دیدارنیوز ـ عباس سالکی: به سنت هر هفته «دیدار» چند محصول فرهنگی را معرفی میکند که میتواند آدینه خوبی برای شما رقم بزند. این بار و به مناسبت ایام سوگواری محرم، دیدار آدینه رنگ سوگ و نینوا دارد. ببنید و بخوانید و بشنوید! آدینهتان پر از دیدار!
روز واقعه؛ راوی بیادعای تراژدی
نمیشود از سینمای عاشورایی گفت و از «روز واقعه» حرف نزد. بدون شک در میان تمامی فیلمهایی که در این سالها با محوریت واقعه کربلا ساخته شده، این فیلم یکی از جذابترین روایتها را ارائه میکند. شاید یکی از دلایل موفقیت آن را بتوان انتخاب زاویه دید جدید و متفاوت راوی (بهرام بیضایی) در روایت ماجرای عاشورا دانست. در این فیلم ما با عبدالله، جوانی تازهمسلمان، همراه میشویم که پای سفره عقد ندای «هل من ناصر» را میشنود و آشفته و سرگردان ترک یار و دیار میکند تا خود را منادی آن برساند. در طول این سفر پرفراز و نشیب عبدالله در هر جا با کسانی روبهرو میشود که با خود روایتی از حسین (ع) دارند و هرچه بیشتر او را با نوه پیامبر که حالا در محاصره دشمنان است آشنا میکنند. اما عبدالله دیر میرسد و تنها میتواند نقش روایتگر مصیبتی را ایفا کند که در صحرا کربلا اتفاق افتاده. روز واقعه در سال ۱۳۷۳ به کارگردانی شهرام اسدی ساخته شد و علاوه بر موفقیت در میان تماشاگران توانست در سیزدهمین جشنواره فیلم فجر برنده ۵ سیمرغ بلورین (در رشتههای بهترین فیلم، بهترین موسیقی، بهترین چهرهپردازی، بهترین فیلم دوم و بهترین صحنهآرایی) شود. وقتی عبدالله به خانه برمیگردد در پاسخ به همسرش راحله که میپرسد چه دیدی و حقیقت را چگونه یافتی، میگوید: «من حقیقت را در زنجیر دیدم. من حقیقت را پارهپاره برخاک دیدم. من حقیقت را بر سر نیزه دیدم».
ماه به روایت آه؛ ناگفتههایی از زندگی علمدار کربلا
یکی از کتابهایی که در سالهای اخیر با محوریت موضوع کربلا منتشر شده «ماه به روایت آه» است که ابوالفضل زرویی نصرآباد آن را نوشته و انتشارات نیستان آن را منتشر کرده است. اگرچه زرویی نصرآباد بیشتر با آثار طنزش شناخته میشود، اما در این کتاب با نثری شاعرانه به روایت بخشهایی از زندگی حضرت ابوالفضل (ع) میپردازد. این کتاب در دوازده فصل به قسمتهایی از قبل و بعد شهادت علمدار کربلا میپردازد. در بخشی از این کتاب از زبان امام حسین (ع) میخوانیم: ««کجاست برادرم؟ کجاست یاورم؟ کجاست عباس؟ امروز پیش از همه، اجازه نبرد خواستی. گفتم: عباسم! اذا مضیت تفرق عسکری... اگر از دستم بروی، سپاهم از هم میگسلد. نورچشمم علیاکبر، یادگار برادرم قاسم، تمام یاران، برادران، برادرزادگان و خواهرزادگانمان را پیش تو فرستادم. عزیزترینم! تا تو بودی امید و رغبت و انگیزه حیات هم بود... آنگاه که همه رفتند با چشمانی اشکبار و لحنی ملتمسانه آمدی که: «مولای من! به خدا که جگرم از داغ رفتگان میسوزد و زندگی را بیاینان خوش نمیدارم. آقای غریب و بیکسم، بگذار بجنگم!» بگذارم بجنگی؟ تو آخرین امید و عزیزترین کس حسینی. تو ماه خاندان بنیهاشمی. تو جگربند و تکیهگاه منی. اگر گزندی به وجود نازنینت برسد چه؟ اگر زنان و اطفال خیمهگاه خبردار شوند که به تو چشم زخمی رسیده، بند دل و رشته امیدشان پاره میشود... نه برادرم، نه امیدم، نه... جنگ نه، اما کودکان تشنهاند. اگر میتوانی، تنها قدری آب...
نینوا؛ یادآور محرمهای کودکی
برای خیلی از ما (دهه شصتیها) نغمههای اندوهناک آلبوم نینوای حسین علیزاده خاطرات روزهای محرم دوران کودکی را زنده میکند، روزهایی که قطعات زیبای این آلبوم دایما از رادیو و تلویزیون پخش میشد. حسین علیزاده این آلبوم را در سال ۱۳۶۲ منتشر کرد و چیزی نگذشت که در میان مردم جا باز کرد. علیزاده با الهام از مصرع نخست مثنوی مولوی یعنی «بشنو از نی، چون حکایت میکند» در این آلبوم از ساز نی به عنوان یک راوی استفاده کرده است. با این که در آن دوران اکثر آهنگسازان از آواز به عنوان عنصر اصلی قطعات خود بهره میبردند، اما حسین علیزاده دست به یک نوآوری زد و صرفا با تکیه بر ساز توانست طرفداران موسیقی سنتی را راضی کند. در نینوا که دومین تلاش علیزاده برای ساخت اثری ارکسترال بود، جمشید عندلیبی تکنوازی نی را برعهده داشت.