جرج جرداق مسیحی در مورد امیرالمومنین علیهالسلام گفته: «قتل علی فی محراب عبادته لشدة عدله؛ علی در محراب عبادت خویش قربانی عدالتش گردید.»
دیدارنیوز ـ مسلم تهوری: جمله مشهوری است که علی در محراب عبادت قربانی عدالتش شد. این جمله تا چه اندازه به واقع نزدیک است. برای بررسی آن باید نقلهای تاریخی را مورد بررسی دقیقتر قرار داد.
نقل است که روزی عقیل برادر امیرالمومنین خدمت حضرت رسید و از آن جناب درخواست کرد به علت مشکلات زیاد به او کمک کند؛ حضرت میزان بدهی را جویا شد و عقیل گفت صدهزار درهم بدهکارم؛ و درخواست کرد از بیتالمال به او کمک کند... داستان درخواست عقیل از حضرت در تواریخ متفاوت نقل شده است. حضرت امیر علیهالسلام روایت مزبور را چنین نقل میکند:
به خدا سوگند عقیل را در نهایت بینوایى دیدم، از من خواست تا یک صاع از گندم شما مردم را به او ببخشم، در حالى که فرزندانش را از شدت فقر آشفته موى و گردآلود با چهرهاى نیلین مىدیدم. چند بار نزد من آمد و خواهش خود مکرر کرد و من همچنان به او گوش مىدادم و او پنداشت که دینم را به او مىفروشم و شیوه خویش وا مىگذارم و از پى هواى او مىروم. پس پاره آهنى را در آتش گداختم و تا مگر عبرت گیرد، به تنش نزدیک کردم. عقیل همانند بیمارى ناله سر داد و بیم آن بود که از حرارتش بسوزد.
گفتم: اى عقیل نوحهگران در عزایت بگریند، آیا از حرارت آهنى که انسانى به بازیچه گداخته است مىنالى و مرا از آتشى که خداوند جبار به خشم خود افروخته بیمى نباشد؟ تو از این درد مى نالى و من از حرارت آتش ننالم؟ (نهجالبلاغه صبحی صالح، ص ۳۴۶)
زندگی حضرت امیر علیهالسلام سرشار از این روایتها است. روایاتی که نشان میدهد حضرت همواره بر سبیل عدالت استوار بود. اسامة بن زید، پیکی نزد حضرت فرستاد و گفت: «عطای مرا بفرست، شما میدانی که اگر در دهان شیر بروی، با شما میآیم». امیرمؤمنان علیهالسلام در پاسخ نوشت: «انّ هذا المال لمن جاهد علیه، و لکن لی مالاً بالمدینة فأصب منه ما شئت؛ (شرح نهجالبلاغه، ابن ابی الحدید، ج ۴، ص ۱۰۲.) این مال برای کسی است که در جهاد شرکت کرده باشد؛ اما من در مدینه مالی دارم، هرچه میخواهی از آن بگیر.»
امام صادق علیهالسلام نیز میفرماید: یکی از دوستان امیرمؤمنان علیهالسلام از ایشان مالی درخواست نمود، حضرت فرمود: «یخرج عطائی فأُقاسِمُک هُو؛ آنگاه که حقوق من رسید، از آن به تو میدهم»؛ ولی آن شخص به آن مقدار قانع نشد و گفت: برایم کافی نیست؛ و به معاویه پیوست. (نهج السعادة فی مستدرک نهج البلاغه، ج ۴، ص ۱۴۶ و ۱۴۷.)
آنچه گفته شد مروری گذرا بر عدالت فردی است که نشان داد عدالت یک راه بیشتر ندارد؛ و آنقدر بر آن پافشاری کرد که دوستان و نزدیکانش یا در برابر او شمشیر کشیدند و یا به دشمنش پیوستند. او حکومت بدون عدالت به اندازه آب بینی حیوانی برایش ارزشمند نبود. حکومتش را بر پایه عدلی آهنین استوار کرد و فرمود: «من جارت ولایته زالت دولته»؛ کسی که در دایره حکومتش ظلم و ستم کند، حکومتش از بین خواهد رفت.
اکنون کلام جرج جرداق در مورد علی علیهالسلام که میگوید: «قتل علی فی محراب عبادته لشدة عدله؛ علی در محراب عبادت خویش قربانی عدالتش گردید.» روشن و قابل درک خواهد بود.