تیتر امروز

اقتصاد، جامعه و مرگ، سه حلقه گمشده در جنگ
دیدار بررسی می‌کند

اقتصاد، جامعه و مرگ، سه حلقه گمشده در جنگ

موضوعی که در میان بروز پدیده جنگ کمتر به آن توجه می‌شود، تاثیرات اجتماعی آن است، از این رو از چند قرن پیش جامعه شناسان توجه ویژه‌ای به این موضوع داشته و نظرات متفاوتی را بیان کرده اند که در این...
حمله ایران به اسرائیل/ ایران قواعد جدیدی را تحمیل کرد/ سوناک و نتانیاهو امشب صحبت می‌کنند
انتقام پس از حمله تروریستی به کنسولگری

حمله ایران به اسرائیل/ ایران قواعد جدیدی را تحمیل کرد/ سوناک و نتانیاهو امشب صحبت می‌کنند

بعد از حمله تروریستی روز ۱۳ فروردین رژیم اسرائیل به کنسولگری ایران در سوریه، که باعث شهادت چند فرمانده سپاه شد، ایران شنبه شب ۲۵ فروردین‌ماه حملات گسترده پهپادی و موشکی خود را به اسرائیل انجام...
گفتمان نظام سلطه جهانی؛ پاسخ بیژن عبدالکریمی به محمدحسن علایی (قسمت چهارم و پایانی)
مناظره متنی محمدحسن علایی، جامعه‌شناس با بیژن عبدالکریمی، استاد دانشگاه

گفتمان نظام سلطه جهانی؛ پاسخ بیژن عبدالکریمی به محمدحسن علایی (قسمت چهارم و پایانی)

در ادامه مناظره متنی محمدحسن علایی، جامعه‌شناس با بیژن عبدالکریمی، استاد دانشگاه درباره «گفتمان نظام سلطه جهانی» که سه قسمت قبلی را در دیدارنیوز خواندید، در قسمت چهارم و پایانی می‌توانید پاسخ...

از بنز آقا تختی تا گردنبند علی دایی؛ دزد هم دزدهای قدیم!

یادی از آقا تختی مرحوم شد خوب است یادی هم بکنیم از یک ماجرای سرقت از او که بد نیست سارقان و زورگیران بی‌تربیت امروز و البته همه مردم آن را بخوانند و متوجه این سقوط اخلاقی و اجتماعی بشوند. واقعا دزد هم دزدهای قدیم...

کد خبر: ۷۴۸۱۱
۱۵:۱۲ - ۱۲ آبان ۱۳۹۹
 آقا تختی علی دایی؛ دزد هم دزدهای قدیم!

دیدارنیوز ـ آرش راهبر:  وقتی خبر به سرقت رفتن گردنبند طلای علی دایی را شنیدم یاد تردستی یک سارق موبایل افتادم که چندین سال قبل در یک شب زمستانی سرد و در حالی که با نوه شادروان حبیب‌الله بلور مشغول حرف زدن درباره جهان پهلوان مرحوم تختی بودیم، گوشی تلفن همراه بنده را به طرفة‌العینی به یغما برد و تا آمدم چهره طرف را ببینم، سوار بر موتور رفیقش در تاریکی خیابان آبان گم شدند. آنقدر تمیز و باظرافت این کار را انجام داد که می‌خواستم به افتخارش دست بزنم! نه قمه‌روی گردنم گذاشت و نه هُلم داد که خدای نکرده با مغز به ویترین طلافروشی‌های خیابان کریم خان بخورم و جانم دربیاید، بدون درد و خونریزی!

سارق گردنبند علی دایی اما از جنس سارقی که  10 سال پیش گوشی ما را زد نبوده و حالا که بعد از 2 روز توسط پلیس دستگیر شده و مُقُر آمده، چیزهایی گفته که دود از کله آدم بلند می‌کند. سارق نه چندان محترم آقای گل جهان گفته که موقع سرقت با رفیقش، تا مرز ملکوت گُل یا شیشه زده بودند و همکارش که هم علی دایی را هل داد و هم گردنبندش را قاپید، بعد از سوار شدن به موتور و فرار از معرکه، تازه به ذهنش رسیده که طرف علی دایی، شهریار فوتبال ایران بوده، همانی که تقریبا نیمی از مردم دنیا ایران را با او می‌شناسند! جالب‌تر اینکه جناب دزد گفته که تصور کرده‌اند طرف احتمالا بدل علی دایی بوده چون این روزها بیشتر آدم‌های معروف بدل دارند! آقا واقعا چه جنس خوبی مصرف کرده بودید که اینقدر سینمایی توهم زدید! دم شما گرم که حالا او را شناختید و خوب شد در حین سرقت نپرسیدید که:«شما علی دایی هستید؟!»

