الکسی ناوالنی مخالف ولادیمیر پوتین اکنون در زندان است. رسانههای غربی از او تصویر یک قهرمان ساختهاند اما به راستی جایگاه ناوالنی در عرصه سیاست روسیه کجاست؟
دیدارنیوز: "گری زون" وب سایت مستقل خبری است که آثار ژورنالیستهای مختلف تحقیقاتی را در زمینههای مختلف منتشر میکند. این وب سایت، در خصوص تحولات اخیر روسیه، مصاحبهای کوتاه شده با "کاتیا کازبک"، نویسنده و روزنامه نگار روسی مستقر در نیویورک را بازنشر کرده است. این مصاحبه را "رویس کرملوفس" روزنامه نگار مستقل استرالیایی انجام داده است. کرملوفس به خاطر فعالیتهای حرفهای خود، برندهی جوایز متعدد بین المللی بوده و علاوه بر نوشتن چندین کتاب، مقالاتی را نیز در رسانههای مختلف جهان از جمله سی ان ان، بی بی سی، الجزیره و گاردین منتشر کرده است. ترجمه اختصاصی دیدار از این مصاحبه را در ادامه میخوانید.
نویسنده: کاتیا کازبک
مترجم: حمیدرضا بابایی
منبع: وب سایت گری زون
سوال: هم اکنون در روسیه چه اتفاقاتی رخ میدهد؟
کاتیا کازبک: هیچ چیز جدیدی نیست. بخشی از جامعه روسیه از عملکرد پوتین و دولتش ناراضی هستند، اما این مسالهای است که در بیست و اندی سال حکومت پوتین همواره وجود داشته است. اوضاع پیش از پوتین، در ریاست جمهوری "بوریس یلتسین" هم همین گونه بود. معضلات موجود، شامل فساد، کیفیت پایین زندگی، آزادیهای محدود و انتخابات غیردمکراتیک است. علاوه بر آن در دهه اخیر مسایل مرتبط با انتخابات نیز وجود داشته است، نظیر اقدام پوتین در اصلاح قانون اساسی که به نفع خودِ او بوده است. قوانین
مربوط به برگزاری تظاهرات اعترض آمیز هم تشدید شده است که به این ترتیب برپایی چنین اجتماعاتی را دشوارتر میکند، ...، اما سال ۲۰۱۹ با طرح اصلاح قوانین بازنشستگی شناخته میشود، که بر اساس آن، سن بازنشستگی تا پنج سال افزایش یافته و این مساله یکی از دلایل خشم عمومی بوده است. از این منظر، ظاهرا ایجاد تغییر در دولت برای روسهایی که حامی پوتین نیستند، دورنمایی بسیار ضعیف دارد و فعالیت برای مخالفان نیز دلهره آورتر میشود.
در همین حال بخشی خاص از عامه مردم هم نگران تحولات مرتبط با "آلکسی ناوالنی" روزنامه نگار مستقل و چهره مخالف هستند...
سوال: الکسی ناوالنی کیست؟
کاتیا کازبک: آلکسی ناوالنی را پیش از هر چیز باید یک روزنامه نگار تحقیقاتی خواند. او موسس و مدیر یک بنیاد ضد فساد است که فعالیتهای خود را از طریق تحقیق کامل درباره فساد در زندگی شخصی و حرفهای اعضای دولت پوتین انجام میدهد. وی عمدتا داراییهای مخفی را علنی میکند، نظیر املاک و داراییهای آنها و اعضای خانواده شان.
