فریدون مجلسی در گفتگو با دیدار چندان نسبت به رابطه ایران و آمریکا در سال ۱۴۰۰ چندان خوشبین نیست و معتقد است که تا زمانی که ما حقوق ملی را به منافع ملی ترجیح دهیم، وضع به همین شکل خواهد بود.
دیدارنیوز ـآغاز سال ۱۴۰۰ اهمیتی نمادین برای ایران و ایرانیان دارد که این روزها با انبوهی از بحرانها دست و پنجه نرم میکنند. گ فتگوها نوروزی دیدار کوششی است برای کاوش در حال و نگاهی به آینده ایران در ابتدای این سال.
پرستو بهرامیراد: سال ۱۴۰۰ با انتخابات ریاست جمهوری در ایران همراه است. از سوی دیگر روند احیای برجام و بازگشت واشنگتن به این قرارداد شرایط نامعلومی را طی میکند. بر همین اساس سال ۱۴۰۰ احتمالاً برای سیاست خارجی ایران شرایط خاص و مهمی در پی خواهد داشت. برای بررسی چالشها و شرایط سیاست خارجی ایران در سال پیشرو دیدار با فریدون مجلسی، کارشناس مسائل بینالملل گفتگو کرده است.
در ادامه این گفتگو را ببینید و بخوانید:
فیلم کامل گفتوگوی دیدار با فریدون مجلسی را ببینید
مهمترین چالشهای سیاست خارجی ایران در آستانه ۱۴۰۰ در منطقه و جهان را چه مواردی میدانید؟
چالشی که ایران امروز با آن مواجه است از برخی جهات بنده را به یاد چالش مهم مرحوم دکتر مصدق در زمان ملی شدن صنعت نفت میاندازد. بنده یک انتقادی را همیشه نسبت به عملکرد مرحوم مصدق بیان میکنم و آن این است که ایشان حقوق ملی را به منافع ملی ترجیح میداد؛ چنین انتقادی، یک انتقاد خشم آور محسوب نمیشود. در این بین ممکن است ارادتمندان و مریدان ایشان هم سؤال کنند که مگر دفاع از حقوق چه ایرادی دارد که شما از آن انتقاد میکنید؟ دفاع از حقوق به خودی خود اشکالی ندارد چرا که هدف و آرمان همه است، منتهی به شرطی که در تضاد با منافع ملی قرار نگیرد. برای این که منافع ملی آن موضوعی است که ما با آن زندگی میکنیم و رفاه مردم به آن بستگی دارد. نه وارد شدن به دعواها بر سر حقوقی که بعضاً ممکن است مورد ادعای متقابل و یا مشکوک باشد و دستیابی به آن مدت زیادی به طول انجامد. در نتیجه باید در جهت مصلحت، رعایت منافع، رفاه عمومی و همچنین آرامش و آسایش مردم کارهایی صورت پذیرد. در اینجا از حقوقی دفاع میشود که در درجه اول مستقیماً به خود ایران هم ارتباط پیدا نمیکند. به عنوان مثال ما ایران را به لحاظ اخلاقی، اعتقادی، تاریخی و... متعهد میدانیم که در صف اول مبارزه از حقوق مردم فلسطین حمایت و دفاع نماید و مسئول حفظ حقوق مردم فلسطین باشد. این در حالی است که فلسطینیها خود ملتی هستند که در درون خود با چالشهایی مواجهاند، دولت اصلی و فرعی دارند و عربها و جهان اسلام از آنها حمایت میکنند که در این ردیف سوم ایران به عنوان یکی از اعضای مهم جهان اسلام به شمار میرود. از این رو تعهدات ایران نسبت به مسائل جهان اسلام بیشتر از جاهای دیگر مثلاً سنگال است و در این مورد تردیدی وجود ندارد. در واقع میخواهم به این نتیجه برسم که خصومتی که ایران بعد از انقلاب نسبت به آمریکا دارد به مسأله فلسطین وابسته است. به عبارتی به دلیل اینکه آمریکا از ادعاها، رفتارها و بعضاً تجاوزهای اسرائیل حمایت کرده است، ایران نیز نسبت به آمریکا ابراز خشم، دشمنی، خصومت و مبارزه دائمی میکند. اما ببینیم که نتیجه دفاع از حقوق، آن هم حقوق هم نوعان و هم کیشان در جهان به چه صورتی است و سایر کشورهای جهان در برابر تحریمهای یک جانبهای که به همین دلایل از سوی آمریکا به ایران تحمیل شده است، چه رفتاری را از خود نشان میدهند. در این زمینه بنده با تاریخچه تحریمهای بین المللی و قطعنامه شورای امنیت کاری ندارم و منظور تحریمهای یک جانبه آمریکا است که عملاً به دیگران هم تحمیل کرده است و به کشورها هشدار میدهد که در صورت معامله