دو سارق به زحمت گردنبند طلا را که 250 میلیون تومان می‌ارزیده در اطراف تهران به ثمن بخس و حدود 50 میلیون تومان فروخته‌اند و حالا هم سارق اصلی متواری است که البته طبق قانون نانوشته بالاخره یک روز به صحنه جرم برمی‌گردد و گیر پلیس می‌افتد!

بله، با مرور این داستان عجیب به این نتیجه می‌رسیم که واقعا همه ارزش‌ها در حال از بین رفتن است و دزدها هم دیگر به هیچ اصولی پایبند نیستند و احترام به بزرگتر و سلبریتی‌ها سرشان نمی‌شود. حالا که یادی از آقا تختی مرحوم شد خوب است یادی هم بکنیم از یک ماجرای سرقت از او که بد نیست سارقان و زورگیران بی‌تربیت امروز و البته همه مردم آن را بخوانند و متوجه این سقوط اخلاقی و اجتماعی بشوند. واقعا دزد هم دزدهای قدیم...

داستان را علی اکبر حيدری، دوست جهان پهلوان تختی و دارنده نشان برنز المپيک ۱۹۶۴ توکيو اینجوری تعریف کرده که:

«آقاتختی يک ماشين بنز ۱۷۰ سبزرنگ داشت که آن را هميشه برای تعمير به تعمیرگاه نادر می‌برد. گاراژی که مالکانش دو شريک بودند، علی و آوانس. مردمی که گرفتاری داشتند هم اینجا را یاد گرفته بودند و وقتی برای تختی نامه می نوشتند، به صاحبان این تعمیرگاه می دادند تا به دست تختی برسد.

يک روز در اين تعمیرگاه نشسته بوديم که تختی بدون ماشین آمد. گفتيم ماشين کو؟ گفت: ديشب ماشين را دزد برده! بعد هم ظاهرا ماجرا را در کیهان ورزشی تعریف کرده بود. يک هفته بعد، در تعمیرگاه نادر بوديم که چند نامه به تختی دادند. پهلوان در حالی که یکی از نامه ها را ميخواند، يک دفعه خنده‌ بلندی کرد و گفت: «نامه آقا دزده است! نوشته ماشينت مقابل شير پاستوريزه پارک شده و شرمنده ام که ماشینت رو دزدیدم. به خدا نفهمیدم آقا تختی. غلط کردم!»

به همراه تختی به محلی که سارق گفته بود رفتيم. ماشین آنجا بود، تختي دور ماشين چرخيد و گفت: لاستيک‌ها، تودوزی، ‌رادیو ضبط و همه چيز ماشین نو شده!

سارق بعد از اینکه فهمیده بود ماشین جهان پهلوان تختی رو دزدیده از کارش پشیمون شده و برای عذرخواهی همه چیز ماشین رو نو کرده بود. بعد که سوار ماشین شدیم، تختی گفت: «عمو حيدر! بيا مبلغی که برای ماشين من خرج شده را به خيريه بدهيم.»
ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر:
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۴
در انتظار بررسی : ۰
غیر قابل انتشار : ۰
رضا
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۷:۰۱ - ۱۳۹۹/۰۸/۱۲
2
0
گردنبنده ۲۵۰ میلیونی علی دایی، دلیل دزدی اون دوتا جوون، اختلاف طبقاتی و ...فراموش کردیم... دزدیها و فقط هم داریم تبدیل میکنیم به داستانهای جالب تو مقاله ها و سایتامون!!!!
چرا دایی تو این وضعیت اقتصادی بایذ ۲۵۰ میلیون گردنبندش باشه:))) تختی هم اگر الان بود این کار میکرد!!!!!!؟؟؟؟
رسول
|
Iran, Islamic Republic of
|
۲۱:۴۰ - ۱۳۹۹/۰۸/۱۳
0
0
دلیل داشتن مال که همیشه دزدی نیست. آقا حقشه هرچی داره فراموش نکنید تو زلزله چقدر کمک کرد و حتی یه روستا رو بازسازی کرد.
آقای دایی ثروتمنده فروشگاه داره و هر چی هست مالسش هست و دست بخشنده ای هم داره.
اما در مورد اختلاف طبغاتی درسته .متاسفانه فاصله ها زیاد میشه و نمیشه خورده گرفت.
محسن
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۲:۴۱ - ۱۳۹۹/۰۸/۱۵
آقا رسول اصل حرفت درسته ولی خداییش رو املا فارسی کار کن برادر من
رسول
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۲:۵۶ - ۱۳۹۹/۰۸/۱۸
آقا محسن با یه گوشی درب و داغون دیگه بیشتر از این توقع نداشته باش خخخخ
بنر شرکت هفت الماس صفحات خبر
رپورتاژ تریبون صفحه داخلی
شهرداری اهواز صفحه داخلی