دیدارنیوز ـ
محمد قربانی*: با گریزی به عمر حدودا بیست و چند سالهی جریان اصلاحات در سپهر سیاسی ایران و تصمیمات و اقدامات کلی این جریان سیاسی از آغاز تاکنون باتوجه به هدف گذاریهای صورت گرفته و بررسی باورها و آرمانهای تاسیس این جریان فکری میتوان تحلیلی نسبی از عملکرد این سالیان اصلاح طلبان بدست آورد و با پایش این تحلیل امکان بازسازی نقایص شعاری_عملکردی و تقویت دستاوردهای سالیان دور و نزدیک میسر خواهد شد.
در این نوشتار رویکرد نگارنده ورای مسائل پیرامونی انتخابات است و هدف اصلی ایجاد یک بستر فکری برای تحلیل محتوایی درون جریانی بخصوص نزد تئوریسینهای ملی جریان در راستای بهینه سازی تصمیمات پیش روست.
تزریق دادههای مهندسی به تئوریسینها و ایده پردازان جریانات سیاسی یکی از عوامل بقا و توانمندتر شدن جریانات سیاسی پویا در ابعاد جهانی است که با بررسی تصمیمات جریان اصلاح طلبی در سالیان اخیر به راحتی ضعف در این حوزه نمایان خواهد شد و نگارنده در این مقاله هدف خود را پیرامون این مسئله پایه گذاری کرده است.
بخش اول: نگاه ویژه به قدرت سیاسی
شالوده برخی تفکرات حزبی در جریان اصلاح طلبی ارجحیت حضور در کرسیهای قدرت سیاسی بر آرمان گرایی و توجه به شعارهای آغازین جبهه اصلاحات است.
این تفکر نه در زبان بلکه در عمل بقای جریان را در کاهش سطح آرمانها و دستیابی به کرسیهای قدرت تحلیل کرده اند که البته در قاطبه کار سیاسی امری ضروری به نظر میرسد، اما در بازههای زمانی کوتاه و اگر این موضوع به بازه زمانی طولانی اشاعه پیدا کند ماهیت جریان فکری را نزد آحاد جامعه از بین خواهد برد کما اینکه یکی از آسیبهای کنونی جریان اصلاح طلبی همین مسئله است و هنوز هم چارهای نزد طراحان این تفکر برای آن اندیشیده نشده است و گاهی اوقات باعث ورود اسبهای تروا به درون جریان سیاسی و گسستگی و انشقاق درون جریانی شده است.
نکته قابل توجه برای تئوریسینها و پایه گذاران این تحلیل عدم تعریف مدت زمان مشخص برای تقلیل سطح آرمانها بواسطه حضور در قدرت است که عبور از آن چیزی جز آسیب ماهوی به بدنه جریان را بدنبال نخواهد داشت لذا نگارنده جمع بندی هزینه فایدهای با توجه به بازههای زمانی صرف شده را به پیروان و طراحان این تفکر بعنوان راهکار اساسی پیشنهاد میکند.
بخش دوم: آرمانگرایی و عبور از کرسیهای قدرت با هدف استمرار مقبولیت
تفکر دیگر موجود در بدنه فکری جبهه اصلاحات معتقد به حفظ و بازیابی بدنه اجتماعی جریان به هر قیمتی حتی با عدم مشارکت سیاسی در قدرت است که تعارض کاملی از لحاظ رویکردی و ماهوی با تفکر قبلی داشته و در نگاهی دیگر آسیبهای وارد شده و از دست رفتن تقریبی پایگاه اجتماعی اصلاح طلبان را نتیجه پرداختن به تئوریهای مشارکت سیاسی بدون قید و شرط در بازیهای منتهی به قدرت میداند.
دغدغه اساسی این تفکر در جریان اصلاح طلبی که ممکن است به زبان هم رانده نشود نگرانی از انزوای سیاسی و عدم توان در بازگشت به قدرت باشد کما اینکه همین مقوله میتواند باعث بازیهای پشت پرده برخی حامیان و حتی طراحان این تفکر با طیف اول شود کما اینکه در بسیاری اوقات این اتفاق رخ داده است و نتیجهای جز انشقاق درون جناحی و نهایتا شکست سیاسی را بدنبال نداشته است لذا نگارنده توصیهای مبنی بر تعیین حد و مرزهای نگاه به قدرت اجرایی و مشخص شدن عمق نگاه تئوریسینهای این رویکرد درخصوص میزان اثربخشی و اهمیت حضور در کرسیهای قدرت سپس هدف گذاری چگونگی مشارکت سیاسی را ارائه میدهد تا باتوجه به در نظر گرفتن اولویتها و ضرورتها هم از شعارزدگی جلوگیری شود و هم در درون این تفکر بازیهای پنهان شکل نگیرد بعلاوه اینکه پتانسیل نیروهای فکری در بازیهای مقطعی هزینه نشود.
با تشریح مقدماتی این معادلات به نظر میرسد نگاه صلب موجود در هر دو طرز تفکر علاوه بر اینکه باعث از دست رفتن هرچه بیشتر اعتماد عمومی و از دست دادن مضاعف پایگاه اجتماعی این جریان خواهد شد به مرور و پس از کاهش میزان اثرگذاری اجتماعی کرسیهای قدرت نیز افراد را در خود ذوب خواهند کرد و از جریان فکری فقط پیکرهای بدون آرمان باقی خواهد ماند و این مسئله میتواند چالش اساسی مفسرین و تئوریسینهای هر دو طرز تفکر در جریان اصلاح طلبی باشد که با طرح راهکارهای موجود، ادامه مسیر جریان اصیل اصلاح طلبی را در شرایطی بهینهتر میسر سازند.
*فعال سیاسی، دبیر حزب هدا در خوزستان