دیدارنیوز ـ
امیر دبیریمهر: ذکر چند مقدمه در ابتدای این یادداشت ضروری است.
نخست اینکه وضع روحی و روانی و اقتصادی و اجتماعی و سیاسی خوبی نداریم؛ انکار این وضع بزرگترین "تحریف" واقعیت است و باید برای عبور از این وضع همه تلاش و امکانات و عقل و توان کشور را بکار گیریم.
دوم اینکه در برابر وضعیت نامناسب مثل وضع کنونی که به بلای کرونا هم مزین! شده نباید مایوس و ناامید بود، زیرا هیچ مشکل و معضلی در طول تاریخ حریف خرد و عقل انسان نشده است؛ البته اگر عقل باور باشیم و به قدرت خرد و تجربه و دانش ایمان بیاوریم.
سوم اینکه در همه جای جهان مولفههای سیاسی بر امور اقتصادی تاثیر گذار هستند، اما حد و اندازه این تاثیرگذاری را "ساختار حاکمیت "، "قدرت بخش خصوصی" و" قوانین و مقررات" تعیین میکند. در ایران تاثیر پذیری اقتصاد از سیاست بیش از حد و شکننده است. زیرا علیرغم شعارهای فریبنده هنوز حاکمیت بزرگترین ملاک، بنگاه، واسطه گر و سفته باز در اقتصاد ایران است و نقش تنظیمگر و ناظر او به حاشیه رفته است برای همین یک اظهارنظر سیاسی درست یا نادرست میتواند بر قیمت دلار و شاخص بورس و سکه و مسکن و حتی اخیرا لنت ترمز و کمپوت آناناس و قهوه ساز در کسری از ثانیه تاثیرات جدی بگذارد و تا این وضع رفع نشود بوی بهبود ز اوضاع جهان نمیشنوم.
چهارم اینکه بدیهی است در شکلگیری فرآیندهای سیاسی و اقتصادی متغیرهای متعدد شناخته و ناشناخته دخیل هستند و تقلیل و فروکاست آنها به سه متغیر چندان معقول نیست، اما هر بحث کارشناسی ناگزیر از تحدید و تقید است. در این یادداشت هم بر سه متغیر تاکید شده و دیگر متغیرها انکار نمیشود.
مبتنی بر چهار فرض بالا سه فرآیند مهم سیاسی پیش روی اقتصاد ایران در سه ماه پیش رو قرار دارد که تاثیر مستقیمی بر وضع کشور داشته و شناخت دقیق آن به منظور مدیریت آنها در راستای منافع ملی ضروری است. زیرا اگر تصمیمگیران این فرآیندها را مدیریت نکنند طرفهای ذینفع بیکار ننشسته و فرآیندها را به نفع خود مدیریت خواهند کرد که لزوما به نفع مردم نخواهد بود. این قاعده ثابت در همه مناسبات و روابط و تحولات اجتماعی حاکم است وقتی چند بازیگر در آن ایفای نقش میکنند.
این سه فرآیند عبارتند از: "سند جامع همکاریهای ایران و چین"، "همکاریهای مشترک ایذایی امریکا و اسراییل علیه ایران" و در نهایت "انتخابات ریاست جمهوری امریکا". هرکدام از این سه فرآیند نیازمند توضیح است.