با ایران، ارتباطات بانکی شما قطع میشود. در چنین شرایطی مشاهده میشود که اکثر کشورها اعم از عرب، اسلامی و همسایه و ... خود را ملزم به اجرای تحریمهای صورت گرفته از سوی آمریکا میبینند. بنده به خاطر دارم که بیش از ۱۵ سال پیش، زمانی که هنوز اینگونه تحریمها اجرا نشده بودند، در مؤسسهای سمت مدیریت داشتم. در برخورد اول با نخستین تحریمها، اولین کشوری که ما را تحریم کرد بانک پاکستان بود که بنده بسیار حیرت زده شدم، بانک ویتنام هم دومین جایی بود که ایران را تحریم نمود. ویتنامی که به عنوان مثال ما هنوز سنگ آن را بر سینه میزنیم که دو میلیون ویتنامی کشته شده و مملکت آنها ویران شده است. اتفاقاً دیروز گزارش معتبری از مقامات اقتصادی و اجرایی درباره چشم اندازهای اقتصادی و انرژی در ایران که در ۷۰۰ صفحه تهیه شده است مشاهده کردم و متوجه شدم که امروز بزرگترین طرف بازرگانی و تجاری ویتنام، چین و روسیه و همسایگان آن کشور نیست، بلکه آمریکاست. برای بنده واقعاً عجیب بود که ویتنامیها به خاطر منافع ملی چگونه آماده هستند و برای حفظ منافع ملی چگونه بر ضعفهای دیرین و کهنه خود سرپوش میگذارند. این در حالی است که ما هنوز در رابطه با بدکاریهای آمریکا در مثالهای خود، به بمب اتمی هیروشیما که ۲۰۰ هزار نفر را در یک روز به قتل رساند، استناد میکنیم. حال آنکه امروزه نه تنها بزرگترین طرف بازرگانی با آمریکا خود ژاپن است، بلکه سودبخشترین مشتریان ژاپن هم آمریکاییها هستند. یک زمانی آمریکا بزرگترین بازار اتومبیل جهان را در اختیار داشت، اما امروزه دیده میشود که اتومبیلهای ژاپن و پشت سر آن کره جنوبی، بازار اول در آمریکا را بدست آوردهاند. در مورد موضوع هیروشیما هم تنها در یادبودها، بزرگداشتها و تاریخچههایی صحبت به میان میآید و به صورت روزمره رجزخوانی و نوحه سرایی نمیکنند و خصومتها را دامن نمیزنند. حال آنکه ما به طور مستمر این خصومتها را دامن زدهایم و برای ارتباط با آمریکا یک نوع تحریم ناموسی قائل شدهایم که گمان میرود که حتی گفتگو با آن کشور، برخلاف قانون طبیعت و قانون تاریخی ایران است. ما باید بپذیریم که آمریکا بزرگترین قدرت اقتصادی دنیاست و پیش بینی میشود که در طی ۲۰ سال آینده مقام دوم را پس از چین به دست آورد. این یک امر طبیعی است چرا که جمعیت چین در حدود چهار برابر آمریکا است و زمانی که چین به قدرت اقتصادی معادل آمریکا دست یابد، تازه درآمد سرانه اش به یک چهارم آن کشور میرسد که جمع آن بزرگی اقتصاد آمریکا را نشان میدهد. از این رو آمریکا میتوانست برای ایران هم به یک مشتری بزرگ تبدیل شود یا حتی با توجه به گلایههایی که از آن کشور وجود داشت ایران میتوانست خریدار نباشد، اما از موارد فنی این کشور در جاهایی که توانایی استفاده از آن را نداشت، استفاده نماید؛ به عنوان مثال ایران در رقابت با قطر کوچک که امروز بزرگترین بازار گاز مایع جهان را بدست گرفته است آن هم از منبعی که نیمی از آن متعلق به ایران است و در واقع دارد گاز ایران را مایع میکند و میفروشد، به دلایلی، چون نداشتن تکنولوژی و تأخیر افتادن اجرای برنامهها و موارد دیگر نتوانست در آن بازار حضور داشته باشد. بزرگان ایران از اینکه توانستهاند در برابر همه تحریمها، مشکلات و موانعی که در پیش راه آنها قرار دادهاند، مقاومت کنند و باقی بمانند و به زندگی، تولید، اقتصاد خود ادامه دهند، ابراز خشنودی و خوشحالی میکنند، اما مسأله این نیست. بلکه مسأله این است که جایگاه ایران امروز باید کجا قرار میداشت، نه این که الان در کجا هست و راضی باشند. زمانی اقتصاد ایران دو برابر اقتصاد ترکیه بود، اما اکنون به یک سوم اقتصاد این کشور کاهش پیدا کرده، این مسأله ملاک مقایسه است.
