شاید افکار عمومی تصور میکنند که بعد از کیروش و برانکو که به هر دلیل دیگر نمیتوانند بالای سر تیم ملی ایران باشند، آندره استراماچونی است که میتواند با ۳-۴-۳ جذابش تیم رویایی سال ۱۹۹۶ را بسازد و هم به جام جهانی صعود کند و هم در جام ملتهای آسیای دور بعد غوغایی به راه بیندازد و بالاخره جام آسیایی را بعد هزار سال آزگار به کشور برگرداند.
دیدارنیوز ـ آرش راهبر: یک مثل رسانهای میگوید: «هیچ تکذیبیهای به اندازه اولین خبر دروغ پربیننده نیست.» به نظر حکایت مذاکره فدراسیون فوتبال با آندره استراماچونی و شایعه انتخاب او برای سرمربی گری تیم ملی ایران کاملا قالب تن این مثل باشد. از چند روز قبل که این خبر از سوی یک خبرنگار ایتالیایی منتشر شد تا همین لحظه، با اینکه یک محاسبه ذهنی ساده و فوری حکایت از نادرست بودن آن دارد، اما انگار طرفداران فوتبال تمایل به محقق شدن آن داشته اند و با وجود تکذیب فدراسیون فوتبال، همچنان گمانه زنیها درباره این ماجرا ادامه دارد. انگار که این اتفاق خواسته درونی بسیاری از هواداران فوتبال باشد.
البته کاملا مشخص نشد که این خبر با چه نیتی و از جانب چه گروهی منتشر شد، اما برای اهالی رسانهها این جور بازیها یک تکنیک قدیمی و جذاب است. در واقع این شگرد رسانهای نه تخلف و نه کلاهبرداری است و به همین خاطر نمیتوان کسی را سرزنش کرد، اما شاید یک جور آزمایش افکار عمومی باشد. شاید ایتالیاییها خواسته اند میزان محبوبیت و اطمینان هواداران فوتبال ایرانی را نسبت به استراماچونی بسنجند. شاید هم این یک جور بازاریابی مجدد برای مربیای است که در دوره کوتاه فعالیتش در باشگاه استقلال، شخصیت فنی متفاوت و قدرتمندی به آبیها بخشید، اما نیمه کاره ماندن ماموریتش این آرزو را در دل طرفداران فوتبال ایجاد کرد که حتما او را یک روزی به نیمکت برگردانند و چه بهتر که این نیمکت مربوط به تیم ملی ایران باشد.
اما واقعا به لحاظ فنی و فوتبالی آیا امکان حضور استراماچونی در ایران وجود دارد؟ به نظر میآید با رفتاری که مسئولان وقت استقلال با این مربی توانا، اما بداَخم و کم طاقت ایتالیایی داشتند شاید خود استراماچونی هم چندان علاقهای به بازگشت نداشته باشد. سرمربی ایتالیایی البته قراردادش با استقلال را نیز فسخ کرد تا به لحاظ حقوقی هم راه بازگشت را ببندد، اما جالب است که استراماچونی جنجالی در افکار عمومی ایران تبدیل به خاطرهای زنده شده و حتی مهران مدیری در برنامه پربیننده دورهمی هم مدام و به هر بهانهای نام او را به زبان میآورد!
از سوی دیگر تیم ملی ایران هم از اسفند سال قبل با دراگان اسکوچیچ برای هدایت تیم ملی بسته و درست است که بازیهای ملی به خاطر شیوع کرونا لغو شد، اما به هر حال قرارداد هنوز جاری است و به هم زدن آن احتمالا دردسر جدیدی به دردسرهای حقوقی پرتعداد ایران در فیفا خواهد افزود و بعید است نایی برای اعزام یک تیم حقوقی جدید برای حل و فصل کردن یا پرداخت غرامت به اسکوچیچ وجود داشته باشد؛ بنابراین آنچه نام استراماچونی را همچنان سوار بر امواج رسانه به ذهن مردم متبادر میکند، رویای ساختن یک تیم ملی جذاب و تهاجمی است که دستکم در قاره آسیا بتواند دخل همه رقبای پرادعا را بیاورد و هواداران را در شور و شادی غرق کند. شاید افکار عمومی تصور میکنند که بعد از کیروش و برانکو که به هر دلیل دیگر نمیتوانند بالای سر تیم ملی ایران باشند، آندره استراماچونی است که میتواند با ۳-۴-۳ جذابش تیم رویایی سال ۱۹۹۶ را بسازد و هم به جام جهانی صعود کند و هم در جام ملتهای آسیای دور بعد غوغایی به راه بیندازد و بالاخره جام آسیایی را بعد هزار سال آزگار به کشور برگرداند.
میبینید که در این فقره عجیب هرکسی از نگاه خودش حضور استراماچونی را در تیم ملی ایران بررسی میکند. شاید استراماچونی میخواهد کار و کاسبی اش را در ایران برقرار کند، رسانههای داخلی هم میخواهند سوژه پرفروشی مثل استرا را هم به مخاطبان عرضه کنند و لایک بگیرند و طرفداران فوتبال هم ببینند که بالاخره استراماچونی میتواند فوتبال ایران را تکان دهد یا نه؟
بنابراین اگر فردا روزی شنیدید که استراماچونی به ایران بازگشته چندان هم تعجب نکنید. این روزها غیرممکن هم ممکن است.