دیدارنیوز ـ
مسلم تهوری: معتقد نیستم این دنیای پر آشوب و تباه تنها و تنها مختص این دوران است و گذشتگان در دنیای گل و بلبل میزیستهاند و یا بالعکس؛ جدال خیر و شر از ابتدا به ساکن قرین یکدیگر بودهاند؛ اما آنچه مسلم است گاهی آنچنان عرصه بر فرزندان آدم تنگ میشود که گویی سینه دنیا زخوبیها تهی است. تاریخ گذشتگان از روزهایی حکایت میکند که دست خون آلود را در پیش چشم خلق پنهان نیز نمیکردهاند و در بسیاری اوقات آشکارا ظلم و جور رنگ غالب جوامع بشری بوده است.
از زمانی که آدم ابوالبشر پا به کره خاکی گذاشت تا به امروز دنیا دمادم پر شد از آدم، اما آدمیت داستان غمانگیز دیگری دارد. حق جویان عالم که هماره در قلت عددی به سر میبردند و امروز نیز معالاسف چنین است، در پی گرگهای انساننما نبودند و یافتن انسانی با فطرت اصیل الهی که جایگاهش خلیفةالهی است تا زمین را به ارث ببرد، آرزوی دیرینهشان بوده است. اما در طول دوران هر چه گشتند کمتر یافتند؛ به قول مولای رومی:
«دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست
گفتند یافت مینشود جستهایم ما گفت آنک یافت مینشود آنم آرزوست
به واقع از همان روزی که دست قابیل گشت آلوده به خون هابیل؛ از همان روزی که یوسف را برادرها به چاه انداختند به قول فریدون مشیری آدمیت مرد گرچه آدم زنده بود؛ قرنها از مرگ آدم هم گذشت، اما آدمیت برنگشت.
انسانهایی خسته و زخم خورده از ظلم و بی عدالتی چاره کار را در رهبانیت دیدند و به گوشهای پناه بردند تا روح و روان خود را از آفات زندگی بشری به دور نگه دارند. فیلم دهکده روایتی است از این دست افراد؛ راه دور نمیروم؛ صحبت از بوکو حرام و هیروشیما و جنگ ویتنام نیست. صحبت از کشتار صبرا و شتیلا نیست. حتی القاعده و داعش را به هواخواهانش واگذار میکنم. صحبت از ایران است مردمی به غایت مهمان نواز و نوع دوست؛ داستان تأسفبار و دردآور قحطی جنگ جهانی اول در ایران را بخوانید تا ببینید این مردم چگونه از کنار جنازههایی که از زور گرسنگی در کوچه و بازار افتاده بودند بی توجه میگذشتند؛ داستان کودک دزدیها و خوردنشان که دیگر جای خود دارد. چه انتظاری از قشون روس و عثمانی و بریتانیا داریم وقتی شاه ایران به رعیت رحم نمیکرد. مردم که از گرسنگی جان میدادند او در پی بازارگرمی برای افزایش قیمت غلاتش بود. سیبزمینیهایی که در انبار خراب شده بود به دور انداختند، اما حاضر نشدند جان انسانی را از مرگ نجات دهند. مروری بر تاریخ معاصر و جرم و جنایاتی که هر روز در جریدهها ثبت و ضبط میشود نشان از آن دارد که دوران ما روزگار مرگ انسانیت است.
در عصر موسی چمبهها که صحبت از عیسی و موسی و محمد نابجاست، فرودستان همین آب و خاک صرفا از برای سد جوع نان جو آلوده در خون میخورند و به دنبال مفری میگردند که روزشان را شب و شبشان را روز کنند و صد البته این جوع نه از آن باب است که مولوی میگوید خاصه در جوعست صد نفع و هنر.
روزگاری بر جهان میگذرد که شب به درازا کشیده و تاریکی دهشتناکی همه جا را فرا گرفته است. سوز سرما بیرحمانه و ناخوانده میهمانمان شده، منتهی ما همچنان امیدوار با چراغ گرد شهر میگردیم. جماعتی امیدوار هر چند هر لحظه از تعدادمان کاسته میشود منتظر مسیحای موعود هستیم؛ همو که تفسیر «ان الارض یرثها عبادی الصالحون» است. طلوع فجر همواره پس از تاریکی میآید. آن روز که بندگان صالح خداوند وارث و حاکم زمین شوند زمین را از قسط و عدل پر خواهند ساخت. پس ای مسیحای موعود ما به وعده الهی دل بستهایم تا با دم مسیحاییت جانی دوباره به انسان رو به احتضار دهی.