کلان موضوعات حکمرانی فضای مجازی در ایران با حضور یک فعال سیاسی و یک پژوهشگر فضای مجازی

حسین نقاشی: فیلترینگ، بستن زبان‌ها و امکان اعتراض مردم است/ نظام حکمرانی دچار بن‌بست‌های جدی است/ امیررضا باقرپور شیرازی: برخی صفر و یک‌هایی ساخته و اصرار دارند که طرف مقابل را در آن گرفتار کنند!/ راه‌حل ملموس در مسئله فیلترینگ این نیست که همه‌ سکوها را یکباره بازگشایی کنیم

شماری از کلان‌موضوعات و مسائل مهم پیرامون حکمرانی فضای مجازی در ایران، بهانه‌ای شد تا به سراغ حسین نقاشی و امیررضا باقرپور شیرازی، فعال سیاسی و پژوهشگر فضای مجازی رفته و در یکی دیگر از سلسه مناظرات...
علی نوری: نسل امروز برای رسیدن به اهداف تعریف شده حاکمیت کاری نمی‌کند/ مشارکت اجتماعی زمانی اتفاق می‌افتد که تبعیض نباشد/ امید مردم زمانی از بین رفت که فهمیدند که حاکمیت رای می‌خواهد نه مشارکت
گفت و گوی دیدار در برنامه «تیتر» با یک جامعه شناس

علی نوری: نسل امروز برای رسیدن به اهداف تعریف شده حاکمیت کاری نمی‌کند/ مشارکت اجتماعی زمانی اتفاق می‌افتد که تبعیض نباشد/ امید مردم زمانی از بین رفت که فهمیدند که حاکمیت رای می‌خواهد نه مشارکت

دکتر علی نوری استاد دانشگاه و جامعه شناس یکی دیگر از مهمان‌های برنامه «تیتر» بود؛ او در این گفت‌و‌گو به موضوعات مهمی مانند تبعیض، شکاف اجتماعی و ... اشاره کرد. او معتقد است: نسل جوان برای اهدافی...
مانور نظامی اسرائیل و آمریکا در پاسخ به رزمایش ایران/ رئیس‌جمهور ونزوئلا: برای پیروزی آماده‌ایم/ اعلام رتبه‌‌بندی کیفیت زندگی کشورها در سال ۲۰۲۵
مجله خبری تحلیلی دیدارنیوز با اجرای محمدرضا حیاتی

مانور نظامی اسرائیل و آمریکا در پاسخ به رزمایش ایران/ رئیس‌جمهور ونزوئلا: برای پیروزی آماده‌ایم/ اعلام رتبه‌‌بندی کیفیت زندگی کشورها در سال ۲۰۲۵

این صد و سی و هشتمین برنامه مجله خبری تحلیلی دیدارنیوز است که امروز پنجشنبه ۲۰ آذرماه ۱۴۰۴ با اجرای محمدرضا حیاتی و با حضور کارشناسان و صاحب نظران تقدیم مخاطبان گرامی می‌شود.

مادر، صلابت است و جرات، اما چرا...؟!

برگی از تقویم ورق می‌خورد، مناسبت نمایان می‌شود، روزِ مادر... مادر بدون ترکیب‌شدن با واژه‌ای، خودش به تنهایی با مفردترین حالت ممکن، جان و جهانی‌ست بی‌تکرار.

کد خبر: ۱۱۹۶۸۰
۰۹:۲۴ - ۰۳ بهمن ۱۴۰۰

مادر، صلابت است و جرات، اما چرا...؟!

 

دیدارنیوز ـ زینب شکری*: برگی از تقویم ورق می‌خورد، مناسبت نمایان می‌شود، روزِ مادر. ترکیب کلمه اول با هر واژه‌ای که تکلیفش معلوم است‌، اما کلمه دوم بدون ترکیب‌شدن با واژه‌ای، خودش به تنهایی با مفردترین حالت ممکن، جان و جهانی‌ست بی‌تکرار.

