در ماههای اخیر یک رشته آتشسوزیها و انفجارها در ایران رخ داده است. ظن غالب در بسیاری از محافل سیاسی و رسانهای این اقدامات را به خرابکاریها و اقدامات تنش برانگیز امریکا و اسرائیل نشان میدهد. «دیدار» در راستای فهم و تحلیل و بهتر از این رخدادها اقدام به ترجمه مقالهای از پال پیلر، در نشریه نشنال اینترست کرده است.
دیدارنیوز ـ راستین یزدانپناه: در ماههای اخیر یک رشته آتشسوزیها و انفجارها در ایران رخ داده است. ظن غالب در بسیاری از محافل سیاسی و رسانهای این اقدامات را به خرابکاریها و اقدامات تنش برانگیز امریکا و اسرائیل نشان میدهد. «دیدار» در راستای فهم و تحلیل و بهتر از این رخدادها اقدام به ترجمه مقالهای از پال پیلر، در نشریه نشنال اینترست کرده است. بدیهی است که تمام محتوای این مقاله مورد تایید «دیدار» نیست.
نویسنده: "پال پیلر"، عضو ارشد مرکز مطالعات امنیتی دانشگاه جورج تاون و کارشناس برجسته امور سیاست خارجی در اندیشکده بروکینگز آمریکا. پیلر در سال ۲۰۰۵ و پس از ۲۸ سال حضور در سازمانهای اطلاعاتی از جمله سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) بازنشسته شد.
به تازگی یک رشته از حملات خشونت بار از جمله انفجار و آتش سوزی، ایران را هدف قرار داده است. تعداد این حوادث بیشتر، و شدت آن گسترده تر از آنی است که آنها را اتفاقات تصادفی بنامیم. آنها بخشی از تلاش های سازمان یافته اند.
در چنین اقداماتی که هیچ کس مسئولیت آن را برعهده نگرفته است، همواره بهتر است برای مقصر دانستن دیگران احتیاط کرد، به ویژه برای همه ما که در دوایر خارج از دولت قرار داریم، دولتی که احتمالا اطلاعات بهتری از آن چه که رخ می دهد، در دست دارد. اما همان طور که گزارش برخی رسانه های جریان اصلی حاکی است، شرایط موجود انگشت اتهام را به یکی از این دو مظنون و یا هر دو اشاره می کند: دولت نتانیاهو در اسرائیل و دولت ترامپ در آمریکا.
هر دو مظنون، سوابقی با شرایط یکسان دارند. آشکارترین اقدام مرتبط دولت ترامپ، ترور (سردار) قاسم سلیمانی بود، که در ژانویه گذشته در حملات پهپادی آمریکا در فرودگاه بغداد کشته شد (به شهادت رسید). (سردار) سلیمانی یکی از برجستهترین شخصیتهای سیاسی و نظامی در ایران بوده است. سوابق اقدامات تجاوزکارانه اسرائیل از جمله شامل ترور چند دانشمند هسته ای ایران است. قتل آن دانشمندان، بخشی از کارزار طولانی و گستردهتر اسرائیل برای ترور شخصیتهای مختلف در سراسر خاورمیانه بوده است. این کارزار هم به نوبه خود، بخشی از سابقه حتی گستردهتر اقدامات تجاوزکارانه اسرائیل در سراسر منطقه است؛ از جمله دهها مورد حملات هوایی در سوریه که در چند سال اخیر صورت گرفته است.
نه دولت اسرائیل و نه دولت ترامپ، رسما علیه ایران اعلام جنگ نکردهاند، اما لفاظی هر یک از آنها عملا تا اعلام چنین جنگی فاصله چندانی باقی نگذاشته است. دولت ترامپ آشکارا اعلام کرده که قصد دارد از طریق تحریم های اقتصادی ـ و البته نه صرفا تحریم- تا حد امکان برای ایران بحران آفرینی کند. لفاظیهای شدید دولت نتانیاهو علیه ایران نیز در هر زمینه قابل تصور، مانند اقدامات واشنگتن خصمانه بوده و یا در جهت خلاف تهران است.
درباره آن چه که رخ می دهد، اشتباه نکنید. آن طور که برخی می گویند، این یک رشته اقدامات "نزدیک به جنگ" نیست، بلکه خودِ جنگ است. ما باید قطعا نگران آن باشیم که این مناقشه تا حدی تشدید شود که همگی آن را جنگ بنامند. مشخص است که چنین وضعیتی تا همین جا هم دست کمی از اقدامات جنگی نداشته و در آن صورت نیز اوضاع همین گونه خواهد بود.
