
مژگان نوی خبرنگار اسرائیلی میگوید: منی که ۸ سالگی از ایران به اسرائیل آمدهام، حتی پیش از اینکه از هواپیما پیاده شوم و پا روی این خاک بگذارم در این کشور حق و حقوق بیشتری از یک فامیل فلسطینی داشتم که صدها سال در اینجا ریشه دارد. این معنای واقعی صهیونیسم امروز است و فکر میکنم هر آدم با انصافی باید اعتراف کند که این چیز عادلانهای نیست.
دیدارنیوز - اینها بخشی از صحبتهای مژگان نوی -روزنامهنگار، مترجم و فعال حقوق بشر ایرانیتبار شهروند اسرائیل- در گفتگو با انصاف نیوز است که مواضع او علیه رژیم اسرائیل و در حمایت از فلسطینیان در شبکههای مجازی اخیرا به اشتراک گذاشته میشود.
این گفتگو، نخستین گفتوگوی یک رسانهی ایرانی با یک فرد ساکن اسرائیل نیست؛ سال ۱۳۹۸ بود که مستندی با نام «متولد اورشلیم»، به کارگردانی حسین شمقدری منتشر شد؛ مستندی ۴۷ دقیقهای با حضور محمد دلاوری، مجری صداوسیما که در آن با تعدادی از اسرائیلیهایی مصاحبه کردهاند که متولد اورشلیم هستند.
دلاوری در ابتدای این مستند میگوید: «خانواده من هم مذهبی بودند هم انقلابی، تقریبا همه راهپیماییهای روز قدس حضور داشتیم، توی پاسپورت من نوشته شده سفر به اسرائیل ممنوع، و همه این ممنوعیتها و این فریادهای مرگ بر اسرائیل بیشتر این تکه خاک را برای من رازآلود کرده، دلم میخواست نزدیک شوم، راستش درباره شنیدههای سالهای کودکی تردید داشتم».
البته پیش از این مستند نیز، شبکههای برون مرزی شاهد چنین گفتگوهایی بودهاند. حسن بهشتیپور -مدیر سابق شبکهی العالم- در گفتوگویی که تیرماه ۹۸ در انصاف نیوز منتشر شد، توضیح داده بود که در شبکههای خبری برون مرزی ایرانی و در برنامههای گفتگو محور، به منظور جلب اعتماد مخاطب، این امکان وجود دارد که از کارشناسانی «صهیونیست» دعوت شود تا مقابل یک منتقد جدی سیاستهای رژیم اسراییل بنشیند و بحث کنند.
خانم نوی در گفتوگوی خود با انصاف نیوز میگوید نه تنها ایرانیتباران ساکن آن منطقه، بلکه اکثریت یهودیان اسرائیل هم نظر با رژیم اسرائیل بوده و حس عمیق دشمنی نسبت به فلسطینیها دارند.
نوی همچنین درمورد ایرانیتباران اضافه میکند که گویی آنها دچار «اسکیزوفرنی» هستند که وقتی با آنها به عنوان «یک فرد» درمورد ایران صحبت میکنی، از دلتنگیها و خواستشان برای بازگشت به ایران میگویند و به محض اینکه بعنوان جماعتی اسرائیلی با آنها روبرو میشوید همان حس دشمنی دولت اسرائیل نسبت به ایران را در آنها خواهید دید. او چنین شکاف عمیقی بین هویت فردی و جمعی این افراد را تاسفبار میخواند.
این روزنامهنگار از سوی دیگر اشاره میکند که خیلی از فعالیتهایش در آنجا حول این موضوع است که نشان دهد جمهوری اسلامی رژیمی یهود ستیز نبوده -خلاف آنچه دولت اسرائیل تبلیغاتی فراوان برای آن میکند- و بالعکس آن یهودیان همچنان مراکز تحصیلی و مذهبی خودشان را دارند و نمایندگانی هم در مجلس ایران از جامعهی یهودیان حضور دارند.
