الکسی ناوالنی پس از محاکمه روانه زندان شد. با این حال نبرد سیاسی در روسیه ادامه دارد. ناوالنی دادگاه را به فرصت رویارویی با پوتین بدل کرد. مقاله نیویورکر نگاهی دارد به چشمانداز این نبرد.
دیدارنیوز ـ سرویس بینالملل: جوشوئه یافا در هفتهنامه نیویورکر از نبرد سیاسی روسیه بین پوتین و ناوالنی گفته است و دیدار در ترجمه ای اختصاصی آن را ارائه میدهد.
منبع: هفتهنامه نیویورکر آمریکا
نویسنده: جوشوئه یافا
مترجم: حمیدرضا بابایی
نتیجه نهایی قطعا از قبل مشخص بود، اما از شدت هیجان تحولات کم نکرد. سهشنبه گذشته کمی پس از ساعت هشت شب به وقت مسکو، "الکساندر ناوالنی" به دو سال و نیم زندان در منطقهای دورافتاده در روسیه محکوم شد. ظاهرا جرم وی نقض حکم تعلیقی دادگاه در سال ۲۰۱۴ بود، محاکمهای که آن زمان با انگیزههای سیاسی برگزار شده بود. اما از نظر کرملین خطای واقعی او را باید در جایی دیگر جستوجو کرد، که آن هم بسیار آشکار و در عین حال مضحک بود: ناوالنی از تلاش دولت برای مسموم کردنش جان بهدر برد، و مهمتر این که توانست چهره قاتلان بالقوه خود را در سازمان اف. اس. بی (جانشین کا. گ. ب) آشکار کند و پس از آن این جسارت را داشت که به وطنش روسیه بازگردد.
ناوالنی پیش از صدور حکم در دادگاه سخنرانی کرد. او سیاستمداری با اعتماد به نفس، ورزیده و ماهر است که نشان داده قادر است کنترل جریانات را حتی در موضع ضعف، در دست گیرد. وی در نیمههای ژانویه که پیش از محاکمه در حالت مخفی به سرمیبرد، نتایج
تحقیقاتش را درباره یک اقامتگاه در دریای سیاه که آن را "قصر پوتین" نامیده بود، منتشر کرد به گونهای که شخص پوتین را به واکنش واداشت؛ و چند روز پیش، متهمی که در قفسه شیشهای محصور شده با نیروهای امنیتی منتظر حکم دادگاه بود، سخنانی ایراد کرد که بلافاصله منتشر و اشتراک گذاری شد و به مباحثات شدید در تمام سایتهای روسی زبان، انجامید.
ناوالنی در سخنرانیاش به ندرت دادگاه را خطاب قرار داد، و در عوض بر پوتین متمرکز بود. وی برنامهای را که رسما جلسه استماع در خصوص یک حکم تعلیقی بود، به عملیاتی حساب شده در میدان بسیار بزرگتر نبرد تبدیل کرد. ناوالنی گفت "او آشکارا دارد عقل خود را از دست میدهد." وی ادامه داد پوتین یک "دیوان سالار است که تصادفی در این سمت منصوب شده. او هرگز در هیچ مناظرهای شرکت نکرده و در هیچ کارزار انتخاباتی حضور نداشته است. قتل، تنها راهی است که او هنگام نبرد میشناسد." پس از جلسات دادگاهی، ناوالنی از مردم روسیه و هزاران نفری که در هفتههای اخیر به تظاهر کنندگان پیوسته بودند، درخواست همراهی کرد. وی گفت "آنها یک نفر را زندانی میکنند تا میلیونها نفر دیگر را بترسانند. این نشان دهنده توانمندی نیست، بلکه بیانگر ضعف است... نمیتوان صدها هزار نفر را حبس کرد. امیدوارم مردم این را بپذیرند و البته خواهند پذیرفت. زیرا نمیتوانید تمام کشور را قفل کنید."
ناوالنی که اطمینان داشت آزادانه از دادگاه خارج نخواهد شد، این سخنان را برای ثبت در تاریخ بیان میکرد که شاید بلندپروازانه باشد، و البته همین گونه است، اما حقیقت هم دارد؛ بماند که شخصیتش هم این گونه است. شاید بگوییم ناوالنی، از یک بُعد مسیحایی
برخوردار است، نوعی آرزوی شهادت: پس چرا فردی که به دلیل مسمومیت تا آستانه مرگ پیش رفته است، به وطن بازمیگردد در حالیکه اطمینان دارد بازداشت خواهد شد و یا اتفاقات بدتر از آن برایش رخ خواهد داد؟ کاملا اشتباه میکنید. این ناوالنی نیست که چنین اسطوره مقاومت را ایجاد کرده، کرملین است.
