نوشتار حاضر اساسا قصد ندارد روایتی از لایههای پنهان زندگی رئیسجمهور حسن روحانی ارائه کند؛ صرفا درصدد بررسی و واکاوی شکلگیری شخصیت وی هستیم. بر اساس آنچه در دسترس هست قطعا دکتر روحانی از دو شخصیت انقلاب تأثیر بسیاری پذیرفته است. یکی پیش از انقلاب و در دوره تحصیل روحانی و دیگری پس از پیروزی انقلاب زمانی که مسئولیتهای مختلفی برعهده داشته است.
دیدارنیوز ـ دوازدهمین دولت جمهوری اسلامی ایران، رسما وارد آخرین سال خود شده است. کمتر از یک سال دیگر حسن روحانی باید کلید اتاق رئیسجمهور ـ در پاستور یا سعدآباد؟_ را به منتخب بعدی تحویل دهد و به خیل سیاستمداران بازنشسته جمهوری اسلامی بپیوندد. مردی که انتخابش در سال ۱۳۹۲ یک شگفتی تمام عیار برای سیاست ایران بود. روحانی به مدت ۸ سال در تقاطع جناحهای سیاسی ایستاد، بخشی از مهمترین مجادلات سیاسی تاریخ جمهوری اسلامی را رقم زد، برجام را به دست آورد و از دست داد، از اردوی اصولگرایان به میان اصلاحطلبان رفت، با آنها اصولگرایان را شکست داد و به نظر مجددا به سمت اصولگرایان برگشته است. نام او با بزرگترین ائتلافها در تاریخ جمهوری اسلامی درآمیخته است، همچنان که نامش امروز یادآور شکست فاجعهبار یک پروژه سیاسی است. او پیروز است یا شکست خورده؟ سیاستمداری پایبند عهد و اصول است یا دیپلماتی که اهل چرخش در بزنگاههاست؟ آنچه بر سر پروژه اعتدال آمد و شکست سنگین آن؛ تا چه اندازه محصول خصائل فردی و شیوه سیاستورزی اوست و تا چه اندازه محصول گردش دوران و رخ دادن اتفاقاتی که هیچ سیاستمداری را یارای مقابله با آن نبود؟
«دیدار» در پروندهای به مناسبت آخرین سال دولت روحانی به سراغ این سیاستمدار رفته است و در جستجوی پاسخ به این پرسشها برآمده است.
در دومین مطلب این پرونده هاتف سپهر به تحلیل رفتار سیاسی روحانی پرداخته و او را سیاستمداری تصویر میکند که تنها با یک قطبنما حرکت میکند: قدرت بیشتر!
هاتف سپهر: بررسی زندگی شخصیتهای سیاسی و مذهبی همواره جذاب و شنیدنی است. زندگی آنها لایههای پیدا و پنهانی دارد؛ منتهی نوشتار حاضر اساسا قصد ندارد روایتی از لایههای پنهان زندگی رئیسجمهور حسن روحانی ارائه کند؛ صرفا درصدد بررسی و واکاوی چگونگی شکلگیری شخصیت وی هستیم.
جالب است بدانیم وی که از روزهای ابتدایی جمهوری اسلامی همواره در کانون قدرت حضور داشته، در حیات سیاسی و اجتماعی خود و اساسا شکلگیری شخصیتاش از چه کسانی تأثیر گرفته است. در این زمینه سند و مدرک محکمی در دست نیست و شاید یک روز شخص روحانی در گفتوگویی بتواند در این زمینه توضیحات کافی و وافی بدهد؛ اما بر اساس آنچه در دسترس هست قطعا دکتر روحانی از دو شخصیت انقلاب تأثیر بسیاری پذیرفته است. یکی پیش از انقلاب و در دوره تحصیل روحانی و دیگری پس از پیروزی انقلاب زمانی که مسئولیتهای مختلفی برعهده داشته است.