نوی -بعنوان یک فعال حقوق بشر- علاوه بر این موضوعات به توضیح ایدهی صهیونیسم -که خود از مخالفان جدی آن است- میپردازد و تاکید دارد که علیرغم اینکه رژیم اسرائیل اصرار دارد که اسرائیل متعلق به یهودیان تمام دنیاست و تبلیغات فراوانی میکند تا خود را نمایندهی یهودیان تمامی دنیا معرفی کند، اما در تمامی دنیا یهودیان فراوانی هستند که هیچ نسبت و ربط و رابطهای با رژیم اسرائیل ندارند.
او همچنین ضمن نقد رفتار پراغماض کشورهای دنیا با رژیم اسرائیل در موارد مختلف، درمورد امکانات و سلاحهای هستهای این رژیم میگوید «این یکی از مسخرهترین مسائلی است که دورویی دنیا را نسبت به اسرائیل و ایران نشان میدهد. جای تذکر است که نه تنها اسرائیل هیچ هزینهای برای امکانات هستهای که در اختیار دارد نپرداخته است، بلکه هیچکس هم از او سوال نمیکند و اعتراضی نمیکند و هیچکس هم ناظر نیست که اینجا چه اتفاقاتی در حال رخ دادن است. حتی آن شخصی که این امکانات را به اسرائیل آورد، جایزهی صلح نوبل هم گرفت! منظورم شیمون پرز است. یکی از برجستهترین سیاستمداران دنیا شناخته میشد.
اینکه اسرائیل به عنوان یک کشور اتمی، که حتی به امکانات اتمیاش اعتراضی هم نمیشود، دارد به امریکا و سایر دنیا دستور میدهد که با ایران باید چکار کنند یا نکنند واقعا مسئله را به یک جای عجیب و مسخرهای رسانده است. اما باید بگوییم که دنیا به اسرائیل اجازه میدهد تا به اینصورت با تمام دنیا رفتار کند. یعنی دنیا به اسرائیل از ابتدای استقلالش یک اجازهی مخصوصی داده است که میتواند از قوانین بینالمللی چشمپوشی کند، میتواند از قوانین انسانی چشمپوشی کند و هیچکس هم اجازه ندارد به اسرائیل چیزی بگوید.»
متن کامل گفتگو با مژگان نوی، ایرانی تباری که از ۸ سالگی به اسرائیل رفته است را در ادامه میخوانید. فیلم این مصاحبه را هم میتوانید در این [لینک]در یوتیوب انصاف نیوز ببینید. مصاحبه با جملهای از سوی مصاحبه شونده شروع میشود:
مژگان نوی: در مورد سوالی بسیار کنجکاوم، شما اگر که داخل ایران درحال کار کردنید، برایتان مشکلی پیدا نمیشود که با یک اسرائیلی گفتگو میکنید؟
انصاف نیوز: شهروند اسرائیلی داریم تا ا سرائیلی. برخی از شهروندان اسرائیلی حتی نسبت به جمهوری اسلامی ابراز علاقه میکنند و با اسرائیل مخالفند؛ بنابراین طیفهای گستردهای وجود دارد.
مژگان نوی: درسته، ولی انتقاد از دولت اسرائیل به معنای حمایت از جمهوری اسلامی نیست، حداقل در مورد من.
انصاف نیوز: خب از همینجا مصاحبه را شروع کنم. ایرانیتباران یهودی ساکن اسرائیل چه نگاهی نسبت به قضیهی فلسطین دارند؟ آیا نگاهشان یکدست است؟
مژگان نوی: متاسفانه باید گفت که نه تنها ایرانیتباران اینجا، بلکه تمام یهودیان اسرائیل -یا بیش از ۹۵ درصد آنها- هم نظر با رژیم اسرائیلی هستند؛ یعنی یک حس عمیق دشمنی نسبت به فلسطینیها دارند، یا حداقل تا حد زیادی نسبت به خشونتی که رژیم اسرائیلی نسبت به فلسطینیان روا میدارد بیتفاوتند؛ یا نسبت به زیرپا گذاشتن حقوق فلسطینیان یا اشغال سرزمینشان بیتفاوتند.
