دیدارنیوز – رسول شکوهی: آخرین کرگدن نر سفید شمالی سال ۲۰۱۸ بعد از یک دوره طولانی درد و رنج و وخیم شدن پی در پی وضعیت سلامتی اش با تشخیص پزشکان به خوابی ابدی رفت. سال ۲۰۰۸ بود که صندوق جهانی حیات وحش اعلام کرد که نسل کرگدن سفید شمالی در طبیعت عملا منقرض شده است. بعد از آخرین کرگدن نر فقط دو کرگدن ماده در حال حاضر هنوز زندهاند و معلوم نیست میتوان با روشهای غیرطبیعی آنها را بارور کرد یا نه. آخرین کرگدنهای سفید شمالی در درگیریهای جمهوری دموکراتیک کنگو در حدود سال ۲۰۰۰ کشته شدند. عامل اصلی انقراض این نوع از کرگدن شکار غیرقانونی آنها عنوان شده که در دهههای ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ به اوج خود رسید. افزایش شکار این حیوان به دلیل تقاضای زیاد برای شاخ کرگدن است که در طب سنتی چینی برای درمان و در یمن برای ساخت دسته خنجر استفاده میشود.
گونه دیگری از کرگدن هم وجود دارد که آن هم در حال انقراض است. هر چند با تمام وجود و به مانند گذشته میجنگد و مبارزه میکند و در این مسیر از هیچ چیزی نمیترسد. این گونه از کرگدن در جنگلهای آفریقا زندگی نمیکند و حیاتش وابسته به مستطیلی ۱۰۰ در ۷۰ متری و سبز رنگ است. همان که به آن زمین فوتبال میگوییم.
وقتی در زمین فوتبال از کرگدن صحبت میشود فقط و فقط یک چهره در ذهن فوتبالیها میآید و آن کسی نیست جز جنارو ایوان گتوزو (Gennaro Ivan Gattuso). اولین مواجهه من با این پدیده منجر به یک ارتباط حسی و عمیق شد. کمتر پیش میآید که در جهان فوتبال بازیکنی برایم یک جایگاه حسی پیدا کند. برای فهم این حس ویژه به گتوزو باید به عقب برگردیم. میلان ۲۰۰۳ رقیب نداشت. ستارههایی مانند مالدینی، شفچنکو، اینزاگی و پیرلو در آن تیم میدرخشیدند و کمتر کسی به این جوان ۲۵ ساله توجه میکرد. او تکل میبست و توپ میگرفت و میجنگید و برای آنهایی که فوتبال را در حرکات فانتزی و دریبل کردن و گل زدن فهم میکردند سبک بازی او جذابیتی نداشت.
باید کمی زمان میبرد تا سطح فنی فوتبال و البته دانش عمومی نسبت به پستهای مختلف بالا برود تا ارزش او فهمیده شود. گتوزو یک هافبک نگهدارنده (Holding midfielder) تمام عیار بود. به تعبیر عامیانهتر او هم سرعتی بود هم قدرتی. وظایفی نظیر بازی در میانه خودی و جلوی دفاعها و تخریب بازی حریف اصلیترین مسئولیتی بود که بر عهده او بود. او البته تا حدی Box-to-box midfielder (ترجمه دقیقی برای این اصطلاح در فارسی نداریم یا من پیدا نکردم) هم محسوب میشد. از باکس خودی تا باکس حریف در رفت و آمد بود و با جنگندگی که داشت هیچ کس در این حد فاصل حریفش نبود. در میلان و ایتالیای آن روزها پیرلو نقش رجیستا (Regista یا هافبک بازیساز) را ایفا میکرد و بازی سازی و پاسهای توی عمق کار او بود، ولی این به معنای این نیست که گتوزو قابلیتهایی از این دست نداشت. هر چند که به اندازه پیرلو خلاق نبود، ولی زوج این دو در کنار هم معنا داشت و پیرلو بدون گتوزو هیچ وقت نتوانست افتخارات ویژهای کسب کند.