قبل از انقلاب
آشنایی حسن روحانی جوان با آیتالله دکتر بهشتی از حوزه علمیه قم و مشخصا مدرسه علوی آیتالله العظمی گلپایگانی شروع شد. روحانی طلبه مدرسه علوی بود؛ مدرسهای که در یکی از کوچههای فرعی خیابان امام خمینی (پهلوی سابق) قم واقع شده و تحت زعامت مرحوم گلپایگانی بود. دکتر بهشتی با افکاری نو و بدیع، سیستم آموزشی جدیدی در این مدرسه پایهگذاری کرد. از گلستان سعدی به عنوان منبع درسی فارسی گرفته تا فیزیک و ریاضی از جمله مباحث جدیدی بود که شهید بهشتی در نظام آموزشی مدرسه علوی وارد کرد. روحانی نیز مانند بسیاری دیگر از طلبههای آن زمان که کمابیش با شخصیت آیتالله بهشتی آشنا بودند، شیفته و مجذوب شخصیت وی شد. حسن روحانی در مورد شهید بهشتی میگوید: «چهره، رفتار و سبک برخورد ایشان برای من خیلی جذاب بود. چون آقای بهشتی برخلاف معمول فضلا و علمای حوزه، بسیار منظم، با ابهت و شیکپوش بود. من برای اولین بار یک شخص روحانی را میدیدم که بسیار باوقار و شیکپوش بود. لباس وی بسیار تمیز بود و به جای نعلین، کفش میپوشید. شهید بهشتی با ویژگیهایی، چون ابهت، تن صدای تأثیرگذار، چهره بشاش، مدیریت بسیار قوی، بیان سنجیده و آرام و آشنایی با علوم روز و زبان انگلیسی خود را از دیگر فضلا و مدرسین متمایز کرده بود. آن موقع، مدرس یا طلبهای که لباسش اتو شده باشد، دیده نمیشد. یادم هست که آستین قبا و حتی عبای وی اتو داشت.»
ارتباط این دو تنها محصول علاقه روحانی نبود بلکه طلبه جوان آن سالها مورد علاقه و توجه آیتالله بهشتی قرار گرفته بود. دکتر بهشتی دریافته بود از این طلبه جوان و مستعد میتوان در آینده بهرهها برد؛ به همین خاطر سعی کرد او را در حوزه تحصیل و کسب دانش هدایت کند؛ از اینرو روحانی به توصیه بهشتی راه دانشگاه را در پیش گرفت. دکتر بهشتی به روحانی توصیه کرده بود که در تعطیلات تابستانی حوزه، «کتاب غیر درسی» از جمله سخنرانیهای راشد و نیز تفسیر الهی قمشهای را بخواند. بهشتی تا بدان حد مراقب روحانی بود که او را از فعالیت سیاسی به سبک روحانیت انقلابی بر حذر میداشت: «شهید بهشتی یکی دو بار من را خواست و به شخص من توصیه کرد که دنبال مباحث سیاسی و پخش اعلامیه و تظاهرات نروم و در عوض درس خود را خوب بخوانم. او میگفت من لازم میدانم که شماها درسهایتان را درست بخوانید، چون در آینده به وجود شماها نیاز است.»
روحانی پس از دریافت مدرک لیسانس حقوق، درباره آینده خود با دو چهره نواندیش و روشن روحانیت ـ بهشتی و مطهری ـ مشورت کرد. «مرحوم آقای مطهری فرمودند از نظر من شما دو راه پیش رو دارید یکی اینکه به تحصیلات دانشگاهی خود تا دریافت دکترا ادامه دهید. دیگر اینکه برای چند سالی به حوزه علمیه قم برگردید و دروس حوزوی خود را تکمیل کنید. به ایشان گفتم ادامه تحصیلات دانشگاهی یا حوزوی در داخل کشور در شرایط فعلی شاید امکان پذیر نباشد مگر اینکه برای مدتی به خارج از کشور بروم و تحصیلات دانشگاهی را آنجا به اتمام برسانم و برگردم. در نهایت توصیه مرحوم مطهری سفر به خارج برای ادامه تحصیلات دانشگاهی بود منتها ایشان مصر بود که چند سالی در خارج بمانم و در رشته مورد نظر به صورت عمیق تحصیلاتم را ادامه دهم.»
