مگان عطول از بهار دوم عربی میگوید. او معتقد است پس از بهار عربی در سالهای ۲۰۱۰ ـ ۲۰۱۱ و سقوط دیکتاتورهای منطقه امروز جوانان عربی به دنبال جایگاه و شأن خود و همچنین عدالت اجتماعی هستند و چه بسا بار دیگر خیابانهای کشورهای عربی با تجمعات اعتراضآمیز روبهرو شود.
دیدارنیوز ـ سرویس بینالملل: مگان عطول از بهار دوم عربی میگوید. او معتقد است پس از بهار عربی در سالهای ۲۰۱۰ ـ ۲۰۱۱ و سقوط دیکتاتورهای منطقه امروز جوانان عربی به دنبال جایگاه و شأن خود و همچنین عدالت اجتماعی هستند و چه بسا بار دیگر خیابانهای کشورهای عربی با تجمعات اعتراضآمیز روبهرو شود. دیدار در ترجمهای اختصاصی یادداشت مگان عطول را در اختیار خوانندگان گرامی قرار داده است.
منبع: میدل ایست آی
نویسنده: مگان عطول
مترجم: حمیدرضا بابایی
در ۱۷ دسامبر ۲۰۱۰ "محمد بوعزیزی" دستفروش تونسی که از اقدامات تحقیرآمیز پلیس به ستوه آمده بود، خود را در شهر "سیدی بوزید" به آتش کشید تا به این ترتیب آغازگر موجی از شورشهای ضد دیکتاتوری در منطقه باشد.
"بهار عربی" ـ آنطور که نامیده میشود ـ اما به دست نیروهای دولتی ضد انقلابی به شدت سرکوب شد، زیرا آنها قویا موافق ادامه وضع موجود آن سالها بودند. ده سال بعد، مردم سراسر منطقه همچنان در اقدامات اعتراض آمیز، خود را به آتش میکشند؛ از سودان گرفته تا لبنان و مصر.
شرایطی که به خیزشهای عربی منجر شد، از جمله فساد دولتی، اقتصادهای شکست خورده و خدمات رو به وخامت اقتصادی در بسیاری از کشورها تشدید شده و بیماری کرونا هم بر وخامت آن افزوده است. ناتوانی گسترده دولتهای منطقه در رسیدگی به این آرمانهای مهم، به بروز بهار عربی دوم منجر شده است: دوری جدید از قیامها که در آن معترضان خواستار کیفیت بهتر زندگی هستند.
"مروان معاشر" دیپلمات سابق اردنی و مولف کتاب "دومین بیداری عربی" به میدل ایست آی گفت: "اگر دولتهای عربی میفهمیدند که قراردادهای اجتماعی ضروری است و همچنین ضرورت سیستمهای بازترِ سیاسی و لزوم مقابله نهادینه با فساد را درک میکردند، بهار عربی اول به آرامش اجتماعی منجر میشد. اغلب کشورها آن مسیر را انتخاب نکردند و به جای آن، قدرت خود را گسترش دادند و دولت پنهان با قدرتِ زیاد بازگشت."
معترضین بار دیگر صدای خود را بلند میکنند، اما این بار همان طور که تحلیلگران خاطر نشان میکنند، از گذشته درسهای مهم آموختهاند.
"دالیا غنیم" اندیشمندِ مرکز خاورمیانهای کارنگی در بیروت، میگوید یک ویژگی مهم خیزشهای ۲۰۱۱-۲۰۱۰ آن بود که نشان دادند دیوار ترس را که بر منطقه تسلط دارد، میتوان شکست.
با وجود اقدامات سرکوبگرانه که به دنبال قیامهای عربی صورت گرفت، این درکِ جدید از اوضاع، فرصتهای جدیدی در عرصههای سیاسی و اقتصادی ـ اجتماعی گشوده است. برتری چشمگیر رسانههای اجتماعی، زمینهساز مباحثات بیشتر درباره این مسایل در نشستهای آنلاین شد.