او در سال ۲۰۱۰، از دانشگاه ییل آمریکا در برنامه موسوم به "هم یاران جهانی" پذیرش گرفت. (هدف از این برنامه حمایت از رهبرانی است که در کشورهای مختلف جهان ظهور میکنند) فارغ التحصیلان این برنامه مستقیما با انقلاب رنگی اوکراین موسوم به انقلاب میدان مرتبط هستند. وی در سال ۲۰۱۳ در انتخابات شهرداری مسکو شرکت کرد و بعد از "سرگی سوبیانین" – شهردارد کنونی- نفر دوم شد. اما نکته مهم این است که محبوبیت او چه آن زمان و چه الان، فقط در شهرهای بزرگ زیاد است، و اوضاع در مناطق دیگر کاملا متفاوت است. وی در سال ۲۰۱۸ اجازه نیافت در رقابتهای ریاست جمهوری شرکت کند، زیرا در دو مورد پرونده فساد مربوط به شرکت الوار "کاروولز" و شرکت لوازم آرایشی "ایو روچر" حکم تعلیقی داشت. ناوالنی خود، آنها را "پرونده سازی" میخواند.
بیشتر بخوانید: ناوالنی در مقابل پوتین؛ و بعد؟
در انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۱۸، او از مردم خواست رقابتها را تحریم کنند. در انتخابات محلی ۲۰۱۹، سیستمی موسوم به "انتخابات هوشمند" راه اندازی کرد که هدف آن کنار گذاشتن هر تعداد نامزد انتخاباتی از حزب "روسیه متحد" – به رهبری پوتین- بود که از طریق حمایت از هر فردی در خارج از حزب صورت میگرفت. ناوالنی و حامیانش از این اقدام به عنوان یک پیروزی یاد میکردند در حالی که دو حزب عمده دیگر یعنی حزب کمونیست فدراسیون روسیه (CPRF) و حزب لیبرال دمکرات روسیه (LDPR) میگویند محبوبیت آنها بود که نتایج انتخابات را آشکارا تغییر داد. آنها در نظر دارند در انتخابات امسال نیز از همین شیوه استفاده کنند...
سوال: میتوان در این باره یک کتاب نوشت، اما سیاستهای او چیست؟
کاتیا کازبک: او قطعا یک شخصیت پوپولیست است که دوست دارد جا پای دیگران بگذارد. مثلا در انتخابات درون حزبی آمریکا، او از "برنی سندرز" حمایت میکرد، زیرا نشانگرهای فرهنگی آمریکا برای او جالب هستند. من ناوالنی را از زمانی که تنها سیاستمداری به دنبال نام و نشان بود، و یک وب لاگ در سایت LiveJournal روسیه داشت، زیرنظر داشتهام.
وی آن زمان خود را آشکار یک ملی گرا معرفی میکرد و در نشستهای ملی گرایان نیز حضور مییافت. وی به حزب "یابولکو" که لیبرال با گرایشهای بازار آزاد است، پیوست، اما به خاطر دیدگاههای ملی گرایانهاش از آن اخراج شد. پس از آن، جنبش خود را موسوم به "مردم" ایجاد کرد که هدف آن مقابله با مهاجرتهای غیرقانونی بود. وی ویدئوهایی با ماهیت به شدت بیگانه هراسی منتشر میکرد. در یکی از آنها، ساکنان جنوب قفقاز را دندانهای پوسیده خوانده و مهاجران را با سوسک مقایسه کرده بود. یکی از این ویدئوها هنوز در کانال تایید شده او در یوتیوب موجود است.
در سالهای بعد، تلاشهایی صورت گرفته است تا این دیدگاههایش را ماستمالی کند و البته بر مسایل مختلف دیگر تمرکز کرده است. مثلا من معتقدم او دیدگاه مخالف خود را در خصوص ازدواج هم جنسگرایان به طرفدارای از آن تغییر داده است. اما مثلا در مصاحبهای که با اشپیگل داشت، در پاسخ به سوالی در خصوص عقاید قبلی و ویدئوهای مذکور گفت: "من همان دیدگاههایی را دارم که
هنگام ورودم به عرصه سیاست داشتم. " زمانی که برای انتخابات ریاست جمهوری اقدام کرد، قصد داشت برای کشورهای آسیای مرکزی که منبع اصلی کارگران مهاجر در روسیه هستند، قانون ویزا معرفی کند. از او پرسیده شد شما مایلید که مردم آلمان بدون گرفتن ویزا به روسیه سفر کنند، اما چرا در قبال این کشورها چنین موضعی دارید؟ پاسخ داد باید از مردم کشورهای ثروتمند گرمتر استقبال کرد...
