دیدارنیوز ـ ابولحسن مظفری*: یکی از شاخصهای جوامع توسعهیافته، عمق داشتن فرهنگ «عذرخواهی» است. عذرخواهی یکی از اصلاحجویانهترین اقدامات اجتماعی است. البته عذرخواهی شروع این اقدام است و نه پایانش و نباید صرفا در حد یک عذرخواهی باقی بمانیم ولو این که اصل «تغییر» در ذات آن مستتر است. کسی که عذرخواهی میکند، در واقع پیام میدهد که حتی اگر دنبال جبران مافات نباشد، لااقل بعد از این نباید به سیاق اشتباه قبلی رفتار کند.
اما چرا عذرخواهی در رفتار اجتماعی ما، نه خیلی عمق دارد و نه خیلی وسعت؟ میشود برخی گزارههای زیر را مطرح کرد تا تصویر بهتر و کاملتری از چرایی آن در ذهن خواننده شکل گیرد.
۱- در جوامع توسعهیافته، کسی که عذرخواهی میکند معتبرتر میشود و در میان ما، بیاعتبارتر؛ چون این فرد صاحب تجربهای گرانبها شده و در ادامهی راه، به کار خواهد آمد. به صورت عقلانی پذیرفتهاند که انسانها «ممکنالخطا» هستند و خطا، یکی از احتمالات کنشگری است. فقط املای نانوشته است که احتمال هیچ خطایی هم ندارد.
در حالت مطلوب، فرض بر این گرفته میشود که، چون این فرد صادق و دانا است، به محض آن که بفهمد کارش خطا بوده، اعلام میکند، ولی در حالت نامطلوب اینطوری تصور میشود که پس این فرد، خطاکار است و چه بسا کارهای دیگرش هم خطا باشد. انگار او باید همچون خدای بیعیب و نقص میبود و حالا که یک خطا در کارش دیده شد، پس لابد بقیه کارهایش هم خطاست. بین این دو نگاه، فاصلهای زیاد است.
۲- بعضا با عذرخواهی، گناههای نکرده را هم به گردن فرد عذرخواه میاندازیم. وقتی روزگار کسی خوب است و باد موافق به پرچمش میوزد، خوبیهایی را (افراطگونه) به او نسبت میدهیم که احتمالا کار او نیست و وقتی فضا علیه او میشود یا خودش عذرخواهی میکند، بدیها و اشکالاتی را (تفریطگونه) برایش لیست میکنیم که باز هم تمامی آنها کار او نیست. هر دو مصداق خروج از انصاف و نوعی تعدّی است.
۳- گاهی با فرض عذرخواهی و قبول مجازات یا جبران مافات از سوی کسی، دنبال محکومیتی فراتر از وزن اشتباهش میافتیم. یعنی تناسبی بین خطا و مجازاتش برقرار نمیکنیم، چه برسد که منطقی خواهد بود لااقل بخاطر پذیرش اشتباه و عذرخواهی، مقداری تخفیف (در حد امکان و نه بیشتر) لحاظ شود، ولی نه تنها تخفیفی نمیدهیم بلکه دنبال تشدید مجازات رفته و از عدالت نیز خارج میشویم.
۴- کسی که به نقطه عذرخواهی برسد و در آن صادق باشد، به درجهای از پریشانحالی رسیده است، ولی با واکنشهای تند و فراتر از عدالت، میتواند به بدترین سطح افسردگی و سرخوردگی پرتاب شود. حال آن که باید با واکنشهای هوشمندانه، همان مقدار پریشانحالی اولیه را تبدیل به انگیزهای سازنده برای بازسازی و نوسازی چیزهایی که خراب شده، کرد. ولی با افراط و بیتدبیری، یک وضعیت ناخوشایند را گسترش داده و خرابیها را افزونتر میکنیم.
۵- کسی که به مرحلهی شناخت و پذیرش یک خطا (چه خطایی در رفتارها و گفتارهای اخیرش و چه برای مواردی در گذشته دورتر) رسیده باشد، طرح آن میتواند برای جامعه و دیگران مفید باشد. مثلا میتواند باعث شود کسانی که دقیقا در وضعیت مشابه هستند، فرجام آن رفتار و گفتار را پیشاپیش ببینند و چه بسا شانس بازدارندگی از اشتباه برای دیگران نیز فراهم شود.
این موضوع برای پذیرش خطاهای سیاسی و اجتماعی، بسیار مهمتر از نمونههای شخصیاش است. مثلا کسی که یک زمانی رویکردهای تندروانه داشته و به دلایلی (از جمله، تجربیاتی که بعدا انجام داد یا برایش رخ نمود) متوجه زوایا و ابعاد دیگری از آن شده و حال میخواهد بیدغدغه، این یافتههای جدیدش را مطرح کند. ولی به محض مطرح کردن آن، با حجم زیادی از اتهامات و تهدیدهای جدید روبرو میشود و همین بعضا باعث صرفنظر میگردد.
در این مواقع شایسته است که ما به واسطهی «خیر کثیر»ی که بیان این درک جدید و پذیرش خطا وجود دارد، از «شر قلیل» (و یا حتی کثیر) «بخشش» آن عبور کنیم و اجازه دهیم این فرد (یا مجموعه سیاسی اجتماعی) بیواهمه از تبعاتش، عذرخواهی کرده یا حداقل بگوید که چرا به تجربهی جدید رسیده و چرا رفتارهای پیشین را قرین خطا و اشتباه میداند؟ این اثری بزرگ و سازنده برای افراد (یا مجموعههایی) در شرایط مشابه خواهد بود که اگر اصرار بر این روند دارند، بدانند (یا ببینند) که در آخر کار یا گذشت یک زمان مفید و تجربیات متفاوت، به کجا خواهند رسید. پس آیا برایشان بهتر نیست یا پای در این مسیرهای پرخطر و شبههناک نگذارند و یا اگر باز هم اصرار دارند، بدانند که دیر یا زود احتمال پذیرش خطایشان وجود دارد.
۶- فرد عذرخواه نیز بداند که چرخهی عذرخواهی زمانی کامل و اثرگذار میشود که این مراحل به درستی طی شود:
الف) درککردن نادرستی عمل
ب) بیان آن (عذرخواهی گفتاری)
ج) تلاش برای جبران آن
د) موفقیت در جبران (و چه بسا عملی بزرگتر و مفیدتر از اشتباه اولیه را انجام دادن و به جا گذاشتن سنتی حسنه)
بیایم افق بزرگتری را برای ترمیم جامعهی پارهپاره و پرمسألهی خودمان ببینیم و با «گذشت» از برخی مجازاتها و اتهامات، فرصت «پیشگیری» از خطاهای بزرگ را به همدیگر هدیه دهیم. ترس از عذرخواهی و تبعات آن، باعث میشود اگر کسی متوجه اشتباهش هم شد، از بیانش بیشتر بترسد و عملا مخاطبین خود را بپیچاند. در این صورت، هم چوب را میخوریم و هم پیاز را. یعنی شانس «اصلاح» را هم از دست میدهیم. البته بدیهی است این توصیهها صرفا برای مواردی است که درصدی از «صداقت» در بیان اشتباهات، قابل شناسایی باشد و نه یک ترفندی شود برای لاپوشانی اشتباهات.
*پژوهشگر حوزه اجتماعی