دیدارنیوز – رسول شکوهی: احتمالا در سالهای گذشته در خبرها دیدهاید که کارگرها، معلمها یا صنوف دیگر دست به تجمع زده اند یا به صورت اعتراضی طی چند روز اعتصاب کرده و این شیوه را برای رسیدن به مطالبات خود پیش گرفته اند. اغلب این دست از اعتراضات به دنبال بهبود وضعیت شغلی آن صنف شکل میگیرد. مثلا کارگرها یا معلمان برای افزایش حقوق خود یا بهبود امکانات در محیط کار اعتراض میکنند.
معمولا تشکلهای صنفی در این فرآیند نقش ویژهای ایفا میکنند. برخی تا صحبت از تشکلهای صنفی میشود اولین چیزی که به ذهن شان میآید ازین دست از اعتراضات و ساماندهیهای تجمعات و ... است. اما این سادهترین یا کمترین کاری است که یک تشکل صنفی میتواند انجام دهد. تشکلها در چارچوب جامعه مدنی فعالیت میکنند و هر چقدر جامعه مدنی بزرگتر و فعالتر باشد، احتمالا با جامعهای توسعهیافتهتر سروکار داریم.
جامعه مدنی عنوان مهمی در علوم اجتماعی و سیاسی است که اگر بخواهیم به زبان ساده درباره آن صحبت کنیم به بخشی از جامعه گفته میشود که حد فاصل بین نظام سیاسی و مردم قرار میگیرد. رسانه ها، سازمانهای مردم نهاد، تشکل ها، احزاب، گروههای فشار و ... تشکیل دهنده جامعه مدنی هستند. البته جامعه مدنی ابعاد گسترده تری نیز دارد. جامعه مدنی صدای جامعه را به گوش صاحبان قدرت میرساند و بعضا با روشهای مختلف تلاش میکند که مطالبات آنها را محقق کند. همچنین در زمینه آگاهی بخشی به جامعه نیز فعالیت میکند.
همانطور که گفته شد شناخت کاملی نسبت به تشکلهای صنفی مخصوصا در حوزه معلمان و کارگرها وجود ندارد و هر وقت اسم تشکلهای صنفی برده میشود این تلقی ایجاد میشود که این تشکل به دنبال برگزاری تجمع و اعتراض و اعتصاب است. همین نگاه باعث شده است که نوع مواجهه با تشکلها با یک نگاه امنیتی باشد و با یک منطق امنیتی به آن توجه میشود نه یک منطق صنفی. مخصوصا در حوزه معلمان که اعضای این تشکلها از فرهنگیان کشور بوده و این گروه که جزو گروههای مرجع اجتماعی نیز هستند باید با یک نگاه جامعه شناختی با آنها روبرو شد نه یک نگاه امنیتی.
از خانعلی تا حبیبی
تشکلهای معلمها از جمله تشکلهایی است که در تاریخ ایران ریشه دار هستند. بسیاری بر این باور هستند که هر چقدر که تشکلها ساماندهی بیشتری داشته باشند و بتوانند در طولانی مدت فعالیت کنند آن زمان است که میتوانند اثرگذاری داشته باشند که منافع آن در مرحله اول برای معلمان و در مرحله بعد برای جامعه باشد.
اگر بخواهیم مروری به تشکلهای فرهنگیان داشته باشیم نام مرحوم خانعلی در این بین بسیار پر رنگ است. دکتر خانعلی در تجمع اردیبهشت سال ۱۳۴۰ در اعتراض به لایحه سقف حقوق فرهنگیان در میدان بهارستان به ضرب گلوله ناصر شهرستانی رئیس کلانتری بهارستان جان خود را از دست داد. گلوله به سر ابوالحسن خانعلی اصابت کرد و دو تیر دیگر هم دو نفر را مجروح کرد. اتفاقی که منجر به استعفای شریف امامی نخست وزیر وقت و تشکیل دولت علی امینی شد. امینی قول مساعد به افزایش حقوق معلمان داد و سرانجام پس از «برابر شدن حقوق معلمین با حقوق مهندسین» تحصن یازده روزه معلمان پایان گرفت.