شما قاعدتا مخالف این نگاه که وجود دارد -و اشاره کردید که اکثریتشان اینگونه فکر میکنند- هستید؛ اما برای تغییر این نگاه بعنوان یک روزنامه نگار و همچنین کسی که فعالیت فرهنگی هم دارد، چه میکنید و تا چه اندازه امید دارید که فعالیتهایتان ثمربخش باشد؟
من اینجا بعنوان یک روزنامهنگار و بعنوان یک فعال سیاسی، فعال حقوق بشر و مترجم ادبیات فارسی به زبان عبری، که این مترجمی را به نحوی فعالیت سیاسی هم میبینم، فعالیت میکنم. به این خاطر مترجمی را فعالیت سیاسی هم میبینم که منظورم از این فعالیت این است که نشان دهم حقوق بشر یک مقولهی جهانی است؛ احساس انسان بودن که ادبیات یک ملت طبیعتا جزیی از این احساس است.
ولی بصورت مستقیمتر درمورد مسئلهی فلسطین هم در فعالیتهایی مثل اعتراضات و تظاهراتها و… مشارکت دارم و هم بسیار مینویسم. کار روزنامهنگاریام بیشتر معطوف به این حوزه است.
چقدر امید دارید که آگاهیها نسبت به این موضوع بیشتر و همچنین عقلانی و منطقی شود؛ چه در داخل اسرائیل و چه در کشورهای دیگری از جمله ایران.
متاسفانه من فکر نمیکنم که یهودیان اسرائیل خودبخود یا از روی انصاف نظرشان را در این مورد تغییر دهند؛ برای اینکه منفعت دارند. یعنی یهودیان اسرائیل –از جمله خود من- از اشغالگری مناطق فلسطینی منفعت میبریم، از کار بسیار ارزانشان منفعت میبریم و…
بنابراین به نظر من تا زمانیکه یک فشار اساسی از طرف کشورهای دنیا روی رژیم اسرائیلی نباشد، خود مردم اسرائیل از روی انصاف چنین کاری نخواهند کرد؛ به این خاطر بسیار امیدوارم که مثلا با تغییر دولت در امریکا –یعنی دولت فعلی در امریکا- که کمی بیشتر حاضرند دربارهی مسئلهی فلسطین کار کنند، و همچنین کشورهای اروپایی، بفهمند که واقعا خشونت نسبت به فلسطینیها به حدی رسیده است که اگر دنیا کاری نکند امکان بروز فاجعهای بسیار بزرگ وجود دارد. امیدوارم که اسرائیل را پیش از وقوع این فاجعه متوقف کنند.
درست است که شما الان میتوانید به دولت جدید امریکا امیدوار باشید، اما واقعیت این است که از زمانیکه مسئلهی فلسطین و اشغال بوجود آمده است، تا به الان دولتهای بسیار زیادی چه در امریکا و چه در دیگر کشورها تغییر کردند، اما اتفاقی نیافتاده است. اعتراضات مردمی هم همیشه در کل دنیا وجود داشته است، اما تاثیری نداشته.
بله! این صحبت بسیار دقیق است و تاسفآمیز. من حتی اگر خوشبین باشم –که نیستم- صد درصد سادهانگارانه هم به این موضوع نگاه نمیکنم و میدانم که تغییر بزرگی در راه نیست؛ ولی حتی اگر دولت امریکا یا دولتهای کشورهای اروپایی این تغییر را جزیی از سیاستهایشان نبینند، فکر میکنم که در افکار عمومی –هم در امریکا و هم در اروپا- در سالهای اخیر تغییرات بسیار زیادی در این مورد بوجود آمده است که شاید از طریق فشار داخلی از داخل این کشورها بر دولتهایشان، تغییراتی در سیاستهای این کشورها نسبت به اسرائیل هم بوجود بیاید.