به سخنان ناوالنی در دادگاه که گوش میدادم، یاد جملهای معروف از "آنا اخماتوا" شاعر روسی افتادم که شاهد محاکمه "جوزف برودکسی" شاعر آمریکایی ـ روسی بود که در سال ۱۹۶۴ در لنینگراد برگزار شده بود. وی در طنزی تلخ گفته بود "چه بیوگرافی عجیبی برای مو سرخ ما مینویسند؟" این شاعر نسبتا گمنام در مسیری قرار گرفت که دو دهه بعد جایزه نوبل ادبیات را نصیبش کرد. برخلاف علاقه شدید که در سطح بینالمللی به ناوالنی وجود دارد، وی از مدتها قبل به عنوان چهرهای اختلاف برانگیز شناخته شده است، حتی از نظر بسیاری از روسهای مخالف. (نظرسنجی مرکز لوادا در روسیه در ماه سپتامبر نشان میداد تنها ۲۰ درصد مردم با عملکرد او موافقند بودند)، اما در شش ماه گذشته، وضعیت او کاملا متفاوت شده است و این مساله بیشتر به عملکرد کرملین برمیگردد تا رویکردِ خودِ ناوالنی. وی اکنون یک بازمانده و از سه شنبه گذشته یک زندانی است، یعنی فصلی جدید در بیوگرافی او ثبت شده است، فصلی که شاید پوتین برای نوشتن آن پشیمان شود.
در بیشترین دوران از حکومت بیست ساله پوتین، او و حلقه داخلیاش بر اساس این ذهنیت فعالیت کردهاند؛ آن چه برای قدرت پوتین خوب است، برای بقای سیستم پوتین مناسب است. (بارزترین مثال در این خصوص سخنان "ویاچسلاو ولودین" از مشاوران ارشد پوتین در سال ۲۰۱۴ بود که در نشستی خطاب به کارشناسانی از کشورهای مختلف جهان گفته بود "اگر پوتین برود، روسیه خواهد رفت")
پوتین مظهر بارزی از تشکیلات عریض و طویل نظام حاکم بوده و شخصا ضامن ثبات آن محسوب میشود، که از حمایت همفکران متنوعی برخوردار است تا منافع این گروهها را تامین کند. الیگارشی نوین، افرادی که ثروت خود را مدیون روابطشان با پوتین هستند؛ "سیلویکیها"، چهرههای قدرتمند از تشکیلات امنیتی؛ تکنوکراتهای جوان و پرآوازه که برای پیشرفتهای کاری به دولت و بخشهای تجاری چشم دوختهاند.
اما در ماههای اخیر، رویکرد پوتین در قبال ناوالنی ـ و نباید چندان تردید کنیم که برای قتل و زندانی کردن ناوالنی، تایید پوتین لازم بود ـ نشان میدهد که این منطق شاید دیگر جایگاهی نداشته باشد یا دست کم به اندازه قبل قطعیت ندارد.
"گریگوری گولوسوف" دانشمند سیاسی، چند روز پیش در مقالهای در وب سایت مستقل سیاسی ـ خبری Proekt نوشت "پوتین چگونه امنیت شخصی خود را در مقابل بقای کل سیستم قرار داده است." با افزایش سن و سال پوتین و هم زمان طولانیتر شدن حکومتش، محاسبات سیاسی در روسیه تغییر کرده است، و هر گاه منافع فردیِ پوتین از منافع سیستم پوتینیسم جدا شده، پیروزی از آنِ شخصِ پوتین بوده است.
در همهپرسی مربوط به قانون اساسی در ژولای گذشته هم همین اتفاق رخ داد، که در آن قرار شد دورههای ریاست جمهوری پوتین "ازسرگرفته" شود. زیرا وی اجازه دارد بار دیگر در انتخابات ۲۰۲۴ شرکت کند و این گزینه هم محفوظ خواهد بود که پوتین تا سال ۲۰۳۶ بر مسند قدرت باقی بماند. از منظر سیستم گستردهتر سیاسی، یک راه حل دقیق و بی سر و صدا قطعا ارجحیت دارد، اما چنین راهکاری تضمین کمتری برای شخصِ پوتین به همراه خواهد داشت.