غنیم میگوید: "شهروندان عرب شرایط ثابت وقت را نقض کردند، و این به خودیِ خود، یک دستاورد است. از آن زمان تاکنون خودکامگان سقوط کردند، مردم بیدار شدند و به این نتیجه رسیدند که لیاقت زندگیِ بهتری دارند. آنها همچنین دریافتند که قراردادهای اجتماعی پس از استعمار دیگر کارایی ندارد."
"(امروز) شهروندان میپرسند جایگاهشان در روند تصمیم سازی کجا است، آنها در حال مذاکرات مجدد درباره وضعیت شهروندیشان هستند. شهروند عرب بودن به چه معنا است؟"
با ترجمه اختصاصی دیدار بخوانید: آگهی ترحیم برای دونالد ترامپ؛ ما همچنان خواستار دموکراسی هستیم
تونس تنها کشوری بود که بهار عربی آن را فراگرفت، اما دچار جنگهای داخلی نشد یا این که حکومت خودکامه آن بازنگشت. اما به گفته معاشر، حاکمان عرب درسهای خود را درباره اهمیت تغییرات سیاسی، نیاموختند.
اکثر کشورهای منطقه تا چندی پیش، از افزایش بهای نفت و سرمایهگذاری خارجی ناشی از آن سود میبردند. اما هم زمان که بهای نفت کاهش شدید یافت، درآمدهای خارجی از بین رفت. به گفته معاشر، بسیاری از حاکمان خودکامه که برای حفظ آرامش اجتماعی منابع مالی کافی دراختیار ندارند، اکنون حمایت لازم را که به آنها اجازه داده بود نخستین دور از بهار عربی را در سال ۲۰۱۱ تحت فشار قرار دهند، از دست دادهاند.
"جید صعب" ویراستار کتاب "منطقهای در مبارزه: نقشه خیزشهای اخیر در شمال آفریقا و غرب آسیا" میگوید: "(نخستین دور قیامهای عربی) کمک کرد آن چه که مردم خیابان "دیوارِ ترس" میخواندند سرنگون شود، این مساله نشان داد تغییر، ممکن است و باید در سطوح اساسی به دنبال آن بود. همچنین ثابت کرد درخواست تغییر در شرایط زندگی به تنهایی کافی نیست."
در بهار عربی، مکانهای عمومی نظیر میدان تحریر قاهره به سمبلی از صدای جمعی تظاهر کنندگان تبدیل شد. در بحبوحه خشونتهای دولتی در مصر از جمله حملات نیروهای طرفدار دولت که سوار بر شتر و اسب بودند، معترضان مصری این میدان را برای بیش از دو هفته در اختیار داشتند. با این وجود، تظاهرکنندگان همچنان خواستار پایان دادن به رژیم "حُسنی مبارک" بودند. در یازده فوریه ۲۰۱۱ خواسته آنها محقق شد.
تجربه کوتاه مدت مصر از دمکراسی جای خود را به حکومتی خودکامه داد که سرکوبگرتر از دوران مبارک بود. "محمد مُرسی" نخستین رئیس جمهوری مصر که به صورت دمکراتیک انتخاب شده بود، در کودتایی به رهبری ژنرال "عبدالفتاح السیسی" سرنگون شد. حکومت سیسی، از آن زمان تاکنون در حال سرکوب مخالفان بوده است.
اما به گفته صعب، همچنان میتوان گفت که اجتماعات عمومی دستاوردهایی دارد. نخستین موج اعتراضات، راهبردهایی را برای مردم عادی کرد که در دور دوم اعتراضات اتخاذ شدند.
"مرسومترین آنها اشغال مکانهای عمومی است، که به محلهایی برای ایجاد و بازبینی هویت کل ملت تبدیل شد؛ سرچشمه هنر و فرهنگ. "
"رستوان ترکی" در بغداد و همچنین میدان شهدا در بیروت نیز به مراکز اصلی اعترضات در عراق و لبنان تبدیل شده بود.