شما در صحبتهایتان اشاره کردید ایران در خصوص اسرائیل با آمریکا مشکل دارد. در صورتی که فکر نمیکنید حداقل در ده ساله اخیر سیاستهای آمریکا در منطقه باعث بیشتر شدن اختلافات میان ایران و آمریکا شده است و دیگر بحث اسرائیل موضوعیت ندارد؟
خیر، به نظر بنده چنین نیست. از نظر بنده بزرگترین شانس جمهوری اسلامی این بود که به کمک یک دشمن دیگر یعنی آمریکا، دشمن بزرگ و خطرناک دیگری که صدام حسین بود یا طالبان از میان برداشته شد. بسیار متأسفم از ارتباطاتی که اکنون با طالبان برقرار میشود، این برخلاف شأن ایران است که بخواهد ارتباطاتی با جنایتکاران و قاتلین دیپلماتهای ایرانی و قاتلین شیعههای افغانستان داشته باشد. بین ایران و آمریکا در جنگ با طالبان نوعی هماهنگی وجود داشت که در شکست طالبان در آن زمان مؤثر واقع شد. یکی از گلهمندیهای ایران همیشه این بوده است که آمریکاییها در این زمینه قدرشناس نبودند؛ به گونهای که جرج بوش پسر پس از بهرهمندی از همه آن کمکها، در کنار دو کشور بی ربط یکی در آن کنج دنیا کره شمالی و دیگری سوریه، ایران را محور شرارت اعلام کرد. با این حال مسأله این بود که اعلام شدن ایران به عنوان محور شرارت هم در اثر تلقینهای اسرائیل صورت گرفت. در کتاب ایران هراسی که توسط استاد دانشگاه تلاویو نوشته شده آمده است که اسرائیل از ادامه همکاریهایی که در افغانستان بین ایران و آمریکا صورت گرفت، نگران بود. البته منظور از همکاریها بدین معنی نیست که ایرانیها با آمریکاییها دست دهند و در کنار یکدیگر قرار گیرند؛ بلکه با هماهنگی ایران راهها را باز کردند و امکاناتی در اختیار مجاهدین دیگری که علیه طالبان میجنگیدند، قرار داده شد و موارد بسیار دیگری وجود دارد که بسیاری از آنها در پس پرده انجام شده و ما از آن بی خبر هستیم، با این حال میدانیم که این گله بوده است. ایشان اشاره میکند که در این ایران هراسی، اسرائیل از این که مبادا در چنین موقعیتی ادامه همکاریها سبب نزدیکی ایران و آمریکا شود، نگران بوده، چرا که ممکن بود منافع اسرائیل و بهرهمندی از حمایت بیچون و چرای آمریکا که نسبت به اسرائیل همیشه وجود داشته است، سست شود. داعش را چه کسی به وجود آورد؟ عربستان داعش را در ترکیه به وجود آورد و آن را حمایت و به سمت موصل سرازیر کرد و به دنبال آن بسیاری از مشکلات پدید آمدند، اتفاقاً این هم یک دشمن مشترک بود. برای اینکه داعش برای نشان دادن و اثبات استقلال عمل خود اروپاییها را به قتل میرساند و خبرنگاران آمریکایی را میکشت، بدین شکل که آنها را در قفس میگذاشت و به آتش میکشید، آنها چنین کارهایی را فراموش نکردند. قبل از داعش هم القاعده وجود داشت، البته القاعده را خود آمریکاییها به وجود آوردند. برخی میگویند که آمریکا به شکل دادن القاعده اقرار کرده است. در صورتی که اینگونه نیست. آمریکا مشکل آن را اعلام کرده، برای اینکه آمریکا همیشه به خود افتخار میکرد که برای شکست شوروی، انتقام ویتنام را در افغانستان از طریق القاعده گرفته است. القاعدهای که از عربستان، کشورهای عربی و سایر کشورهای اسلامی رفتند. اما خانم کلینتون همیشه ابراز پشیمانی میکرد و یکبار که در اسناد موجود است و همه به آن ارجاع میکنند، بیان کرد که «ما القاعده را به وجود آوردیم و به جان روسیه انداختیم و زمانی که شوروی فروپاشید ما دست شستیم و القاعده را کنار گذاشتیم. بعد همان ماری را که در آستین پرورش داده بودیم، شروع به حمله و آسیب به خود ما کرد». القاعده ضد ایرانی هم بود و برای همین بود که عملاً نیروها و کادرهایش به داعش تبدیل شدند؛ بنابراین تحت تأثیر اقدامات مشترکی که در اینجا انجام گردید، سیاست اسرائیلیها هم ضد ایرانیتر شد و خصومت متقابلی که از سوی ایران صورت گرفت، آنها را در ابراز خصومت راسختر کرد و پیش راند.