دکتر بهشتی به عنوان یک روحانی نواندیش که دنیای غرب را به خوبی میشناخت در ارائه این پیشنهاد به روحانی جدیتر بود: «شهید بهشتی خیلی قاطعتر از آقای مطهری سفر به خارج را توصیه و تأکید کردند و با بازگشت به حوزه علمیه قم خیلی موافق نبودند. در مجموع نظر ایشان این بود که برای سالهای آتی نیاز به افراد آشنا به مسائل روز و مدیران کارآمد برای مسائل اجتماعی و به ویژه مسائل فرهنگی و احتمالا اداره کشور در صورت پیروزی انقلاب داریم و لذا موکدا از من خواستند که برای مدتی به خارج بروم. بعد هم فرمودند نگران مخارج و مسائل جانبی نباشم و تأمین مخارج را ایشان برعهده میگیرند.»
به جز حسن روحانی افراد دیگری نیز در آن دوره عزم سفر به خارج از کشور و ادامه تحصیلات تکمیلی در دانشگاههای غربی کرده بودند منتهی آنها در ایران زبان انگلیسی را خوانده بودند و در ادامه قصد سفر به اروپا را داشتند، اما بنا به توصیه دکتر بهشتی، روحانی ابتدا برای آموزش زبان انگلیسی به لندن رفت و بنا بود سپس برای تحصیل به دانشگاه هاروارد در بوستون آمریکا برود.
روحانی سرانجام پس از آموختن انگلیسی در کالج زبان، ویزای تحصیل چهارساله از دانشگاه هاروارد را اخذ کرد: «برای اخذ ویزا به غیر از پذیرش دانشگاه در آمریکا داشتن حداقل دوازده هزار پوند در حساب بانکی لازم بود که برای تأمین این مبلغ از آقای کمال خرازی و آقای عبدالکریم سروش و چند نفر از دوستان کمک گرفتم.»، اما اوج گرفتن انقلاب اسلامی مانع تحصیل روحانی شد.
روحانی در نهایت در برابر دعوت آیتالله منتظری برای برگشت به ایران تسلیم میشود. سفر به آمریکا و تحصیل در هاروارد را وامینهد و به ایران باز میگردد.
پس از انقلاب
حسن روحانی هر چقدر قبل از پیروزی انقلاب تحت تأثیر افکار و منش آیتالله دکتر بهشتی قرار گرفته بود پس از انقلاب اسلامی از آیتالله هاشمی رفسنجانی الگوبرداری کرد. حسن روحانی در دومین مراسم بزرگداشت آیتالله هاشمی با اشاره به این دو شخصیت تأثیرگذار نظام اسلامی چنین میگوید: «۲ نفر در پیروزی انقلاب و استقرار نظام و شکل دادن به ساختار جمهوری اسلامی ایران نقش بسیار مؤثر داشتند؛ یکی آیتالله شهید بهشتی که مجلس خبرگان قانون اساسی را به خوبی اداره کرد و میثاق و منشور ملی یعنی قانون اساسی را به ثمر نشاند و دوم آیتالله هاشمی رفسنجانی که مشابه این کار را در تشکیل و اداره اولین مجلس شورا برعهده داشت».
روحانی همچنین به مصائبی که این دو شخصیت در طول انقلاب تحمل کردند چنین اشاره میکند: «آیتالله هاشمی بسیار صبور و مظلوم بود. پس از شهید بهشتی در تاریخ انقلاب ندیدم به کسی به اندازه هاشمی ظلم شود؛ هر چه خواستند گفتند و او به خاطر اسلام، ایران و انقلاب چیزی نگفت».