به دنبال دور نخست خیزشهای عربی در سال ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۱، دورانی از آرامش نسبی منطقه را فراگرفت. بسیاری از مردم نگران اعتراضات بعدی بودند. این حس با یادآوری این مساله شکل گرفت که خیزشهای سوریه، لیبی و یمن چگونه به جنگهای داخلی ویرانگر تبدیل شد و به کشته شدن صدها هزار نفر و آوارگی میلیونها تن دیگر منجر شد.
به گفته صعب، این وضع "نقش مهمات را برای رژیمهای سرکوبگر منطقه ایفا کرد تا هرگونه بسیج مردمی را فرونشانند و از آنها چیزی فراتر از "آشوبگر" به تصویر نکشند."
جنبشهای اجتماعی اعتراض آمیز که در سالهای ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۱ فعال بودند، عقب مانده بودند و این کاملا قابل درک بود، زیرا در هر حال اینها چندین دهه در اختیار جوامع خودکامه قرار داشتند.
ولی صعب معتقد است تحولات مرتبط با بهار عربی به ایجاد و بلوغ چنین گروههایی کمک کرد. "عراق و لبنان در سالهای ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۹ شاهد اعترضات گسترده بودند، اما این اعتراضات بر مبنای یک موضوع خاص بود. این اعتراضات بودند که به ایجاد لایهای جدید از فعالان کمک کردند..."
معاشر میگوید تازهترین دور اعتراضات صلحآمیزتر بوده است. مثلا تظاهرکنندگان در الجزیره و سودان در دو سال اخیر، از طریق اجتناب از خشونت، حمایت گستردهای کسب کردند.
"مهدی الگیزولی" چهره دانشگاهی سودانی و عضو انستیتو تحقیقاتی و آموزشی Rift Valley، فعال در امور شرق و مرکز آفریقا، خاطرنشان میکند نخستین دور از بهار عربی "به شکلی جدید از مشارکتهای گسترده در سیاست، الگویی از عمل و فرهنگ لغت جدید سیاسی و گرامرِ عملیات، منجر شد."
تیتر امروز: واکسن خریدن یا نخریدن؛ مسئله این است
گیزولی میگوید فصل مشترک بسیاری از اعتراضات، درخواستِ برای آزادیهای اجتماعی بود، خواستهای که اغلب مبهم بود. اما وقتی خواستههایشان محقق میشد، این جنبشها از مدیریت آنچه که رخ میداد، ناتوان بودند. زمانی که رهبران از قدرت خلع شدند، نقشهای واقعی برای این وجود نداشت که خواستههای معترضان چگونه باید در یک سطح سیاسی اعمال شود.
"در مصر، نیروهای قوی با منابع خوب مالی سریعا، مباحث سکولار را از انقلاب کنار گذاشتند و در حقیقت خیلی زود آزادیهای اجتماعی را که در لحظه انقلاب کشف شده بود، از بین بردند."
این شرایط، معترضانِ امروز را با یک سوال اساسی دست به گریبان رها کرده است: چگونه میتوانند خودشان اهداف انقلابهایشان را تضمین کنند؟
۴. از تغییرات سطحی فراتر بروید
بزرگترین درس برای اعترضات ۲۰۲۰، با نگاهی به تحولات یک دهه پیش، آن است که تحولاتِ واقعی، یک شبه رخ نمیدهد. امتیازات سطحی نظیر جابهجایی یک رهبر با فردی دیگر به اصلاحاتِ واقعیِ سیاسی منجر نمیشود. تبدیل شدن به مدل جدیدِ سیاسی، مستلزم صرف زمان و اِعمال فشار مستمر است.
"خلیل العنانی" عضو ارشد مرکز عربی در واشنگتن میگوید این نکتهای چشمگیر بود که تظاهر کنندگان در الجزایر در سال گذشته حتی پس از آن که بوتفلیقه رئیس جمهور سابق کناره گیری کرد، همچنان در خیابانها باقی میمانند. به گفته معاشر، معترضین در الجزایر "بسیار صبورتر از گذشته بودند."
