اگر قرار است که آموزشها برخط باشند باید راهکارهای کارآمد و با کمترین خطا ارائه و اجرا شوند و پدر و مادران را با آموزشهایی موثر، درگیرِ آموزش فرزندانشان کرد. آموزش و پرورش باید خانوادههایی را که به هر دلیل توانایی همکاری در روند آموزشِ فرزندانشان را ندارند پیگیری کرده و با ارائه راهکارهای عملی و در صورت امکان به شکل حضوری، به آموزشِ کودکانِ نوآموزشان بپردازد.
دیدارنیوز - محمدرضا نیکنژاد: در هفتههای گذشته وزیر آموزش و پرورش کم و بیش در همه سخنانش تاکید کرده که سال آموزشی از ۱۵ شهریور آغاز میشود و مدرسهها در این روز بازگشایی میشوند. گرچه با نزدیک شدن به شهریور و با افزایش شمارِ جان باختگانِ بیماری کووید ۱۹ در کشور، اما و اگرهای دستاندرکاران بهداشتی-پزشکی درباره افزایش خطر این بیماری و تاکیدهایِ دستاندرکاران آموزش و پرورش جای خود را به ابهام و تا اندازهای توجیه سخنان وزیر و ... داده است. برای نمونه یکی دو روز پیش یکی از معاونهای وزیر گفت که آغازِ بهکار مدرسهها به معنای باز شدن آنها و به مدرسه رفتن دانش آموزان نیست بلکه به معنی آغازِ فرایند آموزش است! ناروشنی در گفتار، برآمده از ناروشنی در اندیشه است؛ بیگمان پیامد این دو، جز ناروشنی در تصمیمگیری و اجرا نیست و نخواهد بود. روز به روز زمان برای آغاز فرایندی درخور و همخوان با شرایط همهگیری کرونا کمتر و کمتر میشود و هنوز خانوادهها، دانش آموزان، مدیران و معاونان مدرسه و آموزگاران نمیدانند تصمیم نهایی آموزش و پرورش چه خواهد بود! گرچه باید اعتراف کرد که تصمیمگیری در این زمینه چندان آسان هم نیست، اما قرار بر این بود که سناریوهای گوناگون بررسی و برای هر یک راهکارهای اجرایی جداگانه ارائه شود.
البته ممکن است گفته شود که راهکارها برای سناریوهای گوناگون ارائه شده است و برای منطقههای قرمز، آموزشِ برخط (آنلاین)، منطقههای زرد آمیختهای از حضوری و برخط و در منطقههای سفید، آموزشها حضوری خواهد بود. اما به گمان نگارنده این سه راهکار بسیار کلی و قابل تفسیر هستند و تاکنون هیچ نقشهی راه مشخص و روشنی برای آنها ارائه نشده است! برای نمونه اگر آموزشها برخط شدند آموزش و پرورش برای آن ۳۰ – ۴۰ درصدی که از نظر سختافزاری و نرمافزاری، دسترسی به امکاناتِ چنین آموزشهایی را ندارند چه سرنوشتی پیدا خواهند کرد؟ برخی کشورهای دور و نزدیک- مانند فنلاند و امارات متحده عربی- با آغاز همهگیری، تبلتهای آموزشیِ مناسبی را در دسترس همه دانش آموزانشان قرار دادند. آموزش و پرورش در راستای کاهش آسیبهای برآمده از آموزشهای برخط، برای خانوادههای متوسط و فقیرِ گیرافتاده در گردآبهی بحرانهای اقتصادی، چه کار کرده و یا خواهد کرد؟ بودجه پیروی از آییننامههایِ سفت و سختِ بهداشتی در منطقههای زرد با آموزشهای آمیخته، چه خواهد شد؟ بد نیست بدانیم که بسیاری از کشورها، پس از گسترش بیماری کووید ۱۹، بودجههای آموزشی را افزایش دادهاند؛ برای نمونه بریتانیا تنها در انگلیس، یک میلیارد یورو برای بازگشایی مدرسهها در نظر گرفته و از چند ماه پیش راهکارهای اجرایی برای بازگشایی مدرسههایش را رسانهای و در معرض آگاهی رسانی و نقد قرار داده است. در کشور ما نه تنها خانوادهها و نیروهای مدرسه، که خودِ دستاندرکاران نیز در جریانِ کارها نیستند!
اما چند نکته. بر کسی پوشیده نیست که در فرآیند آموزش، سالهای نخست بسیار بسیار مهم است و ناکارآمدیهای آموزشی در این سالهای میتواند پیامدهای جبران ناپذیری برای نوآموزان در پی داشته باشد؛ که کمتریناش آسیب به سواد خواندن و نوشتن و ریاضیات پایه خواهد بود. افزون بر این، راهکارهای آموزشی در این دوره بسیار بسیار پیچیده و دارای ریزهکاریهاییست که از بسیاری از پدر و مادران نیز کار چندانی برنمیآید. از این رو اگر قرار است که آموزشها برخط باشند باید راهکارهای کارآمد و با کمترین خطا ارائه و اجرا شوند و پدر و مادران را با آموزشهایی موثر، درگیرِ آموزش فرزندانشان کرد. آموزش و پرورش باید خانوادههایی را که به هر دلیل توانایی همکاری در روند آموزشِ فرزندانشان را ندارند پیگیری کرده و با ارائه راهکارهای عملی و در صورت امکان به شکل حضوری، به آموزشِ کودکانِ نوآموزشان بپردازد. به باور نگارنده تا حد امکان آموزشِ سه سال نخست مدرسه باید حضوری باشد. از این رو آموزش و پرورش باید همه تلاشش را بکار گیرد تا خانوادهها و کادر آموزشی با اطمینان از رعایتِ بهینه آییننامههای بهداشتی، از آن میان رعایت دقیق فاصلههای اجتماعی و کاهش دانش آموزان کلاس، به مدرسه آمده و آموزشهای کمینهای را دریافت کنند. نمونه خوبِ آن در فنلاند انجام گرفته است. در این کشور، مدرسههای پایههای بالاترِ نزدیک، برای ارائه خدمات آموزشی به پیشدبستانیها و دبستانیها خالی و آنها را برای حضورِ مطمئن نوآموزان آماده کردهند.
نکته واپسین این که اطمیناندهی به خانوادهها و کادر مدرسه، شعاری و با گفتار درمانی انجام شدنی نیست. گرچه شوربختانه تاکنون زمانهای ارزشمندی از دست رفته، اما دستاندرکاران آموزشی باید همه توانِ خویش را به کار گیرند تا هم برنامههای عملی و اطمینانبخشِ خود در این زمینه را ارائه دهند و هم هزینههای این اطمینانبخشی را، نه جیب خانواهها و یا اندوختههای اندک مدرسهها! بلکه با تخصیص اعتبارات مناسب و با یاری از مجلس و یا نهادهای فرادولتی، این کار را به انجام رسانند. اگر به خانوادهها، به ویژه آموزگاران، این اطمینان داده شود که با همه توان در راستای تندرستی آنان تلاش میشود بیگمان شاهد حضور بیشینه دانش آموزان و آموزگاران در مدرسه خواهیم بود.