دیدگاههای ژئوپولیتیکش هم تاحدودی همین اوضاع را دارد. مثلا او با حضور ارتش روسیه در سوریه و اوکراین مخالف است، اما موضعش در قبال شبه جزیره کریمه، از حمایت گرایانه به محتاطانه متغیر است. در مجموع در خصوص سیاستهای داخلی روسیه، بیشتر از خودمختاری مناطق مختلف روسیه حمایت میکند: یکی از اصلیترین سیاست هایش در سالهای گذشته، رویکردِ "تغذیه قفقاز را متوقف کنید" بوده است، یعنی جدا کردن جمهوریهایی مانند چچن از فدراسیون روسیه...، اما در عرصه سیاست خارجی، او معتقد است که روسیه باید روابطی دوستانهتر با اروپا داشته باشد تا همسایگان شوروی سابق، آسیا و یا کشورهای آمریکای لاتین.
بیشتر بخوانید: ناوالنی در زندان پوتین در کاخ؛ نبرد سیاسی جدید در روسیه
اساسا او سیاست هایش را متناسب با فرصتها هماهنگ میکند که به نظر میرسد این رویکرد در خدمت آرمانش هایش نیست. مثلا برای راست افراطی به اندازهی کافی تفکر نازیسم ندارد، برای چپ گرایان بیش از حد جناح راستی است، برخی لیبرالها را با مواضعش در حمایت از سلاح هراسان میکند، در قبال بحران کریمه موضعی نامشخص دارد... به نظر میرسد که او از حمایت کامل کسانی برخوردار است که میخواهند به هر شیوه لازم از دولت پوتین گذر کنند و جدا به دیدگاهها و سیاستهای او اهمیت نمیدهند.
سوال: ناوالنی در داخل روسیه از چقدر حمایت برخوردار است؟
کاتیا کازبک: ناوالنی با وجود ۱۵ سال مبارزاتش علیه پوتین، دولت او و فساد، صرفا بیشتر به خاطر فعالیتهای تحقیقاتی اش شناخته میشود. با وجود آن که پس از مساله مسمومیت، اعتماد به او افزایش یافت، اما با افزایش آگاهیهای عمومی، بی اعتمادی مردم به او نیز زیاد شده است...
سوال: چرا این چنین شده است؟
کاتیا کازبک: رسانههای غربی، در خصوص میزان حمایت از او در روسیه به صورت چشمگیر اغراق میکنند. موضع طرفداران ناوالنی بعد از تلاش برای کشتن وی و همچنین بازداشت او، تقویت شده است... برخی چهرهها هستند که محبوبترند. دیگران که شاید از خودِ ناوالنی حمایت نمیکنند، پرونده بازداشت او را در ادامه رشتهای از موارد مشابه میبینند که در آن مواضع سیاسی افراد مبنای بازداشت و یا حبس آنها شده است. چنین مواردی بسیار زیاد است. برخی چهرهها هستند که محبوب ترند، برخی کاملا وضعی مبهم دارند، وضعیت برخی دیگر هم انعکاس چندانی در رسانههای لیبرال و غربی ندارند. به چند مورد اشاره میکنم: "نیکولای پلاتوشکین" دیپلمات و
عضو حزب کمونیست، به اتهام تشویق به شورش و به خطر انداختن امنیت عمومی، از چند ماه گذشته تاکنون در بازداشت خانگی است. آشوبگر، "آزاد مفتاح اف" به خاطر شکستن پنجرهی مقر حزب روسیه متحد – حزب پوتین- در مسکو و پرتاب کردن بمب آتش زا به داخل آن، اخیرا به شش سال زندان محکوم شده است... قطعا میتوان مشاهده کرد آنچه در خصوص ناوالنی رخ میدهد، در چارچوب سیاست خارجی اتحادیه اروپا و نیز آمریکا است، به ویژه در زمان ریاست جمهوری جو بایدن...