نهایت آنچه که شما انتظار دارید چیست؟ یعنی انتظار دارید فشارها منجر به چه چیزی شود؟
اول از همه فشار اقتصادی. من فکر میکنم اگر که مثلا شهروندان امریکایی و اروپایی بدانند که چه حدی از کمکهای اقتصادی این کشورها به اسرائیل در واقع در راستای زیرپا گذاشتن حقوق فلسطینیها استفاده میشود، و اگر بدانند که چقدر از این اموال در مناطق اشغالی خرج میشود، من باور دارم که بیشتر شهروندان امریکا و اروپا از این امر ناراحت شوند، یا باید ناراحت شوند. اولین قدم هم این است که روی دولتهایشان فشار آورند تا این کمکها و همکاریهای اقتصادی به اسرائیل را به شرط پایان دادن به اشغالگری و اعمال خشونت نسبت به فلسطینیها، ادامه دهند. حداقل این شرط بسیار اساسی را به دولتهایشان پیشنهاد کنند.
گمان میکنید روزی برسد که در آن منطقه بصورت دموکراتیک چنین اتفاقی رخ دهد؟
اگر هم چنین روزی برسد فکر نمیکنم که من شاهدش باشم. واقعیتی که ما سالها در اسرائیل میبینیم این است که اگر تحولاتی در سیاست داخلی اسرائیل رخ میدهد به سمت افراطیتر شدن مردم است، به سمت راستگراتر شدن اعتقادات سیاسی مردم است؛ به این خاطر که مردم میبینند که سرکوب فلسطینیان هیچ قیمت و هزینهای ندارد.
الان هم که حتی احزاب چپگراتر در اسرائیل براحتی دارند با افراطیترین احزاب راستگرا در یک دولت همکاری میکنند و با هم مینشینند و برمیخیزند و احزاب فلسطینی از بیرون تنها میتوانند تماشا کنند و آه بکشند. به همین خاطر من فکر نمیکنم که حداقل در آیندهی نزدیک چنین تحولاتی را در اسرائیل ببینیم.
بعد از عادیسازی روابط برخی کشورهای منطقه با اسرائیل، آیا تغییر رویکردی در جریانات افراطی و تندرو در اسرائیل اتفاق افتااده است؟
صد درصد؛ این اتفاقات به اصطلاح «صلح»، در حقیقت معاملاتی مالی بین کشورهای منطقه بود که فقط به اسرائیلیها ثابت کردند که حتی بدون حل مسئلهی فلسطین میتوانند براحتی روابطشان را با کشورهای عرب منطقه عادی کنند و الان میبینیم که قشنگ اسرائیلیها به چندتا از کشورهای خلیج رفت و آمد دارند و همین موضوع به اینها ثابت کرد که گویا مسئلهی فلسطین چندان مسئلهی مهمی هم نیست! و نه تنها کشورهای اروپا که حتی کشورهای عربی که باید از حقوق فلسطینیها حمایت کنند، آنها هم فلسطینیها را ترک کردند؛ دارند با اسرائیلیها معاملات سیاسی و مالی میکنند. این موضوع به اسرائیلیها ثابت کرد که هیچ نیازی به حل مسئلهی فلسطینیان نیست.
جز این موضوع درمورد اخباری که از بمبهای هستهای اسرائیل سخن میگویند –که گویا تعداد این بمبها کم هم نیست- شما چه دیدگاهی نسبت به این موضوع دارید؟ اینکه اسرائیل خود تسلیحاتی را در دست دارد وگویی خیلی با اغماض با او برخورد میکنند و در هیچ یک از گزارشات آژانس تاکیدی بر آن نیست، درحالیکه در مورد «انرژی هستهای» ایران سالهاست که سختگیری بسیار زیادی را اعمال میکنند.
این یکی از مسخرهترین مسائلی است که اتفاقا دورویی دنیا را نسبت به اسرائیل و ایران نشان میدهد. جای تذکر است که نه تنها اسرائیل هیچ هزینهای برای امکانات هستهای که در اختیار دارد نپرداخته است، بلکه هیچکس هم از او سوال نمیکند و اعتراضی نمیکند و هیچکس هم ناظر نیست که اینجا چه اتفاقاتی در حال رخ دادن است.
