دیدارنیوز ـ پرستو بهرامیراد: بعد از اجرای نمایش کمیک و تراژدیک استیضاح علی ربیعی در مجلس و بگم بگمهای نمایندگان و وزیر، کمپین
«#فرزندت کجاست؟» در توئیتر غوغا به پا کرد و کار به جایی رسید که مسئولین نیز وارد این بازی شدند؛ البته عده معدودی از مقامات کشورمان (بیشتر از طیف اصلاحطلب) به آن پیوسته و اکثریت از آن سرباز زدند، که این موضوع خود جای بحث بسیار دارد.
قسمت طنز ماجرا پاسخهای مسئولین بود که حتی صدای مجریان صدا و سیما را نیز درآورد. مسئولین چنان گوی سبقت برای شفافسازی زندگی خود را از یکدیگر می ربودند که گویی قرار است مدال یا چیزی در اختیار بگیرند و در این راه از چوپان کردن فرزندان خود نیز فروگذاری نکردند. البته کار به اینجا ختم نشد و سوال از مسئولین آموزش و پرورش که فرزندانشان کجا درس خواندهاند نیز رسیده است.
فضای مجازی راه را برای کشف زندگی شخصی افراد باز کرده است. خشم مردم از آقازادهها زمانی به اوج خود رسیده است که با عکسهای لاکچری آنها در فضای مجازی روبرو میشوند؛ به همین دلیل بسیاری از پاسخهای مسئولین را باور نمیکنند و به صفحه آقازادهها حمله میکنند.
از سوی دیگر، برخی سایتهای رسمی کشور نیز بیان کردند که پس از حساسیت ویژه مردم و رسانهها نسبت به فرزندان مسئولین، اکنون برخی فرزندان مسئولان و نزدیکان آنان با تغییر نام خانوادگی خود، انتساب به نام خانودگی قبلی را به کلی منکر میشوند و از این طریق افکار عمومی را فریب میدهند.
اما چرا کار به اینجا کشیده شده است که مردم و اصحاب رسانه و غیره به دنبال کشف زندگی خصوصی و یا به تعبیر صادق زیباکلام حریم خصوصی مسئولین افتادهاند؟
شکلگیری آقازادگی در ایران
زمانی که بحث اختلاسهای کلان، گمشدن دکل نفتی و پول فروش نفت و فساد مالی مسئولین بالا گرفت، موضوع آقازادهها و نوع زندگی فرزندان مسئولین نیز در بین عوام مردم اهمیت پیدا کرد و مورد توجه آنها قرار گرفت.
حدود ۸ سال پیش (خرداد ۱۳۸۹) یک نماینده مجلس فاش کرد که ۳۰۰۰ آقازاده در خارج از کشور تحصیل میکنند که بیشتر آنها در مقطع كارشناسی ارشد و دكترا مشغول تحصیل هستند. این نماینده مجلس که «علیرضا سلیمی» نام داشت و نماینده محلات در مجلس بود، گفت مسئولان با استفاده از رانت و موقعیت خود در ساختار حکومت، شرایط تحصیل فرزندان خود در خارج را فراهم کردهاند. این نقطه آغاز دور جدید داغ شدن جریان آقازادهها به نظر میرسد.
اسفند ۱۳۹۶ وبسایت «تابناک» به نقل از یک استادیار دانشگاه تهران، از آمار عجیب تحصیل ۴ هزار تن از فرزندان مسئولان در بریتانیا خبر داد. همچنین در تیر ۱۳۹۷ هم «محمود بهمنی»، رئیس بانک مرکزی در دوره محمود احمدینژاد گفت: «موجودی حساب آقازادهها بیش از ذخایر ارزی در خارج از کشور است».
این گزارشها، در کنار خبرها و گزارشهای مربوط به ازدواج جنجالی و پرهزینه پسر «مرتضی مرادیان»، سفیر جمهوری اسلامی در دانمارک، اظهارات «مهدی مظاهری»، پسر «طهماسب مظاهری»، رئیس اسبق بانک مرکزی در دوره ریاست جمهوری «محمد خاتمی»، فیلمهای جنجالی «ساشا سبحانی»، فرزند «احمد سبحانی»، سفیر سابق جمهوری اسلامی در مکزیک و ونزوئلا، عکسهای جنجال فرزند «محمود احمدینژاد» و... موضوع آقازادهها و رانتخواری آنها را به یکی از موضوعهای جدی شبکههای اجتماعی تبدیل کرده است.
در حقیقت اینبار سیاستمداران به سلبریتیهای دنیای مجازی تبدیل شدهاند و مردم مادام به زندگی و کارهای آنها سرک می کشند تا ببینند این قشر نزدیک به پول و مکنت با اموال عمومی و خصوصی خود چه میکنند. البته نباید این موضوع را نیز فراموش کرد که جستجو در زندگی شخصی سیاستمداران در همه دنیا معمول است و حتی نوع تفریحات، مسائل خانوادگی، زناشویی و زندگی فرزندان آنها مورد توجه مردم و رسانهها قرار میگیرد و این موضوع جزیی از شفافسازی زندگی سیاستمداران برای مردم به حساب میآید.