روابط ایران و آمریکا را در دوره بایدن چگونه تفسیر میکنید؟
بنده فکر میکنم که در داخل ایران حرکتهای متعصبانهای وجود دارد که به این سادگی نمیتوانند، بپذیرند که یک خصومت طولانی تبدیل به ترک مخاصمه میشود. از این رو اصلاً مایل نیستم که راجع به مسالمت، دوستی و روابط رسمی صحبت نمایم چرا که به حدی این موضوع را دور میبینم که بخواهم راجع به ترک مخاصمه صحبت کنم. ترک مخاصمه حالتی است که طرفین ابراز میدارند که به یکدیگر دشمنی نورزند و هر کسی راه خود را بپیماید. در حال حاضر وضعیت ایران با بایدن میتوانست به سمت یک ترک مخاصمه پیش رود. اما توسط نیروهایی که مجلس شورای اسلامی را در اختیار دارند، با شتاب جلوی این ترک مخاصمه گرفته شد و راه آن به دو صورت بسته شد. یکی وادار کردن دولت به ادامه و تشدید غنی سازی اورانیوم ۲۰ درصدی که حالا بعضاً صحبت بالاتر از آن هم میشود. دوم تصویب قانونی که تا حدودی به مرحله اجرا هم گذاشته شد، قانونی که طبق آن ایران موظف است که تعهد داوطلبانه خود را نسبت به ضمائم قرارداد NPT لغو نماید. این در حالی است که آن لغو کردن به صورت جدی مغایر خود قرارداد برجام است. در نتیجه این قوانین در قالب طرح دو فوریتی تصویب و ابلاغ شدند. در این ارتباط سخنرانیهای تند و تیز و تهدید آمیز نیز صورت گرفت و دولت را در معرض خطر قوه قضایی و جرم شناسایی و مواردی که در مسائل اداری ایران سابقه نداشت، قرار دادند. به طوری که عملاً در روزی که بایدن مشغول به کار شد، این موانع سر راه او قرار گرفت. آنها بیان میکردند که چرا بایدن تعلل میکند؟ اولاً بایدن اشارهای به حذف تحریمها نکرده بود، بلکه اوگفته بود که به برجام بازمیگردد. در واقع این تفسیرهای داخلی ما بود که برگشتن به برجام به معنای قبول کردن تعهدات دوجانبه است. نباید فراموش شود که ایران دو عمل انجام داد که کاملاً برخلاف برجام بود و آن تحریم اقتصادی آمریکا بود. بدین شکل که ایران بازرگانی با آمریکا را تحریم و ممنوع کرد به گونهای که ما حتی اتومبیلهای وارد شده به گمرک ایران را مسترد داشتیم و جلوی تجارت با آمریکا را گرفتیم. این در حالی بود که در آن زمان ایران با آمریکا قرار داد منعقد کرده بودند که داشتند روند خود را طی میکردند؛ که به ناچار زمانی که چنین تحریمی از سوی ایران اعمال شد، این قرادادها لغو شدند. در چنین شرایطی شرکتهایی، چون توتال، زیمنس و تمام شرکتهای دیگر اروپایی بساط خود را جمع کرد و از ایران خارج شدند. حتی شرکت چینی که در پارس جنوبی مشغول به کار بود نیز بساط خود را برچید و از ایران رفت. با این تعصباتی که نشان داده میشود روابط بینالمللی ما در دنیا چه از لحاظ بازرگانی و چه از لحاظ سیاسی دچار نقصان شده است. البته از لحاظ بازرگانی مهمتر است چرا که ممکن است ما با یک کشوری ارتباطات مناسبی نداشته باشیم، ولی تجارت انجام دهیم و قادر باشیم به آن کشور سود برسانیم و خود نیز سود ببریم. اگر در این حد بود قابل تاییدتر هم بود، ولی متاسفانه در حال حاضر ایران در دنیا بسیار تنها مانده است و باید خود را از این تنهایی نجات دهد تا به جای اینکه با رسیدن به مرحله یک سوم اقتصاد ترکیه احساس قدرت و توانمندی کند و دوباره به جایگاه واقعی خود بازگردد. در واقع ایران باید شش برابر خود را قویتر نماید تا بتواند به جایگاه قبلی خود که دو برابر ترکیه بود، برسد.