حتی آن شخصی که این امکانات را به اسرائیل آورد، جایزهی صلح نوبل هم گرفت! منظورم شیمون پرز است. یکی از برجستهترین سیاستمداران دنیا شناخته میشد.
اینکه اسرائیل به عنوان یک کشور اتمی که حتی به امکانات اتمیاش اعتراضی هم نمیشود، دارد به امریکا و سایر دنیا دستور میدهد که با ایران باید چکار کنند یا نکنند واقعا مسئله را به یک جای عجیب و مسخرهای رسانده است. اما باید بگوییم که دنیا به اسرائیل اجازه میدهد تا به اینصورت با تمام دنیا رفتار کند. یعنی دنیا به اسرائیل از ابتدای استقلال این کشور یک اجازهی مخصوصی داده است که اسرائیل میتواند از قوانین بینالمللی چشمپوشی کند، میتواند از قوانین انسانی چشمپوشی کند و هیچکس هم اجازه ندارد به اسرائیل چیزی بگوید.
برداشتتان از دلیل این موضوع چیست؟
بنظرم این بیشتر به تجربهی تاریخی یهودیان ربط دارد. بعد از جنگ جهانی دوم و فاجعهای که قوم یهود تجربه کرد، نمیدانم، شاید دنیا کمی وجدانش اذیتش کرد یا هرچیز دیگر، اما این باجی است که به حساب هولوکاست و آن فاجعهای که علیه قوم یهود رخ داد، الان دنیا دارد به دولت اسرائیل میدهد، که خودش را نمایندهی تمام یهودیان دنیا میداند.
این را هم باید بگویم که اسرائیل میتواند خود را به این نحو معرفی کند، اما در دنیا میلیونها یهودی هستند که هیچ ربطی به اسرائیل ندارند، شهروند اسرائیل نیستند و برایشان انسانیت و مسائل مربوط به حقوق انسانها بسیار مهم است و دولت اسرائیل به هیچ وجه نمایندهی آنها نیست.
مژگان نوی هفتهی پیش با اشتراک گذاشتن عکس نوجوانی فلسطینی در توییتی به زبان فارسی نوشت «این پسر ۱۳ ساله فلسطینی دیروز از شلیک ارتش اسرائیل کشته شد» و در پاسخ به واکنشها، در توییتی دیگر نوشت: «عکس پسر فلسطینی ۱۳ ساله را که به دست ارتش اسرائیل کشته شده میگذارم، میگن به ما چه، چرا به فارسی تویت میکنی. اگر چینی یا ژاپنی میدانستم، به چینی و ژاپنی هم مینوشتم؛ و کسی که با دیدن ظلم، هر جای دنیا که باشه، میگه “به من چه”، انسان نیست».
تناقضی که مطرح میشود این است که «فرض کنیم قبول است که کسانی در جهان قصد داشتهاند جبرانی برای کسانی کنند که زمانی بعه مشکلی مواجه شدند، اما چرا هزینه۲اش را مردمی در فلسطین میدادند؟
این سوال بسیار خوبی است که بنظر من باید دوباره و دوباره آن را با دنیا مطرح کرد. جملهی بسیار جالبی شنیدم؛ یکی میگفت «دولت اسرائیل یا بوجود آمدن اسرائیل مثل ساختمانی بوده است که داشته میسوخته و در آتش بوده و کسی از ساختمان خود را به بیرون پرتاب میکند تا نجات پیدا کند، اما میافتد روی سر یک بدبختی که آن پایین نشسته است». حالا کسی هم اگر نخواهد اعتراض کند که تو چرا خودت را از یک ساختمان سوخته نجات دادی، ولی باید اعتراف کرد که روی سر یک ملت دیگر افتادیم و داریم زیر پا لهش میکنیم و این را دیگر واقعا نمیشود به حساب تجربهی تلخ تاریخی خودمان مسئلهای عادی بشماریم.