در این خصوص، فریب دولت ایران را نخورید که حملات اخیر را کماهمیت خوانده و ـ تاکنون- برای اقدام تلافی جویانه، خویشتنداری به خرج داده است. 20 ژانویه 2021، تاریخی است که تقویم سیاستگذاران ایرانی بر آن متمرکز شده است. نگاه ایرانیها میتواند بر انتخابات آمریکا متمرکز باشد. در حال حاضر نظریه حاکم درباره رویکرد ایران در خصوص سیاستهای امنیتی، تحمل شرایط دشوار کنونی تا تغییر دولت در واشنگتن است. رهبران ایران نمی خواهند فریب رویداد غیرمترقبه اکتبر (یا جولای) را بخورند که به ایجاد حمایتی کوتاهمدت در آمریکا منجر خواهد شد که می تواند شانس انتخاب مجدد دونالد ترامپ را ـ که اکنون رو به افول است- افزایش دهد، گرچه آنها میدانند این خویشتنداری، این خطر را به همراه دارد که می تواند وجهه آنها را ضعیف نشان دهد.
هیچ توجیهی برای جنگ وجود ندارد
گرچه جنگ کنونی رسما اعلام نشده، آن را باید با معیارهای یک جنگ اعلام شده ارزیابی کرد. بر اساس قوانین بین الملل و منشور سازمان ملل متحد، جنگ تنها در صورتی توجیه دارد که دفاع از خود باشد، یعنی در پاسخ به اقدام جنگی و یا احتمال اقدامی بازدارنده علیه حملهای از جانب دیگران. شرایط کنونی در خصوص ایران، این گونه نیست. هیچ علامتی وجود ندارد که نشان دهد ایران قصد دارد به اسرائیل یا آمریکا حمله کند.
با در نظر گرفتن گروههای نیابتی یا دیگر ابزارهای نامتقارن که احتمالا ایران از طریق آنها خواستههای خود را تحمیل می کند، مساله دفاع از خود (در برابر ایران) توجیهی ندارد.
گستردگی تجهیزات نظامی که اسرائیل در پروازهای فرامرزی از آن استفاده کرده و با آن مناطقی را در سوریه هدف قرار میدهد (ظاهرا بسیاری از این اهداف با متحد سوریه یعنی ایران مرتبط هستند)، نشان میدهد که در طرف دیگر درگیری هیچ سازوکار توپخانه سنگین نظامی وجود ندارد، مگر یک یا دو سیستم دفاع موشکی.
ادعاهای رسمی و سخنان آشفته مقامات آمریکایی در خصوص ترور (سردار) سلیمانی، بیش از پیش نشان داد آمریکا در مساله دفاع از خود در این خصوص، چقدر ضعف در توجیه دارد.
اشارههای علنی به این که این حمله (ترور سردار سلیمانی) اقدامی پیشگیرانه برای مقابله با حملات قریبالوقوع ایران بود، هرگز با شواهدی همراه نشد که آن را ثابت کند. در نهایت، منطق دولت آمریکا عمدتا بر نقش گذشته (سردار) سلیمانی در حمایت از شبه نظامیان عراقی استوار شد که در درگیریهای عراق، به آمریکاییها تلفاتی وارد کرده بودند. آن درگیریها نتیجه مستقیم جنگی تهاجمی بود، اقدامی تجاوزکارانه، که آمریکا در سال ۲۰۰۳ آغاز کرد.
در سالهای اخیر، برنامه هستهای ایران کانون توجهات بوده و یکی از علنی ترین حملات اخیر در تاسیاست هسته ای نطنز رخ داد. اما توافق چند جانبه موسوم به برنامه ی جامع اقدام مشترک (برجام) که برنامه های هسته ای ایران را به شدت محدود کرده بود، بیش از هر اقدام دیگر دولت ترامپ در دو سال گذشته و به دنبال خروج ترامپ از برجام ، توانسته است، تولید احتمالی سلاح های اتمی در ایران را دور از دسترس قرار دهد. به ویژه با توجه به آن که ایران نیز پس از خروج ترامپ از برجام، فعالیت های هسته ای خود را تشدید کرده است. "مارک فیتزپاتریک" از موسسه بین المللی مطالعات استراتژیک، می گوید برجام از هر حمله ای از جمله حملات اخیر در نطنز، در این خصوص موفق تر بوده است.