شما میگویید آمریکا از برجام خارج شده، چون ما روابط اقتصادی با آمریکا برقرار نکردیم. ولی ما حداقل به تعهدات اولیه خودمان پایبند بودیم و این ترامپ بود که از برجام خارج شد.
خیر، ایران پیش از خروج آمریکا از برجام، تحریم بازرگانی را اعلام کرد، این در حالی بود که آمریکا در زمان ترامپ از برجام خارج شد. ایران پیش از آن به طور مطلق ورود اتومبیلها و کالاهای آمریکایی را ممنوع کرده بود. ضمناً بنده برای شما نکتهای را عرض نمایم که به دنبال حقوق بودن ما را به جایی نمیرساند. در حقیقت برجام برای دفاع از اسرائیل منعقد شده است. آن زمان ایران را به ساختن بمب اتم متهم کردند و در این بین در زمان آقای احمدینژاد آثاری دیده شد که او نتوانست از این اتهام به خوبی دفاع کنند. از این رو در ۶ نوبت ایران را به اتهام مخاطره برای صلح و امنیت بین المللی تحت فشار قرار دادند به طوری که کار داشت به جاهای حساس و باریک میکشید. اصطلاح به مخاطره انداختن صلح و امنیت بین المللی به چه معنا بود؟ معنای آن این بود که شما اعلام کردید که اسرائیل باید از صحنه روزگار محو شود و در حال حاضر هم قصد دارید بمب اتم بسازید. حالا هر چه که گفته شود که ما قصد ساختن بمب اتم را نداریم، فایدهای نداشت؛ زیرا که آنها میگویند پس چرا بدون اطلاع آژانس بینالمللی انرژی اتمی اقداماتی را در نطنز و اراک انجام داده اید. به عبارتی میخواهم نشان دهم که مقدار زیادی از آن بساط به این خاطر بود که آنها عنوان کردند که شما میخواهید اسرائیل را از بین ببرید. درست است که در برجام نامی از اسرائیل برده نشده است، اما در واقع اصل ماجرا بود. آیا الزامی بود که بر روی موشکها نوشته شود که اسرائیل باید از صحنه روزگار محو شود و نام آن را موشک تدافعی بگذاریم؟ بنابراین زمانی که چنین مسائلی مطرح میشوند، باید بپذیریم که در این زمینه در جاهایی لجاجت یا سر کشی یا تعمداً خرابکاری کردهایم. یا کسانی وجود داشتند که به تعمد خرابکاریهایی را انجام دادند که متاسفانه آثار سوئی به بار آورده است.