در ایران و کل دنیا کسانیکه دغدغهی فلسطین را ددارند راه حلهای متفاوتی را مطرح میکنند. از نابودی بگیرید تا راهحلهای دیگری. از جمله، راه حلی بود که رهبر جمهوری اسلامی در سالهای اخیر مطرح کردند، اینکه تمامی آوارگان فلسطینی به سرزمینهای خود بازگردند و در آن زمان رفراندومی میان همهی شهروندان این سرزمین برگزار شود تا خود انتخاب کنند. چقدر امیدوارید که چنین چیزی تحت همان فشارها که اشاره کردید یک وقتی اجرایی شود.
الان اسرائیل واقعیتی است که وجود دارد و مردم فلسطینی و هویت قومیشان هم واقعیتی است که وجود دارد. اینکه فلسطینیان یا کسانی دیگر وجود اسرائیل را انکار کنند یا اسرائیل وجود فلسطینیان و موجودیت قومیشان را انکار کند، ما را به هیچجایی نمیرساند. رفراندومی که چندمیلیون یهودی که اینجا زندگی میکنند را نبیند یا شامل اینها نباشد معنایی نمیتواند داشته باشد.
حال مثلا ما بگوییم فلسطینیان رای دادهاند به اینکه یهودیان بازگردند به کشورهایی که از آنها آمدهاند، آیا امکانپذیر است؟! بچههایی که در اسرائیل به دنیا آمدهاند یا شوهر من که اینجا بدنیا آمده است باید برگردند؛ چنین چیزی واقعبینانه نیست.
البته این مسئله بنظرم به این شکل طرح شد که آوارگان فلسطینی به سرزمینهای خود بازگردند و تمامی ساکنان آن سرزمین در رفراندوم شرکت کنند.
من صد درصد باور دارم بدون توجه به هیچ راه حل سیاسی هم باید آوارگان فلسطینی بازگردند، چرا که کشورشان است و حق اساسی آنهاست که بازگردند. رفراندوم هم فکری عالی است، اما هرنتیجهای که آخرش اعتراف به وجود این دو مجموعهی قومی نباشد عملی نیست و من به دنبال یک راه حل عملی هستم و نه عقاید سیاسی. باید این وضع را بالاخره یک جوری حل کنیم و هر راه حلی هم باید به وجود این دو مجموعهی قومی اعتراف کند.
دربارهی یهودیان ایران چه فکر میکنید؟ چگونه زندگی میکنند و درمورد مقولات مختلف چه فکر میکنند؟
اینجا یک قسمت بزرگی از کار من این است که اسرائیلیها را قانع کنم که جمهوری اسلامی هرچند که ضد کشور اسرائیل باشد به هیچ وجه ضد یهودیان و دین یهود نیست. من این را به خوبی میدانم که یهودیانی که در ایران زندگی میکنند همچنان در آن کشور با افتخار پیرو دین خود هستند، میدانم که مدرسهی یهودی که من ۴۲ سال پیش در آنجا تحصیل میکردم همچنان به کار خود ادامه میدهد و پابرجاست، کنیسههای یهودی نه تنها باز هستند و کار میکنند بلکه رژیم ایرانی از آنها حمایت میکند. یهودیان در مجلس نماینده دارند و الان یهودیان ایران بزرگترین مجموعهی یهودیان خاورمیانه، خارج از اسرائیل، را داراست. این واقعا یکی از چیزهایی است که مردم درمورد ایران نمیدانند و همانطور که میدانید دولت اسرائیل همواره سعی میکند رژیم اسلامی ایران را یک دولت یهودیستیز معرفی کند و واقعیت اصلا این نیست.
