تیتر امروز

هشدار فرمانده ارتش به تل‌آویو پس از حادثه اصفهان/ واکنش بلینکن/ شعار مرگ بر اسرائیل و آمریکا پس از نمازجمعه
تنش میان ایران و اسرائیل پس از حمله تروریستی دمشق

هشدار فرمانده ارتش به تل‌آویو پس از حادثه اصفهان/ واکنش بلینکن/ شعار مرگ بر اسرائیل و آمریکا پس از نمازجمعه

بعد از حمله تروریستی روز ۱۳ فروردین رژیم اسرائیل به کنسولگری ایران در سوریه، که باعث شهادت چند فرمانده سپاه شد، ایران شنبه شب ۲۵ فروردین‌ماه حملات گسترده پهپادی و موشکی خود را به اسرائیل انجام...
به ما رعایا ربطی ندارد، شما بکنید!
افاضات اضافه

به ما رعایا ربطی ندارد، شما بکنید!

در هفته‌ای که گذشت، عوام‌الملک به مسایل مهم و حساسی چون موی نسوان پرداخته و درباره حوادث اخیر در کشور گفته ما عوام، رعیتی بیش نیستیم و نباید این را فراموش کنیم.

"ابر بارانش گرفته"؛ زمزمه­‌ی یک شعر با رایحه­‌ی معجزه

برزگر در این آخرین فیلمش، سراغ مفهوم مرگ، زندگی و معجزه رفته است. داستان، داستان پرستاری است که در بیمارستانی در تهران از بیمارانی که وضعیتی حاد و وخیم دارند نگهداری می­ کند. ورزشکاری که آسیبی جدی دیده یا پیرمردی که دچار فراموشی شدید است و یا بیمارانی که شانس زنده ماندنشان ناچیز است. سارا (نازنین احمدی) در قامت پرستار، گاهی در نقش خدا ظاهر می­ شود. به آن معنی که بعضی اوقات، تصمیم می­ گیرد به وضعیت وخیم بیماران در کما خاتمه دهد و راحتشان کند یا زنده نگهشان دارد. در واقع فیلمساز، عامدانه مخاطبش را در دوراهی تردید و یقین قرار می­ دهد و از هیچ قطعیتی پیروی نمی­ کند. مقوله معجزه را در هاله­‌ای از ابهام قرار می­ دهد و در سکانس پایانی نیز آن را احتمالا یک نگرش شخصی و درونی تلقی می­ کند.

کد خبر: ۵۲۷۲۶
۱۸:۵۷ - ۳۰ بهمن ۱۳۹۸
دیدارنیوز ـ ایمان رضایی: عنوان عجیب و نامعمول "ابر بارانش گرفته"، نام آخرین فیلمِ فیلمسازی است که عموما او را با ساخت آثاری خلاف جریان و ابداع کننده­‌ی نوعی جریان آلترناتیو در دهه­‌ی اخیر سینمای ایران می­ شناسند. مجید برزگر از آن دست کارگردان­‌هایی است که چندان مطیع شرایط و مغلوب روند حاکم در جریان فیلمسازی نمی­ شود و هربار ایده­‌های شخصی خودش را مقابل دوربین به اجرا در می­ آورد. "یک شهروند کاملا معمولی"، "فصل باران­‌های موسمی" و مخصوصا "پرویز"، از آثار سابق این فیلمساز تجربه­ گرا محسوب می­ شوند که در محافل تخصصی و هنری سینما، طرفداران پر و پا قرصی هم دارند. "ابر بارانش گرفته" را اما می­ توان جدی­‌ترین و حرفه­ ای‌ترین تجربه­‌ی برزگر در کارنامه­ اش خواند. فیلمی مملو از ادای دین­‌هایی به بزرگان تاریخ سینما و شامل نگاه و اندیشه­‌های تحلیلی در باب تفکرات فلسفی فیلمساز.