باشگاه مهرگان با محوریت محمد درخشش در آن دوره تنها تشکل حوزه فرهنگیان بود که با روی کار آمدن دولت امینی و به وزارت رسیدن درخشش توانست اقداماتی در دوره وزارت خود انجام دهد. اما شاید خانعلی در آن دوره فکر نمیکرد که تا سالها بعد و تا امروز هنوز هم مساله حقوق معلمان یکی از اصلیترین مسائل این گروه مهم باشد.
با سقوط دولت امینی حیات باشگاه مهرگان نیز تمام شد. در سالهای ابتدایی انقلاب اسلامی نیز تشکلهایی شکل گرفت که بیشتر جنبه سیاسی داشتند تا صنفی. «کانون مستقل معلمان»، «انجمن اسلامی معلمان» و «انجمن معلمان مسلمان» از جمله تشکلهایی بودند که فعالیتهایی داشتند. در دهه ۶۰ و سالهای بعد از جنگ به دلیل شرایط خاص کشور کمتر به مطالبات صنفی معلمان توجه شد، ولی رفته رفته احساس نیاز به تشکلها در جامعه فرهنگیان احساس میشد.
با روی کار آمدن دولت اصلاحات فضای جامعه مدنی دستخوش تغییرات زیادی شد و یکی از آنها شکلگیری تشکلهای فرهنگیان بود. در اسفند ۱۳۸۰ شورای هماهنگی تشکلهای صنفی معلمان تشکیل شد که به مرور کانونهای عضو آن به ۴۵ تشکل در سراسر کشور گسترش یافت. اولین حرکت اعتراضی منسجم صنفی معلمان پس از انقلاب در دی و بهمن ۱۳۸۰ شکل گرفت. این اعتراضات صنفی طی سالهای ۸۱ تا ۸۶ به شکل اعتصاب و تجمعات سراسری با محوریت تشکلهای صنفی و در اعتراض به مشکلات معیشتی معلمان ادامه یافت.
رفته رفته برخورد با تجمعات و دستگیریها و اعمال برخی محدودیتها نیز شروع شد. با روی کار آمدن دولت محمود احمدی نژاد هم تشکلها تا حدودی سازماندهی بهتری پیدا کردند و هم برخوردها با آنها شدت بیشتری پیدا کرد. در زمستان ۸۵ و بهار ۸۶ اعتراضات و تحصنهایی نیز شکل گرفت که دهها معلم و فعال صنفی بازداشت شدند و صدها تن دیگر با محرومیتهای اداری از جمله تبعید و کسر حقوق مواجه شدند. وزارت کشور در تابستان ۸۶ پروانه فعالیت کانونهای صنفی را لغو کرد.
در دوران بعد از ۸۸ نیز به دلایل صنفی و سیاسی تعدادی از فرهنگیان با محدودیتها و محکومیتهایی روبرو شدند. با روی کار آمدن دولت حسن روحانی و وزارت علی اصغر فانی در آموزش و پرورش رویکردی تعاملی در آموزش و پرورش شروع شد که متاسفانه آن هم نتیجه بخش نبود. در سالهای ۹۷ و ۹۸ نیز معلمان بار دیگر دست به اعتصابات و تجمعهای مختلفی زدند که در برخی از موارد این اعتصابات در سطح کشور نیز شکل گرفت. محمد حبیبی عضو کانون صنفی معلمان تهران، یکی از بازداشت شدگان این تجمعات، به ۷ سال و نیم زندان، دو سال ممنوعیت فعالیت سیاسی و اجتماعی و ۷۴ ضربه شلاق محکوم شد و به تازگی نیز به خاطر عدم حضور در محل کار با او قطع همکاری کردند.
شاید بتوان گفت که از سال ۴۰ تا به امروز مسائل و مشکلات معلمان هنوز در همان وضعیت مانده و هر چند که اقدامات مختلفی توسط دولتها انجام شده، اما هنوز معلمان درگیر مشکلات مختلفی هستند و معیشت یکی از آنها است.
به جای زندان فرش قرمز جلوی پای معلمان بیاندازید
علیرضا هاشمی از فرهنگیان با سابقه کشور و از اعضای سازمان معلمان ایران در گفتگو با دیدارنیوز نکاتی را درباره وضعیت امروز تشکلها اشاره کرد. او به عنوان مقدمه به تجربیات خود و فرهنگیان مختلف اشاره کرد که همه به این نکته تاکید دارند که میتوان لیست بلندی از مشکلات و بحرانهای مختلف آموزش و پرورش ارائه کرد. تعلیم و تربیت به مفهوم عام و آموزش و پرورش به صورت مشخص و ساختاری با بحرانهای عدیدهای روبرو است.
