دیدارنیوز ـ رسول شکوهی: نیروی انسانی و فرآیندها دو بخش مهم در هر سازمان و نهاد و مجموعهای است که انسانها در کنار هم برای یک هدف مشترک تلاش میکنند. گروهی از صاحب نظران نقش نیروی انسانی و توانایی آنها را پر رنگ میدانند و گروهی دیگر بر این باورند که اگر فرآیندها به خوبی تدوین شود و بتوان آن فرآیندها را بهروز کرد و همواره بر آنها نظارت داشت، دیگر نیازی نیست که بر نیروی انسانی متمرکز شویم و افراد مختلف با داشتن استانداردهای شغلی میتوانند در آن مجموعه فعالیت موثری داشته باشند.
در آموزش و پرورش، اما میتوان با قاطعیت گفت که نیروی انسانی نقش به شدت مهمی را در فرآیند تعلیم و تربیت ایفا میکنند و این معلمان هستند که در این فرآیند مهمترین عامل محسوب میشوند. به همین خاطر است که در نظامهای آموزشی توسعه یافته جهان معلمان هم رده با پزشکان و وکیلان حقوق دریافت میکنند و شان و منزلت اجتماعی به شدت بالایی دارند. نظامهای سیاسی تلاش میکنند که نخبگان جامعه را به سمت شغل معلمی هدایت کنند و نیروی انسانی توانمندی در مدارس حضور داشته باشند.
برخی از منتقدین آموزش و پرورش به این نکته تاکید دارند که وقتی معلمان در جامعه نه دستمزد قابل قبولی دریافت میکنند و نه منزلت اجتماعی کافی دارند نیروهای توانمند به این وزارتخانه مهم نمیآیند و افرادی وارد این ساختار میشوند که در حوزههای دیگر امکان حضور نداشتند و در نهایت باالاجبار وارد فرآیند تعلیم و تربیت شدهاند. آنها ضعف نظام تعلیم و تربیت ما را معطوف به این مساله میدانند. این گروه بر این باورند که در این فرآیند طبیعی است که فرهنگیان شاغل در آموزش و پرورش از تواناییهای لازم و کافی برخوردار نباشند.
گروهی دیگر در مقابل انگشت اشاره خود را سمت معلمان میگیرند که وقتی وارد این شغل میشوند باید مناسبات حاکم بر آن را بپذیرند و، چون وظیفه خطیری مثل تعلیم و تربیت دانش آموزان بر دوش آنها است کوتاهی کردن توجیه پذیر نیست و آنها باید همواره تواناییهای لازم را داشته باشند.
نظام رتبه بندی معلمان در فرآیند تعلیم و تربیت با اینکه هنوز به صورت کامل اجرا نشده تلاش میکند که هم معلمان توانمند را شناسایی کند و هم از لحاظ مالی کمی به معیشت فرهنگیان کمک کند. اما این طرح بخشهای دیگری نیز دارد. به تازگی یارمحمد حسینبُر رئیس مرکز برنامهریزی نیروی انسانی و امور اداری وزارت آموزش و پرورش در اظهار نظری به سراغ معلمانی رفته که در سنجش صلاحیتها امتیازات کافی را بدست نمیآورند. او در این باره گفته است: «اگر فردی در فرآیند رتبهبندی حدنصابها را نیاورد از مزایای مادی رتبهای که قرار است در آن قرار بگیرد، بهرهمند نمیشود. در واقع فلسفه نظام سنجش صلاحیت و توسعه شایستگی بر این اساس است که همکاران متناسب با عملکرد از مزایا بهرهمندی شوند که به این ترتیب استقرار نظام پرداختها مبتنی بر عملکرد رقابتی باید صورت بگیرد؛ لذا کسی که در آزمونها حدنصاب را کسب نمیکند در آن رتبه قرار نمیگیرد و از مزایای مادی آن جایگاه نیز نمیتواند بهرهمند شود ... در نظام رتبهبندی که به تازگی تقدیم دولت شده ارتقاء، تنزل، توقف و هم تغییر کاربری شغلی در نظر گرفته شده است. به این معنی که اگر شخص نتواند صلاحیتهای مدنظر را احراز کند نه تنها ارتقای رتبه نمیگیرد بلکه به رتبه پایینتر تنزل پیدا میکند و اگر مجدداً نتوانست حدنصاب و استانداردهایی را کسب کند، به آن فرد ابلاغ شود که صلاحیت معلمی را ندارد».
این اظهارات با واکنشهای مختلفی از سوی فرهنگیان روبرو شد که معیارها و ملاکهایی که در وزارتخانه مطرح میشود با آن مسائلی که در مدرسه رخ میدهد تفاوت دارد. گروهی دیگر هم توقع بیش از اندازه از معلمان در این وانفسای اقتصادی را بیجا عنوان کردند. در همین راستا به سراغ یکی از فرهنگیان کشور که هم سابقه تدریس در مدرسه را دارد و هم سابقه مدیریت مدرسه گفتوگویی داشتیم.
تصمیم گیریهای سیاسی و استخدامهای سیاسی
نرگس ملکزاده از فعالین فرهنگی کشور این روزها در سمت مدیریت مدرسه مشغول به کار است و او با توجه به تجربه و شناختی که دارد دیدگاههای خود را در گفتگو با دیدار درباره صلاحیتهای نیروی انسانی در آموزش و پرورش مطرح کرد. ملکزاده در ابتدا به سه جنس از صلاحیتها در آموزش و پرورش اشاره کرد. صلاحیت عمومی شامل سلامت اخلاقی، جسمی و روانی و ... صلاحیت تخصصی مانند دانش و مهارت و تواناییهای مرتبط دو نوع از صلاحیتهایی بود که ملکزاده به آن اشاره کرد.
