"آتابای" مقبولترین و شاید بهترین نقطه کارنامه نیکی کریمی است. طرح داستانی که خود نیکی کریمی نوشته و هادی حجازی فر با بسط آن، فیلمنامه قابل توجهی خلق کرده و خودش نیز بازی نقش اول آن را به عهده گرفته است. "آتابای" ماجرای مردی است که برگشته تا شادتر سپری کند، اما گذشته اش بر این حال خوب، غلبه می کند؛ چنان که او را دوباره به رفتن محکوم کرده و دلخوشی چندانی برایش نمی گذارد. فیلم، اما از لحاظ ساختاری، تا حدود بسیار زیادی متکی و مدیون به فیلمنامه است. حتی طرح داستانی نیز آنچنان ایدهی تازهای نیست، اما حجازی فر توانسته در فیلمنامه، با خلق موقعیتهای احساسی درست و مکالمههای بعضا دلنشین، فیلم را تا حدودی در یک سطح مقبول قرار دهد.
دیدارنیوز ـ ایمان رضایی: پنجمین تجربه فیلمسازی نیکی کریمی، اساسا کیفیتی متفاوت و شاید تا حدودی متضاد با آثار پیشین این فیلمساز دارد. فیلمسازی که طی سالهای طولانی در سینمای ایران به عنوان یکی از شناخته شدهترین بازیگران زن معرفی شده بود و مقابل دوربین اساتیدی، چون داریوش مهرجویی به ایفای نقش پرداخته، حالا تغییر مسیر جدی اش به سمت کارگردانی که پیش از این با "چند روز بعد" و "سوت پایان" کلید خورده بود، با "شیفت شب" وارد فاز جدی تری شد. "آتابای" اما مقبولترین و شاید بهترین نقطه کارنامه کریمی است. طرح داستانی که خود نیکی کریمی نوشته و هادی حجازی فر با بسط آن، فیلمنامه قابل توجهی خلق کرده و خودش نیز بازی نقش اول آن را به عهده گرفته است.
"آتابای" قصهی تنهایی است. آدمهای اغلب شکست خورده و غمگینی که با پس زمینه طبیعت بکر آذربایجان، میان کوهها و دشتها، در طول فیلم عموما با اشکها و غم هایشان حضور پیدا می کنند. کاظم (هادی حجازی فر) که ترجیح می دهد آتابای، خطابش کنند و تازه از سفری طولانی مدت از خارج بازگشته و با شمایلی نسبتا جدیتر و مدرنتر (اشاره به موزیک انگلیسی زبانی که در ماشینش پخش می شود) میان بافت سنتی و روستایی زادگاهش، گویی از محبوبیت خاصی بین اهالی برخوردار است، نوعی قهرمان خسته معرفی می شود که هم معشوقه و هم خواهرش را سالها پیش در همین روستا از دست داده و بار سنگین دردهای گذشته، حالا روی دوشش، چهرهای معمولا اخم آلود برایش رقم زده است.
اساس روایی فیلم را که تماما پشت سر کاظم پیش می رود، برخوردها و تجدید دیدارهایی شکل می دهند که او پس از مدتها با آشنایان و دوستانش از سر می گذراند. خواهرزادهی جوان و بازیگوشش، رفیق سالهای دورش که زمانی عاشق فرخ لقا (خواهر کاظم) بوده، پدر بد قلق و لجبازش و باغی که در نبودش به یک غریبهی تهرانی واگذار شده و گویی از اهمیت به خصوصی برای کاظم برخوردار بوده است. شروع ایجاد گرههای عاطفی نیز دقیقا پس از ماجرای باغ و عصبانیت شدید کاظم به وقوع می پیوندد. همان جا که فیلمنامه، حالا در کنار مرور رابطه بین کاراکتر اصلی و محیط پیرامون، قصه عاشقانه اش را نیز از سر می گیرد. سیما (سحر دولتشاهی) دختر صاحب تازهی باغ که اتفاقا با معشوقه از دست رفتهی کاظم نیز همنام است، رفته رفته تبدیل به محرکی عاطفی برای شخصیت سرد و نه چندان خوش اخلاق کاظم می شود. عشقی که دوباره لطافت و نرمی را به قلب او باز می گرداند و از آن مجسمهی سرد و بی روح، انسانی بهتر می سازد.
فیلم، اما چندان نگاه خوش بینانه و حالت سرخوش گونهی رمانتیک ندارد و قرار هم نیست مثبت اندیشانه پیش برود. "آتابای" ماجرای ناکامیها و نرسیدن هاست. سیمایی که دوباره مجبور به رفتن است، باغی که دوباره به متروکهای سوت و کور تبدیل می شود، ماهیهای قرمزی که در برکه جان می دهند و .... فیلمساز به کمک نویسنده، تمام این المانها و ویژگیهای روایی و بصری را به کار برده تا نشان دهد که غم، میان چشم اندازهای زیبا و طبیعت تماشایی شهر خوی نیز جان آدمی را رها نمی کند. چه بسا همه اهالی روستا قصد فرار از این بهشت قدر نادیده را دارند. همه شان سودای رفتن به تهران و میان سازههای شهری زندگی کردن را در سر دارند و چشم به روی تمام زیباییهای اطرافشان بسته اند.
"آتابای" ماجرای مردی است که برگشته تا شادتر سپری کند، اما گذشته اش بر این حال خوب، غلبه می کند؛ چنان که او را دوباره به رفتن محکوم کرده و دلخوشی چندانی برایش نمی گذارد. فیلم، اما از لحاظ ساختاری، تا حدود بسیار زیادی متکی و مدیون به فیلمنامه است. حتی طرح داستانی نیز آنچنان ایدهی تازهای نیست، اما حجازی فر توانسته در فیلمنامه، با خلق موقعیتهای احساسی درست و مکالمههای بعضا دلنشین، فیلم را تا حدودی در یک سطح مقبول قرار دهد. کارگردانی و وجهه بصری اثر که عموما متشکل از نماهای واید و لانگ شاتهایی که یادآور سینمای کیارستمی یا جیلاناند است، علی رغم با کیفیت بودنشان، باز هم زیر سایهی ابعاد روایی همچون میزان احساس همذات پنداری با شخصیت اصلی و پیگیری داستان حول محور کاراکترها باقی می مانند و به چشم نمی آیند. با تمام اینها، هرچند که "آتابای" از فیلمهای قابل تأمل امسال است، اما همچنان ایرادات جزئی و همزمان اساسی به خود می بیند که کامل بودن را از آن دریغ کرده است.