مگر چند نیروی انسانی در سطح بالا در هر کشوری وجود دارد که فرماندهی (مسئول رده بالا) هوا و فضای ما به آن صورت کشته شود و دانشمندان ما از بین بروند. این مخاطرات از کجا نشأت میگیرند و چگونه این توانایی را به دست آنها میدهد که چنین اقداماتی را در داخل کشور انجام دهند؟ بنده گمان میکنم که در سال ۱۴۰۰ باید مقداری به منافع ملی اندیشیده شود. باید از برنامههای اصلی که سالها درباره آنها صحبت و اعتراض شده است، صرف نظر کنیم و در واقع خود را برای نوعی ترک مخاصمه در قالب قوانین بین المللی و سازمان ملل آماده نماییم. بدین صورت که مشکل اساسی عرب ـ اسرائیل را که آنها آن را به مشکل ایران ـ اسرائیل تبدیل کرده و خود را پشت این سپر پنهان میکنند به عهده خود آنها بگذاریم. زیرا کشورهای عربی که پشت این سپر پنهان شدهاند به ما میخندند و خود حتی روابط سیاسی با آن کشورها برقرار میکنند. اگر چنین اقدامی صورت پذیرد آنها ناچار میشوند که در مورد حقوق مردم فلسطین از خود واکنشهای جدیتری نشان دهند. در آن هنگام ایران هم میتواند به صورت دست جمعی در کنار دیگر کشورهای اسلامی، در آنجایی که صلح و امنیت بین المللی برای نیل به حقوق ممکن است به مخاطره افتد، مدافع حقوق مردم فلسطین و رفع ظلم و پرداخت غرامت به آنها شود. یعنی حتی در آنجا هم در برخی مواقع به ناچار باید کوتاه آمد و به نوع دیگری جبران کرد. به عبارتی چنانچه اسرائیل ۱۹۶۷ بخواهد یک دولت باشد و طبق قطعنامه ۲۴۲ دولت فلسطین به پایتختی قدس تشکیل شود در آن صورت مجدداً تجاوزات اولیه هنوز در جای خود باقی است. چگونه است که اسرائیل پس از سالیان طولانی بابت آسیبهایی که در آن زمان به یهودیها رسیده است، درآمدهایی را از دولت آلمان دریافت میکند؛ ولی آسیبهایی که به فلسطینیها وارد شده است باید فراموش شود. در نتیجه این مسائل در پسِ بهانهجوییهای اسرائیل فراموش میشود. بهانههایی که اسرائیل از شعارهایی که خود ما در ایران سر میدهیم، استفاده میکند و از آنها یک سپر دفاعی برای مظلوم نمایی خود ایجاد مینماید و مانع از حل مشکلات و مسائل پدید آمده میشود و تنها آسیب پذیر مشکلات در کل جهان اسلام، ایران است.
سیاستهای خارجی بایدن در خاورمیانه را چگونه میبینید؟ فکر میکنید سیاستهای ترامپ را ادامه میدهد یا سیاستهای جدیدی در پیش میگیرد؟
بایدن در جاهایی که به نفع او است در سیاست خارجی تغییری ایجاد نخواهد کرد. به عنوان مثال ترامپ توانست بستری را فراهم نماید که روابطی میان امارات، بحرین و اسرائیل برقرار شود. در این زمینه هم صحبتهایی با عمان صورت گرفت. عربستان هم با این که رسماً این مسأله را به رسمیت نشناخته است، اما اجازه عبور و مرور هواپیماها را داده است. از این رو در این زمینهها بایدن چیزی را تغییر نمیدهد. اما بایدن قبلاً اشاره کرده است که مسئله خاشقچی و اقدامی که توسط مقام اصلی اجرایی عربستان یعنی همان محمد بن سلمان انجام شد فراموش نمیکند و کنار نمیگذارد. نکته دوم این است که انحصار قرار گرفتن انرژی جهان در دست کشورهای عرب و دور ماندن ایران به عنوان موازنهای هم در قدرت اقتصادی، سیاسی و نظامی در منطقه را به سود خود نمیداند. همانطور که یک روز نظام سلطنتی پیشین ایران با تمام دوستیها و ارتباطات که با آمریکا داشت یک مرتبه با تمام امکانات در جهت معکوس قرار گرفت، این امکان در کشورهای عربی هم بسیار وجود دارد. زیرا آن مرحله توسعه اجتماعی را که ایران پنجاه سال پیش پیمود، اکنون در حال پیمودن هستند. در این پیمایش به عنوان مثال عربستانی وجود دارد که جمعیت آن امروز به ۳۰ میلیون نفر میرسد و تازه در حدود جمعیت ایران در روزهای انقلاب است. فکر نکنید که این ۳۰ میلیون نفر طرفداران خاندان آل سعود هستند. بلکه طبقهای از روشنفکران هستند که از بالا میپرسند مگر ملت مالک این مملکت نیستند؟ مالک ملت بودن در ایران تکلیفش از زمان جنبش مشروطه روشن شد که بنده نام آن را گرفتن سند مالکیت کشور از شاه و دادن آن به ملت علیرغم تمام حرف و مشکلات که بعدها در مسیر ما قرار گرفته است، گذاشتهام. چنین اتفاقی هنوز در عربستان رخ نداده یا در همین امارات و کشورهای منطقه صورت نگرفته است. منتهی کشورهایی، چون امارات، کشورهای کوچکی هستند و توسعه اقتصادی در آنها به قدری بزرگ بوده است که توسعه اجتماعی را به دنبال آورد. در نتیجه به نوعی یکنواختی در آنها به وجود میآید که مشکلات سیاسی را بین خود به تدریج در همان سطح ملی حل خواهند کرد. ولی در عربستان این دوگانگی و سه گانگی به شدت مشاهده میشود. یک مرحله از توسعه اجتماعی باعث میشود که وهابیهایی که در کف جامعه قرار دارند به سطوح میانه نزدیک شوند و برای خود حقوق و ادعاهایی را طلب کنند که تقریباً داعشی وار خواهد شد و بسیار خطرناک است. یک گروه اپوزیسیون سطح بالا بین روشنفکران و تحصیل کردگان وجود دارد که روش سهم نداشتن در مالکیت کشور را مد نظر قرار میدهند. بنده در نظامهای استبدادی، تلفیقی را بین مالکیت و حکومت مشاهده مینمایم. در حالی که جامعهای میخواهد باز، شکفته و مدرن شود تنها در آنجا موزیک و سینما راه اندازی نمیشود، بلکه چنین مسائل عمیق فلسفی و سیاسی هم شکل میگیرد؛ بنابراین چنین جوامعی در یک منگنه دو جانبه از پایین و بالا قرار میگیرند. در پایین سلفی گری رو به گذشته دارد و در بالا اجتماعیتر و رو به آینده است. این مسائل در کشورهای عربی حتی در مصر هم که در گذشته از همه پیشرفتهتر بوده، ولی در حال حاضر که تحت تأثیر توسعه جمعیتی دگرگون شده است نیز وجود دارد، در مراکش و الجزایر چنین است. اینها مسائلی هستند که بر روی آنها حساب میکنند. در ایران نیز اکنون جامعه نسبت به زمانهای گذشته در برخی سطوح تغییراتی داشته است و به صورت معدل بسیار بالاتر قرار گرفته و از کشورهای منطقه خود هم فراتر رفته است؛ بنابراین دور ماندن، دشمن ماندن، ضعیف بودن و در خطر قرار گرفتن وحدت ملی و یگانگی سرزمینی ایران مسائلی نیستند که به سود غرب، آمریکا، روسیه و دیگر کشورها باشد ولو آنکه ممکن است به سود برخی از کشورهای منطقه که نسبت به سرزمین، خلیج ایران، جزایر و زبان ایران چشم طمع دارند، باشد.
به نظر شما در سال ۱۴۰۰ احیای برجام به کدام سمت میرود و احتمال احیای برجام وجود دارد؟
اگر برخی تعصبات کنار گذاشته شود، با یک روش دوری و ترک مخاصمه و نه با دوری و دوستی، این اتفاق رخ خواهد داد. این شعار چندین ساله نابودی اسرائیل باید کنار گذاشته شود. اگر قرار است در طول زمان اسرائیل خود به خود نابود شود، که دیگر گفتن و تکرار ندارد و با توجه به مشکلاتی که در آن کشور وجود دارد و برخی از مقامات داخلی خود آن کشور هم آن را تایید میکنند، به خودی خود این اتفاق میافتد. با این شرایط چرا ما باید به خاطر وضعیتی که برخی وقوع آن را قطعی میدانند، هزینههایی بپردازیم. حال اگر قرار نیست چنین اتفاقی حادث شود پس ما باید ابزار نابودی آن کشور را ایجاد نماییم. این مسألهای است که در نهایت به سمت خود ما کمانه میکند و برای ما خطر میآفریند. گمان میکنم و یقین دارم که در مذاکراتی که باید انجام شود، آنها خواهان این هستند که ایران به آنها این اطمینان را بدهد که به دنبال توسعه اقتصادی است. اگر ایران توسعه اقتصادی پیدا کند، مشتری خوب جهان میشود. حالا با غرب کاری نداریم، اما اروپایی که وضعیتش در رقابت اقتصادی جهان متزلزلتر است، آرزو دارد که از بازار ایران بهرهمند شود. البته نه از ایرانی که در حال حاضر ظرفیت اقتصادیاش یک سوم ترکیه است، بلکه ایرانی که قدرت اقتصادیاش معادل سه برابر قدرت اقتصادی اکنون