مهرداد فرهمند گزارشی کرده بود که وقتی با ایرانی تباران اسرائیل صحبت میکرده خیلی از آنها بیان میکردهاند که «اصلا ما چرا ایران را رها کردهایم و به اینجا آمدیم؟!» شما هم چنین برداشتی از آنها که آنجا هستند دارید؟
این تقریبا اسکیزوفرنی است بین یهودیان ایرانی تبار اسرائیل؛ که وقتی با آنها به عنوان یک فرد حرف میزنید، هرکدام آنها تک تک به شما میگویند که دلشان پر میزند برای برگشتن به ایران و بوییدن خاک ایران و فارسی حرف زدن با مردم؛ همچنین خود من که وقتی از ایران خارج شدیم بچه بودم، اما خودم را بسیار زیاد به عنوان یک ایرانی میشناسم. ولی اگر با همین افراد بعنوان یک اسرائیلی حرف بزنید، یکدفعه همه چیز ۱۸۰ درجه تغییر میکند و همان نگاه خشن اسرائیلی نسبت به ایران را دارند.
این اسکیزوفرنی را من همیشه در بین ایرانی تباران اسرائیل میبینم و تاسف آمیز است؛ چرا که نباید بین هویت فردی و هویت قومی یک فرد تا این اندازه و به این صورت فرق باشد.
چه نگاهی نسبت به عملکرد خارج از مرزهای اسرائیل دارید نسبت به مخالفینشان؛ مثلا درمورد خود ایران، ترورها یا جاسوسیها و… آیا حق مقابله به مثل را به رسمیت میشناسید؟
این بنظر من موضوع وحشتناکی است که اسرائیل برای خود این حق را میبیند که به هر نحو و صورتی که خواست، نه تنها با فلسطینیان بلکه با تمام کشورهای منطقه، برخورد کند؛ اسرائیل شده است قلدر محله که هیچکس هم اصلا جرئت نمیکند به او تذکری دهد، نه از داخل اسرائیل و نه از داخل کشورهای دموکراتیک که واقعا باید از رفتار اسرائیل نسبت به کشورهای منطقه وحشت کنند، در سوریه و لبنان و ایران و… این یک نمونهی دیگری از خارج شدن اسرائیل از رسوم بینالمللی است؛ که هیچ تعهدی به این قوانین بینالمللی و رسم و رسوم ندارد و خود را ملتزم به آن نمیبیند.
بعنوان یک شهروند اسرائیلی چقدر به مسئلهی نفوذ ایدئولوژیک یهودیان اسرائیلی در کشورهای دیگر و تلاش برای تاثیرات ایدئولوژیک -خصوصا در کشورهای مسلمان- باور دارید؟
اولا باید گفت که الان دیگر تقریبا یهودیانی نیستند که در کشورهای مسلمان و عرب زندگی کنند، جز در ایران. اینکه اسرائیل اصرار دارد که خود را نمایندهی تمامی یهودیان دنیا نشان دهد نه فقط درست نیست و منطبق بر حقیقت نیست، بلکه بسیاری از یهودیان دنیا را، نه تنها در ایران بلکه در کشورهای دیگر –چه عرب و چه در غیر عرب- ممکن است تحت خطر قرار دهد. معنای یهودی بودن صهیونیست بودن نیست. این را باید دوباره و دوباره گفت. من خودم یهودی هستم که شهروند اسرائیل است، اما صهیونیست نیستم و از صهیونیسم و افکار صهیونیستی بسیار انتقاد میکنم. حتی اگر این خواست یهودی باشد که مثلا بخاطر تجربهی تاریخیمان جایی باشد در دنیا که بشود در صورت خطر دوباره –اگر اتفاق بیافتد- بشود به آن پناه آورد، باز اینهم به معنای رژیم صهیونیستی به صورتی که امروز میبینیم نیست.
یعنی میتواند دولت کشوری دموکراتیک و مشترک با فلسطینیان باشد با قوانین مهاجرتی که در آن آمده باشد که یهودیان یا هرکسی را که در خطر باشد میپذیریم. به هیچ عنوان این معنا را ندارد که آدم باید صهیونیست باشد و بسیاری از یهودیان دنیا صهیونیست نیستند.