۱ـ جمهوری اسلامی در سالهای نخستین بعد از انقلاب نسبت به علم و دانش سیاست و بهویژه روابط بینالملل بدبین بود و مثل خیلی از حوزهها با سعی و خطا و در سایه سنگین ایدئولوژیهای نا آزموده رفتار میکرد. بعد از تجارب فراوان در ۴۰ سال گذشته نظریههای روابط بینالملل به تدریج فهم و درک شده است به گونهای که میتوان گفت سیاست خارجی ایران از «ایده آلیسم رویایی» به سوی «واقع گرایی آرمان گرا» در حال تغییر است و اتخاذ رویکرد نگاه به شرق با محوریت چین، روسیه و هند را میتوان در این چهارچوب درک کرد. دانش آموختگان علم سیاست در دانشگاه و بعد از مطالعه صدها کتاب و حضور در ساعتها کلاس بحث و گفتگو و تفکر میآموزند که قواعد و سازوکارهای حاکم در نظام بینالملل تابعی از تصمیم و منافع و دیپلماسی قدرتهای حاضر در روابط بینالملل اعم از قدرتهای بزرگ و متوسط و کوچک است و به تدریج همان قدرتها هم مجبور به تبعیت از همان قواعد میشوند ـ نظریه ساخت یابی ـ، اما کشورها به میزانی در این قاعده سازی دخیل هستند که از مولفههای قدرت اعم از اقصادی، سیاسی، فرهنگی، رسانهای و بین المللی بهرهمند باشند و تقابل با این نظم بینالمللی آب در هاون کوبیدن و مشت بر سندان زدن است. بر همین اساس جمهوری اسلامی به درستی فهمیده است که اگر نمیتوان به امریکا برای همکاری اعتماد کرد، اگر نمیتوان به اروپا بهعنوان آلترناتیو امریکا دلخوش بود؛باید قدرتهای دیگری را برای همکاری در جهان برگزید و تکروی و انزوا هر چند ممکن است، اما بی فایده و عبث است. هر چند آنها مانند چین و روسیه با ما از نظر ایدئولوژی و فرهنگ زاویه بیشتر و عمیقتری نسبت به اروپا و امریکا داشته باشند. در این فضا چین بهعنوان یکی از قدرتهای برتر جهان قطعا گزینه انتخابی ایران خواهد بود و سند جامع همکاری بین دو کشور در این چهارچوب و فضا اهمیت پیدا میکند. با امضای این سند و اجرایی شدن آن نه تنها فواید و منافعی برای کشور تامین خواهد شد حتی در مذاکرات احتمالی آینده با امریکا و اروپا نیز دست ایران سنگینتر خواهد بود. بر همین اساس همکاری با روسیه هم میتواند دست ایران را برای مذاکرات آتی بالاتر ببرد. بنابراین کلیت امضای سند همکاری جامع با چین سیاستی درست و واقع بینانه است و از آن باید حمایت کرد و نماینده نظام برای پیگیری این سند انشاءالله بعد از بهبودی کامل از شر کرونا نباید زمان را از دست بدهد. اهمیت زمان در این خصوص را در بندهای بعدی توضیح خواهم داد.
۲ـ فشار تحریمهای امریکا به اقتصاد ایران به بالاترین حد خود رسیده است. مهمترین تاثیر آن کاهش شدید فروش نفت و محدودیت در مبادلات مالی بین المللی است. امریکا امیدوار است با افزایش این فشارها و ایجاد نارضایتی داخلی؛ نظام سیاسی در موضع ضعف قرار گرفته و مجبور به مذاکره در چهارچوب دستور جلسات واشنگتن شود. در کنار این فشارها نقشی هم برای اسراییل تعریف شده است و آن رفتارهای ایذایی تحریک کننده در قالب حملات سایبری، اقدامات تروریستی و حتی برخوردهای نظامی در خارج از مرزهای ایران است. همزمانی این رفتارها با پخش سریال تهران هم معنا دار به نظر میرسد. زیرا درگیر کردن ایران در این مدل غائلهها میتواند آسیب پذیری کشور را در برابر فشار تحریمها بیشتر کند. اگر به رفتارهای ایذایی و محرک واشنگتن و تلآویو در این چهارچوب نگاه شود حفظ توان بالای دفاعی و امنیتی و هوشیاری پدافندی؛ همزمان با پرهیز از هر گونه معرکه نظامی و امنیتی با دو کشور متخاصم ایران؛ در شرایط کنونی خردمندانهترین تصمیم ممکن است و بازی نکردن در زمین فریب دشمن تلقی میشود. از این رو باید چشم انتظار شیطنتها و مزاحمتهای مشابه اتفاقات اخیر از جانب دولتهای متخاصم در ماههای پیش رو باشیم. اما آنچه مهم است داشتن نگاهی کلان و هوشمندانه و چند جانبه به این رفتارهای ایذایی است نه احساسی و هیجان زده و تک بعدی.