بیشتر بخوانید: ناوالنی در مقابل پوتین؛ و بعد؟
یک عامل تاثیرگذار مشابه نیز در خصوص رویکرد حکومت در قبال ناوالنی وجود دارد: در سالهای اخیر، سیستم حکومتی آشکارا با ناوالنی به نوعی توافق رسید، و رهبر مخالفان به سبک خود، بخشی از چشم انداز آشنای سیاسی شد. اما اکنون پوتین و سیلویکیها که بر مسایل مرتبط با سیاست داخلی مسلط هستند، منطقِ خود را دارند. بعد از آن که ناوالنی از توطئه قتل از طریق مسمومیت جان به در برد، و سپس هویت عوامل قتل خود را در اف. اس. بی برملا کرد، این مناقشه ماهیت شخصی یافت، یعنی انتقام بابتِ تحقیر عموم. "تاتاینا استانووایا" مدیر موسسه تحلیلی R.Politik میگوید "ناوالنی باید به هر قیمتی زندانی میشد تا انتقام گرفته شود." تظاهرات، بی ثباتی، تحریمها و ناکارآمدیهای اجتماعی ـ یعنی تمام چیزهایی که میتواند برای یک سیستم کهنه حاکم مشکل ساز باشد ـ برای پوتین مایه نگرانی کمتری بوده و ظاهرا اصلا اهمیتی برای او ندارد.
"گلب پاولوفسکی" مشاور سابق ریاست جمهوری که با حالت قهر در سال ۲۰۱۱ کرملین را ترک کرد، چند روز پیش سخنان مشابهی گفت: "آن طور که مشخص شده، پوتین بیشتر از رژیمش، نگران خود است." اگر پوتین واقعا نگران عمر طولانی سیستمی است که خود ایجاد کرده، باید راهی برای خروج یا مصالحه پیدا کند نه تشدید درگیری (با مخالفان). "او نگران است، به هر دلیل ـ این مسالهای است که روان شناسان و یا روان درمانگرها باید به آن پاسخ دهند ـ نگران امنیت خود است. او دیگر نگران امنیت سیستم نیست. علایم آن هم این است که پوتین تهدیدی برای پوتینیسم شده است. وی به نوعی نقص در سیستم تبدیل شده است."
مدتی است که سیاست در روسیه در چنین مسیری طی میشود ـ مسیرِ دمکراسیِ بدلی یا "مدیریت شده" تا خودکامگیِ بی پروا، بسیاری از علایم ایست را پشت سر گذاشته است ـ اما حکایت مسمومیت و زندانی کردن ناوالنی علامتی کاملا آشکار است.
تفرجگاه پسامدرنیسم که در سالهای نخست پوتینیسم شکل گرفته بود، مدتها است نابود شده؛ در عوض پارانویا و بدخواهی یک
رژیم کهنه جای آن را گرفته، در حالی که مهارتهایی را که زمانی از آن بهره میبرد از دست داده است و همچنان از ابزار زورگویی بهره میبرد. سیاست به این کهنگی، بیش از آن که هوشمند باشد، بسیار ناپخته است. دیگر هیچ اشتیاق و یا تواناییِ چندانی برای این منظور وجود ندارد تا مخالفان و طرفداران را جذب کرد، به آنها کلک زد و حتی از آنها استفاده ابزاری کرد. این کارها بسیار سادهتر از آن است که اف. اس. بی و پلیس ضد شورش را به جان آنها انداخت.
سهشنبه شب، اندک زمانی پس از اعلام حکم دادگاه، طرفداران ناوالنی از تظاهر کنندگان خواستند در مرکز مسکو تجمع کنند. پلیس مانند تظاهرات روز یکشنبه، پیشاپیش اقدام کرده، خیابانها و میادینی را که مردم درنظر داشتند در آنها تجمع کنند، به محاصره خود درآوردند. با این وجود، هزاران معترض که عمدتا جوانان بودند، در خیابانها و مسیرهای اطراف کرملین جمع شدند.
