دیدارنیوز ـ سرویس وزشی: هفته گذشته و پیش از فرا رسیدن ۲۲ بهمن سالروز پیروزی انقلاب اسلامی ایران، شایعاتی به گوش میرسید که قرار است به زودی ماجرای واگذاری دو تیم پرطرفدار پایتخت انجام شود و ابتدا خبر ورود پرسپولیس به بازار سرمایه و بورس به رسانهها اعلام شود و پس از آن نیز استقلال همین مسیر را طی کند. این اتفاق که البته از تابستان امسال به عنوان یک رویداد قریبالوقوع از آن یاد میشد و تا امروز سه بار تمدید شده، باز هم به تعویق افتاد و این سوال را در اذهان پدید آورد که اساسا این همه تعجیل و تلاش دولت برای واگذاری دو باشگاه در بورس چیست؟
با توجه به مباحثاتی که در این چند روز در گرفت که البته همه آنها واگویه بحثهای فنی و کارشناسی از حدود ۲۰ سال قبل تاکنون بوده، به نظر میآید در مورد تعویق مجدد واگذاری دو تیم، باید اظهار خوشبختی کنیم و سجده شکر به درگاه خداوند به جا آوریم! بررسیهای اخیر نشان میدهد که با وجود اصرار بیش از حد وزارت ورزش به خصوصیسازی و واگذاری دو باشگاه قرمز و آبی به بازار سهام، ظاهرا آنقدر حجم مشکلات این واگذاری زیاد است و آینده نامطمئن، که این بار هم احتمال پیش نرفتن این قضیه زیاد است.
کارشناسان چه میگویند؟موضوع سهامی کردن دو باشگاه استقلال و پرسپولیس، دستکم به بیش از دو دهه قبل بازمیگردد و حد فاصل سال ۱۳۸۱ تا امروز به تناوب در این مورد مجادلات زیادی وجود داشته است. با این حال چرا همچنان از حدود ۲۰ سال هنوز این ماجرا در هالهای از ابهام قرار دارد و این ماموریت به نظر «غیرممکن» میرسد؟
به زعم کارشناسان و خبرگان بورس، بازار سرمایه در همه جای دنیا مبتنی بر اصول و قواعد مشخصی است تا این بازار را در زمره بازارهای شفاف با روندی دائمی و مستمر قرار دهد. به این معنی که قوانین و قواعد مشخصی بر بازار بورس حکمفرماست که ادامه حیات و اطمینان نسبی سرمایهگذاران در آن را تضمین میکند. به طور مثال در بورس رسم است که شرکتهایی که دستکم دو سه سال است سودده هستند میتوانند اقدام به پذیرهنویسی کنند. باید ساختار ترازنامهها درست باشد و یک جریان مستمر در امر درآمدزایی، پیشبینی شده باشد. اساسا به خاطر همین شفافیتهاست که به بازار بورس عنوان «اتاق شیشهای» را اطلاق میکنند. اما آیا فوتبال ایران هم اینقدر میتواند شیشهای باشد؟
متاسفانه چند دهه دولتی بودن مدیریت فوتبال در کشور کار را به جایی رسانده که تلاشهای ۲۰ ساله برای خصوصیسازی این دو تیم همچنان بینتیجه مانده در حالی که استقلال و پرسپولیس به نوعی نماد فوتبال مردمی در ایران نیز هستند و این ناکامی را میتوان به منزله ناتوانی کل سیستم فوتبال در راه خصوصیسازی تلقی کرد.
در عین حال از نگاه کارشناسان، تلاش اخیر وزارت ورزش برای سهامی کردن دو باشگاه نیز بیشتر بر مبنای انجام دستوری یک کار کارشناسی و فنی بوده و ظاهرا دستاندرکاران این طرح در تلاش بودهاند که بدون رعایت قواعد بازار سهام این کار سخت را انجام دهند. گرچه این موضوع که باشگاههای فوتبال باید از قیمومیت دولت خارج شوند و به صورت خصوصی و به دست افرادی که اهلیت کافی دارند اداره شوند، طبیعی است، اما آیا شرایط واگذاری و خصوصیسازی اجرا میشود؟ آیا مکانیسم پیشبینی شده برای واگذاری، انعطاف و پیشبینیهای لازم را برای انطباق با شرایط جدید دارد؟ از نگاه کارشناسان بورس، راه ورود دو باشگاه پرطرفدار به بازار سرمایه، سخت و دشوار است چرا که این دو باشگاه سالهای متمادی وابسته به بودجه دولتی بودهاند و همواره نیز بدهکار بوده و از شرایط روزشان گلهمند.
اما امروز جوری از ورود این دو باشگاه صحبت میشود که انگار همه چیز سر و سامان گرفته و ضوابط پذیرهنویسی را نیز رعایت میکنند. جالب است که در مورد مایملک دو باشگاه نیز مناقشات زیادی وجود دارد و واگذاری اماکنی مثل کمپ مرحوم حجازی یا ورزشگاه کاظمی به دو تیم با ماجراهای حقوقی بسیاری همراه است. هنوز به این سوال پاسخی داده نشده که بالاخره مسیر درآمدهای پایدار این دو باشگاه کجاست و همینطور پرونده بدهیهای سرخابی کی بسته میشود؟
چالشهای فنی و ساختاریعلاوه بر این سوالات تکنیکی بسیاری در حوزه بورس وجود دارد که پاسخی بر آنها یافت نشده. اینکه در ابتدا چند درصد از سهام باشگاه به مردم یا خریداران بلوکی فروخته میشود و در صورتی که ۲۰ درصد از سهام به مردم واگذار شود، سهم اصلی قدرت در اداره باشگاه باز هم در اختیار دولت خواهد بود؟ چه زمانی دو باشگاه به درآمد مکفی برای بیرون آمدن از سیطره دولت میرسند و...؟
مسئله مهم بعدی هم موضوع رسیدن به شفافیت در همه ابعاد در فوتبال ایران است در حالی که همه میدانیم فوتبال ایران به شیوه اداره غیرشفاف عادت کرده است. آیا مدیران و بازیکنان به انتشار قراردادها به صورت شفاف تن میدهند؟ مرز قواعد محرمانگی کجاست و سوالات بسیار دیگر. مسئله اینجاست که با روشن نبودن این ابهامها اگر سهام دو باشگاه در بازار فروخته شود، عوارض بعدی و سرگردانی سهامداران چنان وضعیت نابسامانی را رقم خواهد زد که باید صد بار آرزوی بازگشت به وضعیت امروز را داشته باشیم. اینکه وزارت ورزش تنها به خاطر پر کردن روزمه و سوابق اقدامات خود بیمحابا این دو باشگاه را وارد بازار بورس کند، ظلم بزرگی به بازار سرمایه و خریداران علاقمند به ضحور در سرنوشت دو باشگاه خواهد بود.
***
با این اوصاف میتوان فهمید که چرا این بار هم ماجرای خصوصیسازی دو باشگاه در موعد مقرر آن انجام نگرفت چرا که بازار سرمایه و بورس بر خلاف ماجراهی دولتی، با دستور و به شیوه امری از بالا به پایین، بیگانه است و بر این نَمط در هیچ کجای دنیا به سامان نرسیده است.
گشتیم نبود، نگرد نیست...