ترکیه باشد و با پتانسیلهایی که در ایران موجود است از قبیل وسعت، منابع، نیروی انسانی و چهار و نیم میلیون دانشجو و... میتوان به این امر رسید. ۵۰ درصد دانشجویان دختری وجود دارد که میتواند جمعیت بالقوه آماده به کار ایران را نسبت به منطقه دو برابر کند. این در حالی است که این نسبت در عربستان ۱۵ درصد و در عراق و امارات متحده در حدود ۲۵ درصد است. در واقع ۵۰ درصد جمعیت تحصیل کرده آماده برای نیروی کار در ایران را زنان تشکیل میدهند. ما نباید امکانات خود را دست کم بگیریم. ایران زیربناها و شاهراههای خوبی دارد، سیستم راه آهن دارد و یکی از بزرگترین تولید کنندگان بزرگ فولاد و برق است، بزرگترین دارنده مخازن گاز به حساب میآید، تولید آلومینیوم و پتروشیمی ایران در جهان نقش دارد، متانول ایران در دنیا حرف اول را میزند. در نتیجه این امکانات در کشور وجود دارد و نباید از بین روند، نباید کشور ما مشکل بیکاری داشته باشد چرا که ایران با این امکانات بسیاری که در اختیار دارد باید خود مسأله بیکاری همسایهها را هم حل نماید و جذب کننده نیروی کار باشد. البته این موارد به شرطی محقق میشوند که ما از این ستیزه جویی و حداقل از تصور ستیزه جویی دست برداریم و از این انزوایی که عملاً به ویژه در زمینه اقتصادی؛ از نظر بانکی، نپیوستن به FATF برای ما ایجاد کردهاند، خارج شویم. باید بنشینند و این گونه مسائل را حل کنند و به اکثریتی که به این دولت رأی داده است احترام بگذارند؛ به آن ۲۴ میلیون نفری که خواهان آرامش، اعتدال، رفع تنشها و رفع التهابهایی هستند که با آن بزرگ شدهاند و دیگر خستهاند، احترام بگذارند. آن هیجانها، غیرتها و ایمانها، احترام خود را دارد و نباید مانع زندگی که در شأن این مردم است شوند. نباید با این تورمها مردم درگیر و دار تفکر غذای خود باشند. ما آب داریم، توانمندی داریم. برای مثال در صحرای اسپانیا که هیچ گیاهی رشد نمیکرد امروزه ۲۰۰ کیلومتر مربع گلخانه ایجاد شده است که با آب دریا که توسط انرژی خورشید تبخیر میشود، آبیاری میشود. با آن آب دارد در مقیاس ۲۰۰ کیلوتر مربع میوهها و سبزیجات مصرفی اروپا را تأمین میکنند. حال آن که در جنوب کشور ۲۰۰۰ کیلومتر و در شمال نیز ۷۰۰ کیلومتر پتانسیل برای استفاده از این آب وجود دارد. پس این امکان و بستر در کشور وجود دارد و باید به سمت کشاورزی گلخانهای گام برداشت. در چنین وضعیتی کشور سرمایه گذاری خود را هم مستهلک نمیکند؛ زیرا در گلخانهها تنها سالی دو بار تربچه کاشته نمیشود بلکه سالی ۱۲ بار محصول به بازار فرستاده میشود. یونجه مرتب در حال درو شدن است و در کنار آن دامداریها شکل میگیرند. از طرف دیگر کسانی هم که این تشکیلات را اداره میکنند باید تحصیلات داشته باشند تا بتوانند سیستمهای کنترولینگ آنها را نیز اداره نمایند و باید مرتب نظارت عالمانه داشته باشند. آنها زندگی دارند، خانه دارند، بچهدار میشوند و مدرسه میخواهند و در این شرایط شهرها و شهرکهای اصولی ایجاد خواهد شد. باید برای این قبیل موارد اندیشیده شود نه این که تمام فکر و ذکر ما به دنبال جنگی باشد که انتظار میرود در آینده رخ دهد. درست است که این شعارهای جنگی نشان دهنده اقتدار ایران است و خوشبختانه ایران مقدار زیادی استقلال تسلیحاتی را در پس این حرفها به دست آورد که خوشبختانه این از دست نمیرود و ویژگی است که دیگران ندارند؛ اما تداوم این شعارها باعث میشود که هیچ کس جرأت نکند در سرزمینی که خود معتقد است که میخواهد جنگ افروزی کند و اعتقاد دارد که در نهایت جنگی رخ خواهد داد سرمایه گذاری نماید. چرا که میداند اگر جنگی رخ دهد سرمایهاش از دست میرود. بنده میدانم که بسیاری از این شعارها و حرفها به قصد و نیت اجرایی گفته نمیشود، ولی متأسفانه همان اثر را دارد.