شاید خیلیها آن روزها میگفتند که گتوزو فقط میخواهد خطا کند، ولی کارلو آنجلوتی و مارچلو لیپی چنین نظری نداشتند. آنها از این هافبک فوق العاده نهایت استفاده را بردند و یکی از ستونهای تیم شان در قهرمانیهای مختلف بود. آنجلوتی و گتوزو در ۲۰۰۳ و ۲۰۰۷ لیگ قهرمانان اروپا را مال خود کردند و لیپی و گتوزو در ۲۰۰۶ قهرمان جهان شدند.
گتوزو البته به خاطر افتخاراتش در ذهن فوتبالیها و ما طرفداران میلان محبوب نشد. تلاش برای تیم و همواره در خدمت تیم بودن و جنگیدن تا آخرین لحظه اصلیترین ویژگی بود که او داشت. گتوزو حتی یکبار با مصدومیت شدید رباط صلیبی ۹۰ دقیقه کامل بازی کرد. محبوبیت او برای میلانیها تا حدی است که وقتی روی نیمکت میلان نشست و نتایج نا امید کنندهای کسب کرد هیچ یک از طرفداران میلان نمیتوانست از او بد بگوید. در نهایت مانند عشاقی که میدانند وصل برایشان سازنده نیست با عشق خداحافظی کرد و رفت. عشق در زبان و بوسیدن لوگوی تیم و نمایشهایی که برخی فوتبالیستها از خود نشان میدهند تا با تعصب باشند نه! گتوزو حتی مطالبات خود از باشگاه را بخشید.
ارتباط حسی من با گتوزو این روزها بیشتر هم شده است. اگر فوتبالی باشید قطعا اخبار مربوط به وضعیت سلامتی او و مشکلاتی که در حوزه بینایی پیدا کرده است را شنیده اید. گتوزو در چند بازی گذشته که به عنوان مربی روی نیمکت ناپولی نشسته است با چشم بندی خاص دیده شده و شایعات مختلفی نیز به وجود آمد. در نهایت مشخص شد که گتوزو با بیماری Ocular Myasthenia درگیر است.
اصلیترین اتفاقی که در این بیماری رخ میدهد ضعف جدی عضلات چشم است. این بیماری، یک بیماری خود ایمنی است که عضلات خارج از چشم را تحت تاثیر میدهد. عضلاتی که چشمها و پلکها را کنترل میکند. با ضعیف شدن این عضلات امکان دارد پلکها روی چشم بیفتند و شخص دچار افتادگی پلک شوند. در این صورت شخص دچار دید دوتایی میشود. من از شیطنتهای کودکی آسیبی در چشمم دارم که باعث شده است همه چیز را دو تا ببینم. دوبینی با من است و وقتی شنیدم گتوزو مشکلاتی در حوزه دوبینی دارد دقیقا متوجه شدم که چه مشکلاتی دارد. به تازگی هم متوجه این موضوع شدم که درگیر یک بیماری خود ایمن هستم. ارتباطات همینطور با گتوزو بیشتر شد و دیگر او برایم یک فوتبالیست عادی نیست.
گتوزو شاید هیچ وقت در دنیای مربیگری به اندازه دوران فوتبال بازی کردنش ندرخشد. شاید هیچ وقت کرگدن درون زمین نتواند بیرون زمین هم کرگدن وار پیش برود، ولی او به خوبی میداند که نباید منقرض شود. ما هم به خوبی میدانیم که وقتی نسل فوتبالیستهای متعصب و سخت کوش در حال انقراض است چقدر یک کرگدن متعصب و حرفهای میتواند برای یک تیم ارزشمند باشد.
تولدت مبارک آقای گتوزو. شما برای من همان کرگدن عجیب و غریب میان میدانی که هیچ کس حریفش نبود. حتی با یک چشم بند ویژه هم باز چیزی از کرگدن بودن شما کم نمیشود. انقراض برای شما هیچ وقت اتفاق نمیافتد.