کمی بیشتر درمورد ایدهی صهیونیسم توضیح میدهید؟
ایدهی صهیونیسم که امروز در اسرائیل شکلی از واقعیت به خود گرفته است، معنایش دیدن این کشور بعنوان کشور قوم یهودی و فقط قوم یهودی، یعنی نادیده گرفتن قومیت و ملیت فلسطینی که اصلا قبل از استقلال اینجا وجود داشتهاند، این یک قسمت از ایدهی صهیونیسم است و بخش دیگر این ایده این است که نه تنها این کشور فقط متعلق به یهودیان است، بلکه این کشور متعلق به یهودیان تمام دنیاست. معنایش این است که مثلا من که ۸ سالگی از ایران به اسرائیل آمدهام، حتی پیش از اینکه از هواپیما پیاده شوم و پا روی این خاک بگذارم در این کشور حق و حقوق بیشتری از یک فامیل فلسطینی داشتم که صدها سال در اینجا ریشه دارد. این معنای واقعی صهیونیسم امروز است و فکر میکنم هر آدم با انصافی باید اعتراف کند که این چیز عادلانهای نیست. معنایش انداختن یهودیان این منطقه به بیرون نیست، معنایش تاسیس رژیمی تازه است که مبنای آن فکر برتری نباشد، مبنای آن برابری و عدالت باشد.
کمی درمورد قشربندی جامعه اسرائیلی هم توضیح میدهید؟ سالهاست که بسیاری رژیم اسرائیل را حکومتی آپارتاید میدانند.
چون اسرائیل بدست مهاجران تاسیس شده است، بسیار رنگارنگ است. اختلاف طبقاتی در اسرائیل الان حتی از کشورهای غربی، چون امریکا هم بیشتر است. این تنها به معنای فاصله میان فقیر و غنی نیست، بلکه به این معناست که باید به تمام مناطق تحت تسلط اسرائیل نگاه کرد. از چند طبقهی قانونی ساخته شده است؛ امروز منطقه غزه تحت تسلط اسرائیل است که اصلا یک زندان بزرگ است که واقعا دارند بصورت زجرآوری ذره ذره کشته میشوند. کرانهی باختری است که تحت تسلط ارتش اسرائیل است که مردم آنجا نه حقوق سیاسی دارند، نه هویت اسرائیلی و تحت تسلط نظامی هستند. در همان مناطق شهرکهای غیرقانونی اسرائیلی هستند که ساکنانش شهروندان اسرائیل هستند و از تمام حقوق و مزایای شهروندی اسرائیل برخوردارند و لذت میبرند؛ معنایش این است که اگر یک فلسطینی و یک اسرائیلی ساکن یکی از این شهرکهای غیرقانونی، در کنار هم مثلا مواد مخدر استفاده کنند، آن فلسطینی میرود دادگاه نظامی و احتمالا به سالها حبس محکوم شود و آن اسرائیلی که در همان مکان و زمان همان کار را کرده است میرود دادگاه اسرائیلی و حقوقی و به آن صورت محاکمهای هم نمیشود.
بعد به داخل خود اسرائیل میآییم. تقریبا چیزی حدود ۲۰ درصد از شهروندان اسرائیل فلسطینی هستند، آنها در ظاهر به اصطلاح تمامی مزایا و حقوقی که شهروندان یهودی از آن لذت میبرند را دارا هستند، ولی در واقع به هزار و یک نحو که وقت توضیح ان را الان نداریم، تبعیض و ناهنجاری علیه آنها وجود دارد و درواقع گویی شهروندان درجه دوم و سوم و چهارم و حتی پنجم هستند.
وضع بیت المقدس هم بجای خود که فلسطینیان آنجا تحت تهدید مادام تخریب خانههایشان هستند، اسرائیل از خانهها و کشورشان بیرونشان میکند.
ماجرا به شکلی شده است که فلسطینیها هرجایی در این منطقه به هرصورتی که باشند، تحت فشار هستند و اساسا ملک و مال و زمینشان مورد تهدید مداوم از سوی اسرائیل است.