او صلاحیت حرفهای را سومین نوع صلاحیت دانست که شایستگیها و توانمندیهای فرد را در عمل نشان میدهد. او به این نکته اشاره کرد صلاحیت حرفهای در طول سالیان تجربه بدست میآید که با استقلال و آزادی عمل معلم نسبت مستقیم دارد.
ملکزاده به این نکته اشاره کرد که موارد مختلفی وجود دارد که معلمان در صلاحیتهای عمومی هم دچار مشکل هستند و این مساله باید در نظام پذیرش اصلاح شود. او به این نکته اشاره کرد که در دورههایی با تصمیم گیریها و فشارهای سیاسی افرادی استخدام شدند که صلاحیتهای لازم را نداشتند.
کسی که از مدرسه دور است نمیتواند ارزیاب خوبی باشد
او در کنار این مساله به واقعیتهای درون مدرسه هم اشاره کرد. او در اینباره گفت: «شرایط مدرسه با مسائلی که مد نظر ستاد است متفاوت است. شرایط کلاس باید در همه بخشنامهها لحاظ شود». این مدیر مدرسه با توجه به تجربه خود ادامه داد: «من معلم را با توجه به آن چه که در مدرسه میگذرد میسنجم و صلاحیت او را از این منظر بررسی میکنم. سنجش من به عنوان مدیر اگر بخواهد منصفانه باشد باید شرایط موجود را در نظر بگیرد».
نرگس ملکزاده به ابزارهای مختلف سنجش صلاحیتهای اشاره کرد که بعضا به صورت مصاحبه و پرسشنامه صورت میگیرد و در برخی موارد به صورت حضوری ارزیابی انجام میشود. او این نکته را مطرح کرد که با یک ابزار و روش نمیتوان به ارزیابی دقیقی رسید و باید این ارزیابی همه جانبه باشد. او در ادامه این بحث گفت: «کسی که میخواهد ارزیابی کند عملکرد مناسب درون سازمانی داشته باشد و مدرسه را بشناسد. اگر کسی که ارزیاب است شناخت و توان لازم را نداشته باشد و از محیط و شرایط مدرسه دور بوده و شناخت او کامل نباشد، نمیتواند نظارت و ارزیابی درستی بر عملکرد همکاران خود داشته باشد».
سند تحول به صلاحیتهای عمومی بیشتر از صلاحیتهای حرفهای تاکید کرده است
او به معیارهای آموزش و پرورش در بحث صلاحیتها اشاره کرد که یکی از اهداف آن ارتقای مرتبه شغلی بود که در کنار ارتقای مرتبه علمی و تربیتی انگیزه شغلی ایجاد میکرد. ملکزاده به صحبتهای حسینبر اشاره کرد که این صحبتها بر خلاف سند تحول بنیادین آموزش و پرورش است. ملکزاده در اینباره گفت: «اینکه اجازه فعالیتها گرفته میشود با سند تحول ضدیت دارد، چون انگیزه ارتقای شغل را از معلم میگیرد. معلم تلاش خود را خواهد کرد و اینکه تهدید بالای سر او باشد که اگر فلان نشود قادر به فعالیت نیستید ضد سند تحول است».
ملکزاده البته انتقاداتی نسبت به سند تحول هم داشت که در این سند بر صلاحیتهای ارزشی و اخلاقی و عمومی تاکید بیشتری داشته در حالی که باید بر شایستگیهای حرفهای تخصصی باشد تاکید بیشتری داشته باشد، چون فردی قرار است وارد ساختاری شود قبل از آن باید صلاحیتهای عمومی آن تایید شود و در عمل باید بر صلاحیتهای تخصصی حرفهای تاکید داشت.
ما چه به معلم دادیم و چه میخواهیم؟
این مدیر مدرسه البته یک سوال مهم را هم از مسئولین میپرسد. «ما چه به معلم دادیم و چه میخواهیم؟» سوالی بود که نرگس ملک زاده مطرح کرد. او به این نکته اشاره میکند که وقتی معلمی بیش از ۱۸ سال پیش وارد ساختار آموزش و پرورش شده با کتابها و روشهای آن دوره فعالیت خود را پیش برده و وقتی امروز شرایط متفاوت شده است باید این پرسش را مطرح کرد که چه چیزی به این معلمان داده شده که امروز میخواهند آنها را مورد ارزیابی قرار دهند.
ضمن خدمت را به مدرسه واگذار کنید
او انتقادات جدی خود را به دورههای توانمندسازی فرهنگیان (ضمن خدمت) مطرح کرد: «ما چه چیزی در گذشته به معلم دادیم که امروز از او میخواهیم حرفهای و تخصصی باشد. دورههای ضمن خدمت از وقتی که به شکل مجازی انجام میشود تقریبا کارکرد لازم را ندارد». ملکزاده به سراغ این مساله رفت که اگر دورهها به صورت کوتاه، ولی حضوری و موثر انجام شود، همکاران ما بهره بیشتری میبرند و ساختار نیز سود خود را خواهد برد، چون معلمانش توانمند میشوند.
ملکزاده درباره هزینه این دورهها نیز گفت: «اگر مشکلی برای هزینه کلاسها وجود دارد باید گفت که در حال حاضر آموزش و پرورش هزینهای برای این دورهها نمیپردازد و هزینهها توسط فرهنگیان پرداخت میشود». او در پایان این پیشنهاد را داد که دورههای ضمن خدمت به مدارس واگذار شود و با صلاحدید مدیر مدرسه با توجه به نیاز همکارانش برنامهریزی کند و توانمندسازی فرهنگیان درون مدرسه صورت گیرد.