حسن روحانی پس از پیروزی انقلاب در مقاطع مختلف ارتباط کاری تنگاتنگی با هاشمی رفسنجانی داشته است تا بدانجا که بعضی او را فرزند و هاشمی را پدرخوانده نامیدهاند. صرف نظر از اینکه چقدر این توصیف میتواند درست باشد یا نه، صفت پدرخواندگی نشان از ارتباط نزدیک و تاثیر یکی بر دیگر در طول زمان دارد که بیراه نیست.
کارنامه سیاسی حسن روحانی نشان میدهد وی بسیار نزدیک به هاشمی بود. از معاونت او در سالهای پایانی جنگ در سازمان فرماندهی کل قوا تا نمایندگی محرمانه هاشمی در مذاکرات جنجالی مک فارلین، حضور توأمان در مجلس شورای اسلامی و... تنها بخشی از همکاری این دو با یکدیگر بوده است. این نزدیکی و همکاری در مدت نسبتا طولانی منجر به قرابت فکری شده است. حسن روحانی با تکیه بر خصوصیت اعتدالگرایانه هاشمی رفسنجانی میگوید: «اگر بخواهیم در دوران انقلاب، مجسمهای از اعتدال بسازیم، تندیس هاشمی، تنها نماد برای آن است چرا که او همواره با افراط و تفریط مخالف بود و اعتدال را به ما آموخت. گرچه اصل اعتدال برای پیامبر و اهل بیت است، اما او پدر تفکر اعتدال و اساس امید در کشور بود».
هاشمی رفسنجانی نیز اسفند ۹۴ در دیدار جمعی از استادان دانشگاهها، پژوهشگران، اعضای هیئت علمی مراکز آموزش عالی گفت: «پیروزی اندیشه اعتدالی جلوی ترویج تفکرات افراطی، تندروها را در جامعه میگیرد».
به عبارت دیگر دو طرف داستان خصوصیت اعتدالی را از بارزترین ویژگیهای یکدیگر میدانند که صد البته حاصل سالها همکاری و تأثیر بر دیگری است.
البته تعریف و تمجید روحانی از آیتالله فقید محدود به رویکرد اعتدالی ایشان نمیشود و تجلیل و تبجیل روحانی از هاشمی رفسنجانی میزان علاقه و ارادت وی را روشن میسازد. روحانی در مراسم بزرگداشت هاشمی رفسنجانی میگوید: «امروز برای تعظیم شخصیت بلندی در اینجا گرد آمدیم که بر همه ملت ایران، عزت ایران و نواندیشی اسلامی حق بزرگی دارد، زیرا آیتالله هاشمی همواره از هر منصب و جایگاهی که در آن قرار گرفت برتر و بالاتر بود».
هوش و ذکاوت ذاتی آیتالله هاشمی نیز مورد توجه روحانی قرار گرفته بود امری که در جنگ نمود بیشتری یافت و روحانی نیز در اینباره میگوید: هوش و فراست بالای آقای هاشمی از ایشان یک فرمانده توانمند در جنگ ساخته بود.
کمتر کسی تردید دارد که انتخاب حسن روحانی در سال ۱۳۹۲ نتیجه اراده سیاسی هاشمی رفسنجانی بوده است. غلامعلی رجایی مشاور مرحوم آیتالله هاشمی در گفتگو با روزنامه آرمان گفت: «هاشمی روز تحلیف حسن روحانی در مجلس یعنی ۱۳ مرداد ۱۳۹۲ را دید و دوربینها نشان دادند وقتی رئیس جمهوری منتخب برخاست، چین عبای او را میزداید، انگار احساس پدری را داشت که فرزند را داماد میکند گرچه تنها ۱۴ سال از روحانی بزرگتر بود.»
به هر حال میزان تأثیرگذاری آیتالله هاشمی رفسنجانی بر حسن روحانی بدان پایه بود که وی معتقد است امروز باید هاشمی زمان خود باشیم و راه را ادامه دهیم. باید در برابر ناملایمات صبر و مدارا و اعتدال را پیشه کنیم و در مشکلات تحمل داشته باشیم. باید از هاشمی اعتدال را یاد بگیریم و نباید هدف را از یاد ببریم.