برای ایرانیانی که مشتاق موضوعات جنسیاند اما از گفتوگو درباره آن وحشت دارند
خیلی ساده، وقتی ما همه راه های قانونی و اخلاقی و انسانی را برای برآوردهسازی یکی از نیازهای مهم انسانی میبندیم، حذفشدگان و نادیده گرفته شدگان مجبورند به راهکارهای غیرمتعارف متوسل شوند.
محسن رنانی
این روزها همه نگران دلارند، و من گرچه دانش تخصصیام اقتصاد است اما اصلاً نگران دلار نیستم چون بازار دلار قواعد شناخته شده خود را دارد و حوزه پولی کشور هم متولی خودش را دارد و آن متولی که صدها نفر به او مشاوره می دهند دارد تلاش خودش را میکند. اگر درست نمیشود لابد مشکل در جای دیگری است. و اینکه مشکل کجاست را بیشتر ما میدانیم و دربارهاش خیلی سخن گفته شده است و چون گوش شنوایی نبود همه خسته شدیم و سکوت کردیم.
اما دغدغه من همواره حوزههایی است که متولی ندارد، معضلات آنجا کسی را نمیگزد، و مغفول ماندن آن حوزهها برای توسعهی فردای ما زیانبار است. ما حوزههای حساستر و بحرانیتر از دلار داریم که بیشتر آنها رها شده اند و حتی مقامات متولی هم گاهی به عمد بر آنها سرپوش می گذارند. آن حوزهها است که موجب نگرانی است و ما باید به فکرش باشیم.
من در نوروز امسال فرصت کردم و مجموعه مستندی را از یک فیلم ساز جوان دیدم که موبوط به یکی از این بحرانهای خاموش ایران است. ... جامعهی ما یکی از پر مسئلهترین جوامع در حوزهی مسائل جنسی است و همچنین یکی از ناتوانترین جوامع در حلوفصل نیازهای جنسی شهروندان خویش است. این در حالی است که اسلام و به طور خاص تشیع یکی از سهلگیرترین مذاهب ابراهیمی در حوزهی زیست جنسی است. اما ما نه الگوی غرب را در حلوفصل مسائل جنسی جامعه به کار گرفتهایم و نه متأسفانه توانستهایم الگوی بسیار ساده و سهلگیرانه اسلام (تشیع) را در زندگی اجتماعی خویش مستقر کنیم. به همینخاطر به یک جامعهی پیچیده و پرمسئله از منظر جنسی تبدیل شدهایم که ظلم و بیعدالتی جنسی در آن بسیار عمیق و خطرناک شده است. ...
یک مورد آن اینکه بر اساس سرشماری عمومی سال ۱۳۹۵ حدود سه میلیون و صد هزار زن در کشور داشتهایم که همسر خود را به علت فوت یا طلاق از دست دادهاند. سنت ناعادلانه جامعه ما چنین است که اگر مردی همسر خود را از دست بدهد، (حتی اگر فرزند داشته باشد) به راحتی و به زودی میتواند مجدداً ازدواج کند وحتی میتواند با دختری که قبلاً ازدواج نکرده است ازدواج کند. اما عکس این سنت برای زنانی که همسر خود را از دست میدهند به سختی و به ندرت اجرا میشود. بنابراین بخش بزرگی از این سه میلیون و صد هزار زن، دیگر هرگز فرصت ازدواج و برآوردن نیازهای عاطفی و جنسی خود را نخواهند یافت، و حکومت و جامعه نیز هیچ راهکاری برای برآوردهسازی نیازهای آنها نیندیشیده است. این جدای از صدها هزار دختری است که به خاطر دو سنت ناعادلانه دیگر، یعنی سنت «خواستگاری مرد از زن» و سنت «پایینتر بودن سن زن از مرد»، هرگز فرصت ازدواج پیدا نمیکنند. این بیعدالتی از آن روست که قوانین و سنتهای جامعه ما فقط یک راه را برای تأمین نیازهای جنسی جمعیتاش باز گذاشته و محترم شمرده است و همه راه های معقول دیگر را بسته است. ...
...جامعه ما یک راه را در جلوی جوانانش گذاشته است: «ازدواج رسمی قانونی دایم»، این هم با این همه دست و پاگیری رسوماتی مثل انواع جشنهای پرهزینه و بُرد و آوُردهای طرفین و جهیزیههای سنگین و مهریههای وحشتآور، و از همه مهمتر قوانین اسارتآفرین. معلوم است که با این اوضاع اقتصادی روز به روز امکان چنین ازدواجهایی کمتر میشود و وقتی جامعه و نظام مدیریتی کشور راه حل جایگزینی نداده باشند، جامعه برای خودش راهکار پیدا میکند، نخست پنهان و بعد هم کمکم علنی. «روسپیگری»، راهکار تاریخی ارزان و دم دستی بوده است که در همه جوامع در پاسخ به بیعدالتیهای اقتصادی و جنسی وجود داشته است.