اعتراضات در سودان نیز پس از برکناری عمرالبشیر رئیس جمهور سابق این کشور ادامه یافت، زیرا فعالان از جنبش دمکراسی خواه میخواستند مقابل به قدرت رسیدن نظامیان بایستند. بعد از آنکه بشیر برکنار شد و یک شورای نظامی جای او را گرفت، معترضان فریاد میزدند: "اولین فرد سرنگون شد، دومین نفر نیز سرنگون خواهد شد!" نهایتا این که در کشورهای درگیر با بهار عربی دوم، بازگشت به نظم سیاسی سابق، شاید هرگز میسر نباشد.
اما گیزولی میگوید اگر ساختارهای جدید سیاسی ایجاد نشده و خواستههای اجتماعی مردم محقق نشود، تظاهرات گسترده در کشورهایی نظیر الجزایر، سودان، عراق و لبنان تنها به ایجاد "قهرمانان شکست خورده بدون انتقال قدرت به مردم" منجر خواهد شد.
او میگوید: "چالش موجود، ایجاد دوباره یک سازمان سیاسی است که مناسب اهداف کنونی برای تضمین حقوق مردم در بیروت، بغداد یا خارطوم باشد."
صعب معتقد است خیزشهای اخیر در کشورهایی مانند لبنان و الجزایر ماهیتی مخالف نئولیبرال دارند. آنها در حال آموختن درسها از تحولات ۱۱-۲۰۱۰ در تونس هستند، که میتوانست دمکراسی حاصل کند، اما همچنان درگیر مشکلات اقتصادی است. رژیم قدیمی را متاثر کرده بود. تا زمانی که طبقه حاکم نتواند مشکلات اساسی را حل و فصل کند، منطقه شاهد درخواست برای تغییرات اساسی خواهد بود. "ناآرامی است که به جنبشهای اجتماعی منجر میشود، نه برعکس."
وی همچنین میگوید: معترضان باید یک نسخه واحد سیاسی ابداع کنند که در آن اصلاحطلبان در قالب یک جنبش، گردِ هم آیند، چیزی که تنها سودان تاکنون توانسته است به دست آورد.
خاورمیانه و شمال آفریقا مانند دیگر کشورهای جهان در سال گذشته شدیدا هدف کرونا قرار گرفت. معاشر میگوید این هدیهای به نظامهای خودکامه بوده است، زیرا تحرکات مردمی محدود شده است و از بیم شیوع ویروس، مردم از تجمع منع شدهاند. "کووید-۱۹ حرکت جنبشها را کُند کرده، اما به عقیده من آنها را از بین نبرده است."
البته تاثیر این ویروس مانند شمشیری دولبه برای دولتها بوده است، زیرا مشکلات اقتصادی را گسترش داده است که میتواند به بروز جنبشهای اصلاحی تبدیل شود و این وضع اعتراضات بیشتر را اجتناب ناپذیر میکند.
معاشر میگوید: "به عقیده من مردم شاهد روندهای تکراری فراوان خواهند بود، نه فقط بهار عربی دوم. هر بار هم درسهای جدید آموخته خواهد شد. ما در وضعیتی بسیار عجیب هستیم: نظم قدیمی عربی از منظر سیاسی، اقتصادی و اجتماعی از بین رفته است؛ و نظم نوین عربی برای تولد، با دشواری عمیق روبرو است."
العنانی پیشبینی میکند سیلی از جوانان احتمالا "هر بار که فرصت دست دهد، بار دیگر خیابانهای کشورهای عربی را فراخواهد گرفت، و تا زمانی که خواستههایشان برای آزادی، عدالت، حفظ شان و همچنین نمایندگی برآورده نشود، به مخالفت خود ادامه خواهند داد."
وی میگوید: "گلوله تغییر تا همین جا در سال ۲۰۱۱ شلیک شده است و فقط زمان مشخص میکند چه زمانی به هدف اصابت خواهد کرد."