این حملات همچنین برای مقابله با اقدامات پرخاشگرایانه ایران که از روی ناچاری صورت میگیرد، هیچ تاثیری ندارد. بازدارندگی، شرایطی دارد: بعد از اقدامات بَد است که مصائب به دیگران تحمیل می شود و به دنبال اقدامات خوب باید مانع از بروز آن شد. اما دولتهای آمریکا و اسرائیل ظاهرا مصمم هستند در هر صورت مصائبی به ایران تحمیل کنند، فرقی نمی کند که عملکرد آن چگونه باشد. این مساله در خروج دولت ترامپ از برجام و اِعمال کارزار «فشار حداکثری» علیه ایران مشخصا آشکار شد زیرا تهران به تمام تعهداتش بر اساس برجام پایبند بود. ایران فقط تشویق میشود تلافیجویانه عمل کند، نه این که رفتار خوبی داشته باشد.
یکی از خطرات این جنگ اعلام نشده، اقدامات تلافیجویانهای است که ایران با وجود خویشتنداری نسبی که تاکنون پیشه کرده است، به آن متوسل خواهد شد. این یعنی تشدید اوضاع به سمت شرایطی بسیار مخربانهتر از هر خطر دیگر. حتی اگر اوضاع به سمت بحران و جنگ تشدید نشود، کارزار کنونی، یکی از جبهههای «جنگ همیشگی» آمریکا را به صورت نامحدود در خاورمیانه، گستردهتر خواهد کرد.
از سوی دیگر، حمله برای تضیف ایران و یا تغییر توازن قدرت منطقهای به نفع آمریکا، هیچ عواید مثبتی در پی نخواهد داشت. برعکس، چنین اقدامی دلایل ایران را برای کسب حمایت کشورهایی مانند روسیه و چین، تقویت خواهد کرد و این امر یعنی افزایش نفوذ این کشورها در منطقه.
اهداف اسرائیل
دولت ترامپ هرچقدر نسبت به حملات اسرائیل به ایران بیتفاوت بوده یا از آن چشم پوشی کرده و حتی با اسرائیل در این حملات همدستی کند، به همان اندازه این اقدامات به ضرر منافع آمریکا است. منافع آمریکا با منافع اسرائیل متفاوت است و حتی با منافع دولت کنونی اسرائیل که نتانیاهو در راس آن قرار دارد، تفاوت بیشتری دارد. دولت اسرائیل از ادامه تنشهای شدید با ایران منافعی دارد، تا آن را مایه نفرت قرار داده و تمام مشکلات خاورمیانه را به آن نسبت دهد، مانع از آشتی مجدد تهران و واشنگتن شود، روابط اسرائیل را با کشورهای عربی خلیج فارس گسترش دهد و توجه افکار عمومی را از تحولاتی منحرف کند که انتقادهای بین المللی درپی داشته و عملکرد اسرائیل را زیر ذره بین قرار میدهد. در حال حاضر، انگیزههای نتانیاهو در این خصوص قویتر از هر زمان دیگر است و این مساله احتمالا توضیح میدهد که چرا موج حملات اخیر در چنین زمانی صورت گرفته است. در شرایطی که نتانیاهو به دنبال آن است بخشهایی از کرانه باختری را رسما به اسرائیل ضمیمه کند و با توجه به محکومیت های بین المللی که چنین اقدامی در پی خواهد داشت، می توان به این مساله پی برد که ارزش ایجاد مناقشه با ایران، برای اسرائیل، چقدر افزایش یافته است.
نتانیاهو نیز مانند بسیاری از ایرانی ها، از تقویم انتخاباتی آمریکا و نظرسنجیهای مردم آمریکا اطلاع دارد. تا زمانی که رفیقش دونالد ترامپ همچنان بر مسند قدرت نشسته است، از نظر او، ماه های آتی احتمالا بهترین فرصت و زمانی محدود برای تنش زایی است، حتی بیشتر از آن چه که اسرائیل در گذشته داشته است. از نظر او چه بهتر که تنشآفرینی سبب شود شانس رفیقش برای پیروزی در انتخابات بیشتر شود.
نتانیاهو احتمالا از تشدید تنشها تا وقوع جنگی بزرگتر نگران نیست، زیرا چنین وضعی بسیار بیشتر در خدمت مقاصد او خواهد بود. تحریک ایران به اقدامات تلافیجویانه، به گونهای که به بروز چنین جنگی منجر شود، احتمالا یکی از اهداف حملات اخیر بوده است. و البته این وظیفه نتانیاهو نیست که تعداد قربانیان آمریکایی را در جنگی که رخ می دهد، بشمارد.
منبع نشنال اینترست