«ازدواج سفید» هم راهکار نوینی است که بخشی از نسل جوان امروز جامعه ما در پاسخ به بیعدالتیهای جنسی، و فرار از قوانین و رسم های غلط عرفی برگزیده است. خیلی ساده، وقتی ما همه راه های قانونی و اخلاقی و انسانی را برای برآوردهسازی یکی از نیازهای مهم انسانی میبندیم، حذفشدگان و نادیده گرفته شدگان مجبورند به راهکارهای غیرمتعارف متوسل شوند.
و افسوس آنجاست که اکنون که نسل جوان ما توانسته است با هزینههای سنگین از بند قیود و سنتهای دست و پاگیر تاریخی رها شود و راهکاری به نام «ازدواج سفید» برای خودش خلق کند، هنوز که هنوز است نظام تدبیر و نظام حقوقی ما ناتوان بوده است که این راهکار را که تقریباً همان «نکاح معاطاتی» است که در اسلام سابقه داشته و برخی از فقهای مذهب تشیع هم بر آن صحه گذاشتهاند، رسمیت ببخشد و اجازه دهد آنانکه میخواهند این مسیر را تجربه کنند، دستکم با آرامش روانی و بدون نیاز به مخفیکاری و در چارچوب قانون و با قابلیت پیگیری رسمی تبعات بعدی این روش، دست به انتخاب سهلتر و با مسئولیت محدودتری بزنند.
اما واقعیت این است که ما برای تصمیمگیری در این مورد بسیار ناتوانیم.... و البته به علت همین ناتوانی در یافتن راهکارهای قانونی جایگزین، ازدواج سفید یا انواع روابط خارج از ازدواج رسمی، زیر پوست جامعه به سرعت گسترش مییابد و قطعاً بسیاری از زنان جامعه ما در این مسیرها آسیب میبینند.
حالا بگو چرا جامعه ما راه حل ندارد و راهکارهای تازه برای حل مشکلات خودش در این زمینه کشف یا ابداع نمیکند؟
پاسخ من این است: چون ناتوان است؛ چون گفتوگو در مسائل جدیاش را تمرین نکرده است؛ چون در حوزه مسائل جنسی چنان تابوها و حوزههای ممنوعه ایجاد کرده است که قدرت گفتوگو در این حوزه را از او ستانده است. ... به گمانم ممنوعهها و تابوها اصلیترین موانع عقلانیت در یک جامعه است و ناتوانی یک جامعه در گفتوگو، باعث می شود که این ممنوعهها و تابوها همچنان پر قدرت برای نسلهای متمادی حاکمیت داشته باشند.
حالا بگو جامعه ناتوان است، چرا حکومت دستبهکار یافتن و معرفی کردن راهکارهای مختلف قانونی برای حل این معضلات نمیشود؟
پاسخ من این است: چون حکومت در چنبره نظام فقهی و حوزوی سنتی و فرونشسته در قرنهای گذشته، زمینگیر شده است و هنوز پس از چهل سال که همه نظامها و نهادهای آموزشی در دستش بوده است نتوانسته یک رشته «فقه اجتماعی» یا «فقه کلان» (همانند اقتصاد کلان) در دانشگاه یا در حوزه ایجاد کند تا راهکارهای فقهی حلوفصل معضلات اجتماعی از این دست را بیابد و به تدریج نیز به یک نظام فکری در حوزه «فقه اجتماعی« و «فقه مدیریت کلان» دست پیدا کند. من باز هم ریشه این ناتوانی را ترس حاکمان از «گفتوگو» درباره مسائل مهم میدانم. حاکمان ما از گفتوگو درباره مسائل اساسیمان وحشت دارند و این وحشت را چهل سال است با خود حمل میکنند و چهل است ما را در سرگردانی نگاه داشته اند.‼️
بنابراین «ناتوانی در گفتوگو» به عنوان یک معضل ملی، یکی از موانع اصلی توسعه ماست؛ اما وقتی وارد حوزه مسائل جنسی میشویم دیگر ناتوانی نیست بلکه به نوعی فلج شدگی میماند؛ و البته این مشکل فقط در رسانهها و در حکومت نیست بلکه مسئله اصلی، ناتوانی خانواده و سپس مدرسه در ایجاد بستری آرام و مطمئن برای گفتوگو دربارهی مسائل جنسی است....
بنابراین برای شروع و برای عطف توجه خانوادهها به این مسئله مهم، پیشنهاد ساده من این است که مجموعه آموزشی «یک پیشنهاد ساده» را به هر خانوادهای که میشناسید که دارای کودک و نوجوان زیر ۱۵ سال است معرفی کنید. همچنین به هر زوجی که به زودی صاحب فرزند خواهد شد و هر مربی مهد کودک و هر معلمی دبستانی که در بین اقوام و دوستان خویش میشناسید توصیه کنید که این مجموعه ی (رایگان) را ببینند. و مدیران مدارس و مهدکودکها نیز آن را برای مربیان و معلمان خود به نمایش درآورند. ای کاش آموزش و پرورش دیدن آن را برای همه معلمان دبستان و پیشدبستان توصیه میکرد.