سوال: جنبشهای اعتراض آمیز دیگری نیز در گذشته وجود داشته است. مثلا من تصاویر بازداشت "گری کاسپاروف" را به خاطر دارم. آیا این مورد متفاوت است؟
کاتیا کازبک: به طور کلی، جدا از برخی ویژگیهای خاص، آنچه که اکنون رخ میدهد ظاهرا به تحولات دهه ۲۰۱۰ شباهت دارد، یعنی زمانی که من خود شخصا در تظاهرات شرکت میکردم. به نظرم آن زمان از یک طرف دخالتهای خارجی، چهرهای دیگر به اعتراضات میداد و البته از طرف دیگر دلایل آنها نیز از نارضایتیهای سازمانی ناشی میشد – یعنی کاملا شبیه عواملی که مسبب اعتراضات کنونی است... لذا اعترضات دهههای ۲۰۱۰ و اوایل ۲۰۲۰ ظاهرا دلایل یکسان دارند. حتی برخی رفتارها و جوکهای مربوط به اعتراضات،
شبیه آن زمان است... مردم با خود گلهای سفید به تظاهرات میآورند که سمبل اعتراضات باشد. اما مهمترین نکته این است، مردمی که از این اعتراضات حمایت میکنند، شباهت زیادی به طرفداران اعتراضات در آن سالها دارند... تاکتیکهای کلی تغییری نکرده است، استراتژی معناداری اتخاذ نشده است، و مهمتر این که هیچ تلاشی برای پرداختن به دغدغه طبقه کارگر صورت نگرفته است. همه اینها حاکی از روایت یکسان اعتراضات کنونی با تظاهرات در آن سالها است و به نظر میرسد معترضان نیز به نگرانیهای روزمره طبقه کارگری روسیه کاری ندارند.
سوال: دهه ۱۹۹۰، دورانی جهنمی برای روسیه بود که در آن دولتهای غربی در سیاستهای روسیه دخالت و اساسا اقتصاد آن را غارت میکردند. آن حوادث نظیر کودتای یلتسین برای براندازی مجلس منتخب، و ایجاد اولیگارشی برای بسیاری از مردم در جامعه روسیه، ترسناک بوده است. این حوادث تا چه حد هم اکنون در روسیه در حال وقوع و یادآور آن تحولات است؟
کاتیا کازبک: تمام آنچه که در سی سال گذشته در روسیه رخ داده، انعکاس آن حوادث است. کودتای یلتسین که از حمایت بیل کلینتون و رسانههای آمریکایی برخوردار بود، چیزی است که قطعا مردم به یاد دارند. ولادیمیر پوتین، وارث منتخب یلتسین و ادامه سیستمی بود که تضمین میکند قدرت در پایتخت و در کرملین متمرکز است. این نظریه که ناوالنی جانشین پوتین بشود، صرفا چیزی شبیه پیشنهادی ترمیم شده مبتنی بر این دیدگاه قدیمی است: یک رهبر طرفدار غرب جایگزین فردی بشود که از چنگال ناتو گریخته؛ و یک
سری الیگارشی و سرمایه دار، عهده دار امور شوند. اما حتی اگر مردم خواستار چنین تغییری باشند، پوتین چیزی دارد که ناوالنی ندارد: سابقهای واقعی از رهبری کشور؛ و حتی اگر این سوابق به خاطر فساد، خطا و عملکرد بد خدشه دار شده باشد، زندگی در حکومت پوتین نسبت به دهه فلاکت بار ۱۹۹۰ بهبود یافته است... و به قول فردی که در توییتر نوشته بود: "مشخص است که ناوالنی مخالف چه کسی است، اما معلوم نیست که طرفدار چه کسانی است. "
بزرگترین افسانه درباره روسیه این است که گفته میشود پوتین به شدت دیکتاتور است، روسیه یک جهنم به تمام معنا است و این که تنها مخالف او ناوالنی است که از حضور در انتخابات محروم و همچنین مسموم شده است...