مردم بارها شاهد بودند که آقازادهها، یعنی فرزندان سیاسیون ارشد یا میانی نظام، گاهی به مواهب بیش تری در اجتماع و اقتصاد دسترسی دارند، و چون در حال حاضر عموم طبقه متوسط برای آینده خود و فرزندانش نگران هستند، سرک کشیدن در زندگی آقازادهها را حق خود میدانند.
قطعاً کمپین «#فرزندت کجاست؟» که در فضای مجازی شکل گرفته، واکنشی به سوءاستفاده احتمالی مقامهای حکومتی از رانت قدرت برای فززندان خود است و قطعاً این رویکرد به نوعهای مختلف ادامه خواهد یافت.
حریم خصوصی مسئولین
هدف این کمپین شفافسازی درباره احتمال استفاده آقازادهها از موقعیت پدران یا مادران خود است. اما باید دقت کرد که مردم و رسانهها در این پدیده دچار افراط و تفریط نشوند.
قطعاً نباید فراموش کنیم فرزند یک مسئول نیز شهروند است و نباید او را از حقوقش محروم کرد. طبیعتاً نمیشود گفت که هر کس که پدرش مسئول است فرزندش یا متخلف است یا نباید از کشور خارج شود یا حق ندارد شغل یا تجارتی به راه نیندازد.
آش شفافیت نباید آن قدر شور شود که مسائلی چون حریم شخصی افراد نادیده گرفته شود، اما از سویی دیگر نیز باید این هشیاری وجود داشته باشد تا عدهای نخواهند با تغییر نام خود بساط تخلفات بیشترشان را باز کنند و هم از آقازادگی بهره برند و هم از تغییر فامیلی.
اینکه فرزندان یکی شهروند اعم از مسئول یا عادی در کجای دنیا زندگی میکند و یا در ایران روزگار میگذراند جزو حقوق شهروندی و در حوزه زندگی خصوصی افراد است مگر در مواردی که آنان از رانت اولیای خود و با استفاده از امکانات دولتی به خارج بروند و تحصیل و کار کنند که آن هم تا زمانی که جرمی ثابت نشود نمیتوان انگشت اتهام به سوی کسی دراز کرد و بدتر از آن، این اتهام را به بسیاری دیگر تعمیم دهیم.
در هر صورت کمپین «#فرزندت کجاست» می تواند آغاز راهی باشد برای اینکه مسئولین بدانند مردم خواستار شفافیت مالی و اقتصادی آنها هستند.
خطر پوپولیسم
شکی نیست که در این نوع از کمپینها رگههای پوپولیستی مشهود خواهد بود. اگر مسئولی با افتخار بیان میکند که فرزند او در ایران چوپانی میکند و این موضوع را در بوقوکرنا کرده و با استناد به آن ادعای پاکدستی دارد، رویهای پوپولیستی در این موضوع کاملاً مشهود است.
نباید فراموش کنیم که چند سال پیش همین رویکرد پوپولیستی چه به روز ملت، اقتصاد و جامعه آورد و این بار نیز باید مراقب این اتفاق بود. دولتمردان با سکوت خود در شرایط کنونی جامعه باعث دامن زدن به این رویکرد هستند و افرادی از همین جریان برای عوامفریبی و موجسواری بر افکار عمومی استفاده خواهند کرد.
حکومت شیشهای
وقتی صحبت از دولت شیشهای، شهرداری شیشهای، شورایشهر شیشهای و ... میکنیم یعنی باید مسائل مالی و اخلاقی سیاستمداران در عرصه عمومی مطرح شود و کاملاً مردم در جریان این موضوعات باشند.
در کشورهای دیگر وقتی کسی وارد دولت میشود از ابتدا اموالش و حتی مسائل خانوادگیش مورد بررسی قرار میگیرد تا شبههای برای مردم باقی نماند. امام خمینی (ره) نیز در همان اوایل انقلاب با ارائه لیست اموال خود به قوه قضاییه پایه شفافسازی را گذاشتند.
اما در سالهای اخیر با پدیده رانتخواری و فساد مالی مسئولین به شدت روبرو هستیم که این موضوع سرانجامی جز تفرقه میان مردم و مسئولین نداشته و باعث تزریق آشوب، ناآرامی و ناامیدی در جامعه شده است.
شکی نیست که با ممارست بر ایجاد شفافیت اقتصادی شاهد تحولات عمیقی در اقتصاد ایران خواهیم بود. شفافیت مالی در ایران باید به گونهای باشد که امور مالی در معرض دیدگان همگان قرار بگیرد. در این صورت شاهد بازداشت رحیمیها و بابک زنجانیها بعد از اتمام دولت احمدینژاد و رفتار نامتعارف آقازادهها نخواهیم بود.
این موضوع میسر نخواهد شد مگر آن که جامعه مدنی ایران به طریق مختلف بر نهادهای مختلف نظارت داشته و مطبوعات بتوانند در جریان درآمدها و هزینههای مسئولین قرار گیرند و تا زمانی که ما دولت شیشهای نداشته باشیم مشکلات باقی خواهند ماند.
کمپین «#فرزندت کجاست؟» فریاد مردمی بود که خسته از شرایط اقتصادی و فساد و رانتخواری حکومتیها خواستار شفافیت مالی دولتمردان بودند. میتوان این کمپین را نقطه آغازی برای شفافیت در دولت و دیگر نهادها در نظر گرفت.
بعدشم کدومشون راست میگن والا اینا میگن بچه هامون همه بیکارند.