هاشمی در این باره گفت: اگر برخی مشکلات بیرونی آموزش و پرورش مانند مشکلات بودجهای و یا امکانات سخت افزاری حل شود باز هم، چون آموزش و پرورش با انسان سر و کار دارد این مساله به خودی خود بغرنج است؛ بنابراین میتوان گفت مشکلات آموزش و پرورش به صفر نخواهد رسید. این سیاههای مشکلات را نمیتوان به صفر رساند، ولی انتظار میرود که به این مشکلات اندیشیده شود و گروههای مختلف دخیل شوند. چون اگر کشور بخواهد پیشرفت کند و به توسعه برسد همه صاحب نظران بر این نکته تاکید دارند که آینده را باید در آموزش و پرورش دید.
هاشمی به این نکته اشاره کرد که اکثر صاحب نظران و مسئولین آموزش و پرورش از بیماری لاعلاج در این مجموعه سخن میگویند که حتی از سرطان هم بدتر است. این معلم با سابقه تاکید کرد که اگر کسی این فرض را نپذیرد ادامه بحث دیگر امکان پذیر نیست، ولی اگر بپذیریم که با یک وضعیت بحرانی طرف هستیم باید سه گروه برای حل آن تلاش کنند. او در این باره گفت: دولت و مجموعه نظام باید فکر کنند و تدابیری بیاندیشند. مردم و فرهیختگان جامعه و معلمان که درون مجموعه هستند و دارند با تمام مشکلات وظایف خود را انجام میدهند. وظیفه ذاتی دولت است که برای این کار تدابیری بیاندیشد. حال اگر در جامعه و معلمان میخواهند کاری انجام دهند و تلاش میکنند تا از مشکلات کم کنند آیا روا است که نه تنها به آنها فضا داده نشود بلکه برخورد هم شود؟
علیرضا هاشمی در ادامه افزود: معلمان یک ظرفیت ویژه هستند که باید از آنها استفاده کرد. باید فرش قرمز جلوی پای آنها انداخت تا از مشارکت آنها استفاده شود. نه اینکه زندانی شوند. معلمان باید مشارکت کنند. هم در ایده و هم در اجرا. این خواسته خیلی زیادی هم نیست. تجربه بشری هم این را نشان میدهد که معلمان در سراسر دنیا به صورت حرفهای وارد میشوند.
این عضو سازمان معلمان ایران این انتقاد را مطرح کرد که چرا فعالیتهای صنفی معلمان به این خاطر که اعتراضی و انتقادی است سیاسی میشود و وقتی سیاسی میشود در مرحله بعد امنیتی هم میشود. هاشمی در محله اول سیاسی و امنیتی دیدن اقدامات صنفی معلمان را مخرب دانست و در مرحله بعد انتقادات جدی را نسبت به وزارت آموزش و پرورش نیز داشت: تمام معلمان ما که امروز در زندان هستند فعالیت صنفی و حرفهای کردند، ولی تعبیر سیاسی و امنیتی شده است. متاسفانه آموزش و پرورش که باید متولی باشد و از کادر خود حمایت کند در مقابل آنها قرار میگیرد.
او به پرونده محمد حبیبی نیز اشاره کرد و گفت: در این احکامی که اخیرا برای همکاران ما صادر شده و خصوصا بحث اخراج که در این شرایط سخت اقتصادی مشکلات عدیدهای برای خانواده آنها ایجاد میکند خود آموزش و پرورش هم متضرر خواهد شد. این احکام اجحاف و بی انصافی است و یک ظلم آشکار است. مسئولین در آموزش و پرورش باید دست معلمان را بگیرند نه اینکه جلوی پای آنها سنگ بیاندازند.
علیرضا هاشمی در پایان ابراز امیدواری کرد که تعاملی بین آموزش و پرورش و تشکلهای فرهنگیان به وجود بیاید، چون در نهایت این تعامل به سود همه خواهد بود.