۳ـ انتخابات امریکا در نوامبر از این جهت اهمیت جدی پیدا کرده است که نظرسنجیها از شانس کم ترامپ برای پیروزی برای دومین بار حکایت دارد، مگر آنکه ترامپ تصمیمهای پر ریسکی اتخاذ کند که صدها بازنده داشته باشد و تنها برنده آن خودش باشد که البته از این فرد ماجراجو بعید نیست. بدون تردید ترامپ متخاصمترین و ضد ایرانیترین رییسجمهوری آمریکا بوده و هست. حتی متخاصمتر از ریگان و بوش و اساسا قابل مقایسه با اوباما نیست. این سخن هم که برای ایران فرقی نمیکند در امریکا چه کسی رییس جمهور شود فاقد هر گونه مبنای علمی و تجربی است و بیشتر یک توهم تبلیغاتی است. اینکه راهبرد کلان ایالات متحده امریکا علیه ایران ثابت است کاملا درست است، اما نحوه اجرای سیاستها برای تحقق آن راهبردها کاملا بر وضع ایران تاثیر گذار است و انکار آن از نوعی کژبینی سیاسی خبر میدهد. برای مثال امریکا فارغ از اینکه رییس جمهور چه کسی باشد با حضور منطقهای ایران در خاورمیانه مخالف است. اما اوباما معتقد بود باید با تجهیز و شاخ کردن عربستان و خلق داعش باید سد راه تهران شد، اما ترامپ مستقیما دستور ترور فرمانده ارشد نظامی ایران در حوزه برون مرزی را میدهد. آیا این دو سیاست یکسان است؟ از این نظر حتما پیروزی بایدن دموکرات و مستظهر به حمایت اوباما و حامی برجام به نفع جمهوری اسلامی است و پیروزی مجدد ترامپ هیچ نفعی برای ایران نخواهد داشت و همانطور که قبلا هم نوشته و در جلساتی گفتهام دستگاه دیپلماسی و تبلیغاتی ایران نمیتواند و نباید بین بد و بدتر در امریکا بی نظر باشد.
نتیجه گیری:
اگر سند همکاری ایران و چین تا قبل از انتخابات امریکا به نتیجه برسد بر بازار ارز و سهام و طلا در ایران شوک مثبتی وارد خواهد شد و در صورت پیروزی بایدن شوک مثبت دوم هم اوضاع را دست کم در کوتاه مدت بهبود خواهد بخشید و اگر سیاست معقولی برای بهره برداری از این دو شوک اتخاذ گردد میتوان ثبات و آرامش سالهای ۹۵ و نیمه اول ۹۶ را تجربه کرد و زمینه روانی و اجتماعی برگزاری انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۴۰۰ را فراهم ساخت ـ که در حال حاضر اصلا فراهم نیست ـ اما اگر سند همکاری با چین به بعد از انتخابات امریکا موکول شود و بایدن انتخاب شود چین رفتار متقاوتی خواهد داشت. حجم صادرات چین به امریکا قابل مقایسه با حجم تجاری با ایران نیست و حتما بازسازی روابط با امریکا که در دوران ترامپ آسیب دیده برای پکن در اولویت خواهد بود. از سوی دیگر بایدن هم حاضر نخواهد بود امتیازی برای احیای برجام به ایران بدهد. آنگونه که اوباما با ارسال ۳ میلیارد دلار اسکناس انجام داد.
بنابراین با تاملی در استدلالهای فوق میتوان فهمید که چه سه ماه سرنوشت سازی پیش روی کشور است که اگر مولفههای سیاسی با هوشیاری و مسئولیت و تدبیر و خردمندی مدیریت شود شاهد کاهش تنشهای بین المللی، افزایش سرمایه گذاری، تسهیل مبادلات مالی؛ کاهش ارزش دلار تا ۱۰ هزار تومان؛ افزاش فروش نفت تا دست کم یک و نیم میلیون بشکه در روز و در نهایت رونق کسب و کار و بهبود وضعیت مردم خواهیم بود. قطعا امریکا و اسراییل، برخی رقبای عرب منطقهای؛ برخی محافل و دستهجات کاسب از تحریم؛ دلالان و سوداگران منتفع از نارآمیهای اقتصادی در ایران ... از هیچ تلاشی برای جلوگیری از این فرآیند فروگذار نخواهند کرد و باید همه جانبه این رفتارها رصد و کم اثر و خنثی و دفع شود. زیرا در غیر این صورت موجهای ویرانگری مانند دلار ۵۰ هزار تومانی، نارضایتی و ناآرامی اجتماعی ناشی از فشار معیشتی و ... پیش روی کشور خواهد بود.
امید است با تکیه بر توان فکری و مدیریتی و سرمایههای انسانی در ایران و گسترش دایره مشارکت در تصمیم سازیها و تصمیم گیری ها؛ آرزوی شوم ویرانی ایران و شور بختی ایرانیان بر باد رفته و ایران عزیز از شر جهل نابلدان و ذکاوت متخاصمان در امان باشد و اوضاع سیاسی و اقتصادی و اجتماعی در مسیر بهبود و پیشرفت قرار گیرد.
استادیار علوم سیاسی و مدیر اندیشکده خرد