حالا به رسم تکرار مناسبتش در تقویم، روان و قلم در هم گره خورده‌اند تا بنویسم برایت...، تا شاید واژه ۴ حرفیِ نامت  در دایره لغات محدودم، جرات نوشتن بهتر بدهد. جرات.... دیدی! دیدی! نامت، چه کولاکی کرد در همین آغاز نوشته؟

بله، جرات؛ واژه‌ای ۴ حرفی به مثال ِ مادر، اما درک و دریافت این جرات برای من، عمری از تو گرفت تا در ۳۰سالگی تازه بفهمم، یک زن، وقتی بعد از ازدواج به دور از جغرافیای خانه پدری و به دور از هر آشنایی، زندگی را شروع می‌کند، دوره بارداری را می‌گذراند، وضع حمل می‌کند و تا هنوز جان به طور کامل به جسمش باز نگشته، کودکانش را به اجبارِ کار در خانه تنها می‌گذارد و با چیدن خوراکی دور و بر بالش آنها، وقت می‌خرد تا خود را راس ساعت ۱۲ به خانه برگرداند، چقدر جرات‌مند است.

۳۰ سالی زمان گذشت تا این را دریابم، زنی که صبح چشم  وا می‌کند و ناهار وشام را می‌پزد و سفره صبحانه را می‌چیند و صبحانه خورده نخورده، راهی مدرسه که محل کارش است می‌شود، چقدر جرات‌مند است. تا ۳۰ سالگی در جهل دائم بودم که نمی‌دانستم، زنی که با هربار بیمار شدن فرزندانش، هیچگاه بغض نکرد، بلکه گاهی با توپ و تشر، لقمه غذایی به آنها خوراند، سنگدل یا بی‌رحم نبود که هیچ، چقدر جرات‌مند بود که ترس‌ها را مچاله می‌کرد و به روی قلب مهربانش نمی‌آورد که جانم برایتان می‌رود وقتی بیمارید.

بله، جرات اولین تصویری‌ست که نامه من به تو را زینت داد. جرات دل کَندن می‌خواهد، بندِنافِ تعلق را بریدن می‌خواهد، خودت را ندیدن می‌خواهد، و تو همه را یکجا داشتی و داری.

قلم‌ می‌رقصد و من چه عجیب لحظات با تو بودن را مرور می‌کنم. یادم هست  که در کودکی گریه جزء جدانشدنی از من به‌واسطه ظرافتِ خُلقم بود. هر بار با هر اشکی که ریختم، می‌گفتی یا از خودت دفاع کن یا اشک تمساح نریز.

۳۰ سال گذشت تا بفهمم، ناز نکشیدن تو در آن لحظاتِ من، سخت‌ترین کار بود، وقتی اشک‌های مرا می‌دیدی، کار راحتی بود که قربان‌صدقه‌کنان، بقیه را متهم و مرا مبرّا کنی از ضعف‌هایم، تا نازپروردگی، وصله تنم باشد، اما تو همیشه کارهای سخت، انتخاب اولت بود.

در کودکانه‌ترین گریه‌هایم، می‌گفتی ازخودت دفاع کن، گریه را همه خوب بلدند! تو راهی دیگر پیدا کن. و این شد که یاد گرفتم اشکی به‌جز اشک شور و شوق نریزم و هرجا زمین خوردم، دست بر زانوی خودم بگذارم و بلند شوم.

چه خوب شد که تقویم، بودنت را به روزشمارش افزون کرد تا بچرخم در دوران کودکی، نوجوانی و اکنون جوانی، تا رد پایِ بودنت در هر جا که موفقیتی در جریان زندگی‌ام بود ببینم. هرجا در راه زندگی مبتلای سکون شدم، مثل کودکی بگویی دفاع کن. معنی کلامت در پرونده عمر با عزتت کاملا مشخص است. هر بار خاطره حمله سگ ولگرد در روستای دورافتاده محل خدمتت حین رفتن سر کلاس درس، درست وقتی که ۱۲سال کوچکتر از سن اکنون من بودی، مرور شود، به من قوی‌ترین کلمات را برای آوردن در نوشته‌ام می‌دهد: جرات، شهامت، جسارت، شکرگذاری و....

هیچگاه از تو این را ندیدم که مرا با دوران گذر کرده زندگی‌ات در کفه ترازوی نابرابری‌ها قیاس کنی، چون پُرواضح است که کفه ترازوی لحظات گذشته بر تو سنگین‌تر از کفه همه دوران زندگی من خواهد بود.

حالا بعد از گذشت ۵سال از زندگی مشترکم، مادر مفهومی فراتر از آغوش‌های گرمت، نگاه‌های پر از عشقت دارد. مادر صلابت است و جرات است. کوه محکم زندگی من، جان و تنت غرق در سلامتی!

*نویسنده و فعال اجتماعی

ارسال نظرات
امروز دوشنبه ۲۴ آذر
امروز دوشنبه ۲۴ آذر
امروز دوشنبه ۲۴ آذر
امروز دوشنبه ۲۴ آذر