آنها به یکباره با خشونتی مواجه شدند که ویدئوهای آن در رسانههای اجتماعی روسی زبان منتشر شد. در یک مورد، نیروهای پلیس ضد شورش مجهز به لباس و نقاب سیاه رنگ محافظ، دهها نفر از تظاهر کنندگان را به یک دیوار فشار میدهند. مردم دستانشان را بلند میکنند و فریاد میزنند: "ما غیرمسلح هستیم." نیروهای پلیس هم در واکنش، جمعیت تظاهر کننده را تحت فشار قرار داده، باتومهای خود را با سرعت تکان میدهند. در یک ویدئوی دیگر نیز تصاویر یک افسر پلیس دیده میشود که بی هدف و ظاهرا بدون هیچ اقدام تحریک آمیزی، باتوم خود را به سر یک خبرنگار که جلیقه زرد پوشیده است، میزند. این دقیقا همان پوششی است که پلیس مسکو خبرنگاران را ملزم کرده است هنگام پوشش اعتراضات به منظور شناسایی، به تن کنند. خبرنگار به آسفالت خیابان میافتد و از درد ناله سر میدهد. در یک ویدئوی دیگر، جمعی از پلیس ضد شورش به سمت یک تاکسی هجوم میآوردند، زیرا مسافری را سوار کرده بود که ظاهرا پلیس را به باد انتقاد گرفته بود. افسران پلیس آن خودرو را مجبور به توقف کرده، مسافر را به زور از عقب آن خارج میکنند و او را به زور روی زمین میکشند. در مجموع در تظاهرات سه شنبه شب، هزار و ۵۰۰ نفر در سراسر روسیه بازداشت شدند و با احتساب بازداشتیهای روز یکشنبه، مجموع آنها به ۵ هزار نفر میرسد.
در ناآرامیها اوکراین در سال ۲۰۱۳ و تظاهرات ضد دولتی در بلاروس در تابستان گذشته، تصاویر خشونتهای پلیس، جامعه را برانگیخت و باعث شد بخشهای دیگر و بیشتری از مردم به خیابانها بریزند. قطعا بسیاری از مردم روسیه طرفدار ناوالنی و یا سیاستهایش نیستند، اما از خشونتهای دولتی منزجرند. با این وجود بخشهای بیشتری از جمعیت روسیه همچنان بی تفاوت هستند و خود را درگیر این مسایل نمیکنند. صحنه دیگر از نبرد سیاسی به وفاداری آنها تعلق خواهد داشت؛ البته کرملین تلاش خواهد
کرد تهدید باتوم پلیس را به رخ آنها بکشد و ادعا کند با رفتن پوتین، کشور در هرج و مرج فرو خواهد رفت تا به این ترتیب آنها را همچنان در حاشیه نگه دارد. ناوالنی و طرفدارانش مانند آن چه که خودِ ناوالنی سه شنبه در دادگاه انجام داد، به مردم متوسل خواهند شد و خواهند گفت "بیست میلیون نفر زیر خط فقر زندگی میکنند. دهها میلیون نفر از مردم، کوچکترین امیدی به آینده ندارند."
آنچه که جالی خالیاش حس میشود این است که کرملین پیام یا دستور کار مثبتی در اختیار ندارد؛ و با توجه به آن که برای مقابله با معترضان، تقریبا تمام قدرت رسمی خود را به کار میگیرد، به صورت محسوس منفعل بوده است. "اکاترینا شیولمن" دانشمند برجسته سیاسی در مسکو، این شرایط با سندروم "توفان سیتوکین" مقایسه میکند که در آن سیستم ایمنی بدن به شدت در حالت مخرب قرار میگیرد تا عامل مضر بیماری زا را شکست دهد. (بسیاری از بیماران شدید کووید-۱۹ دقیقا چنین مشکل پیچیدهای دارند) شیولمن
میگوید "آن چه که اکنون شاهدیم، یادآور این واکنش شدید و مفرط است."
حکومت پوتین در معرض تهدید قریب الوقوع نیست؛ وی فرماندهی دستگاههای اجرایی بسیار زیادی را در اختیار دارد و میتواند با تشخیص خود، شدت سرکوبها را کم یا زیاد کند. اما قوانین در حال تغییر هستند. پوتین مدتها برای تحکیم هرچه بیشتر قدرت، مخالفان و دشمنانش را میکشت و یا به حاشیه میراند. شاید ناوالنی هم دست کم در کوتاه مدت، در زندان دچار چنین سرنوشتی شود. اما در درازمدت، دقیقا همان چیزی که از نظر پوتین شاید او را حفظ کند، میتواند برای سیستمی که وی مظهر آن به شما میرود، مفهوم عکس داشته باشد.