برزگر در این آخرین فیلمش، سراغ مفهوم مرگ، زندگی و معجزه رفته است. داستان، داستان پرستاری است که در بیمارستانی در تهران از بیمارانی که وضعیتی حاد و وخیم دارند نگهداری می­ کند. ورزشکاری که آسیبی جدی دیده یا پیرمردی که دچار فراموشی شدید است و یا بیمارانی که شانس زنده ماندنشان ناچیز است. سارا (نازنین احمدی) در قامت پرستار، گاهی در نقش خدا ظاهر می­ شود. به آن معنی که بعضی اوقات، تصمیم می­ گیرد به وضعیت وخیم بیماران در کما خاتمه دهد و راحتشان کند یا زنده نگهشان دارد. سارا زندگی تمام آدم­‌های روی تخت بیمارستان را در دست خود، درون یک سرنگ خلاصه کرده و تزریق آن به سرم بیمار، خط پایانی است برای آن­ ها. این چنین است که او در راهرو‌های بیمارستان قدم می­ زند و با نگاهی خاص به باقی آدم­ها، نوعی جایگاه ویژه را برای خود فراهم می­ کند و خود را در مراتبی بالاتر قرار می­ دهد. این نگاه بالا به پایین که از سر اختیارات سارا مبنی بر باقی ماندن یا نماندن حیات برخی بیماران است، گاهی تبدیل به شکلی از دلسوزی نیز می­ شود. همدردی با آشنایان و سرپرستان بیمار و بیرون راندن و جدی نگرفتن یک حافظ قرآن که مدعی است می­ تواند با دعا بیمارش را شفا دهد.
 

 
فیلم در یک سوم ابتدایی خود در راستای پرداخت شخصیت و محیط پیرامون سارا گام بر می­ دارد. محیط کاری او را در کنار حریم شخصی­ اش در کنار همسری که کاملا مطیع اوست و حتی یک موقعیت عالی شغلی را به خاطر سارا از دست می­ دهد تصویر می­ کند. ماجرا، اما از آنجایی آغاز می­ شود که سارا بابت پرستاری از یک پیرمرد که در کما به سر می­ برد، راهی شمال می­ شود تا میان این خانواده ثروتمند، از پدر پیرشان نگهداری کند. آنچه که در ابتدا شاهدیم، عدم امیدواری سارا نسبت به بهبود بیمار است و ترجیحش جدا کردن دستگاه و پایان دادن به حیات پیرمرد است. اما رفته رفته اتفاقاتی جزئی در قالب یک سری معجزه، همه چیز را دست خوش تغییر می­ کند. لیوانی که خود به خود از روی میز حرکت کرده و می­ افتد (سکانسی که عینا در فیلم "استاکر" تارکوفسکی وجود دارد) یا علائم سینوسی و ناپایداری که دستگاه نشان می­ دهد و بیماری که در اوج ناامیدی، دوباره حیات را احساس می­ کند. نکته کلیدی و استعاری فیلم، اما در مکالمه بین آریا (نوه­‌ی پیرمرد بیمار) و سارا شکل می­ گیرد؛ آنگاه که علت سکته پدربزرگ را استعمال ماری جوانا و دیدن یک نهنگ صورتی در دریا تعریف می­ کند. اینکه واقعا پیرمرد، نهنگی صورتی را در دریا دیده یا تماما زاده توهماتش از سر کشیدن ماری جوانا بوده هرگز مشخص نمی­ شود و علی رغم اصرار‌های سارا مبنی بر قطع نکردن دستگاه نیز بی فایده است و خانواده، تصمیمشان را گرفته­ اند.

در واقع فیلمساز، عامدانه مخاطبش را در دوراهی تردید و یقین قرار می­ دهد و از هیچ قطعیتی پیروی نمی­ کند. مقوله معجزه را در هاله­‌ای از ابهام قرار می­ دهد و در سکانس پایانی نیز آن را احتمالا یک نگرش شخصی و درونی تلقی می­ کند. چیزی شبیه به این نگاه که معجزه نه رویکردی بیرونی، که تاثیری کاملا درون­ ذهنی دارد و وابسته به تمام آن چیزی است که می­ خواهیم به آن باور داشته باشیم یا خیر.

اما آنچه که فیلم را از قالب یک بیانیه­‌ی خشک و حوصله سر بر فلسفی خارچ می­ کند، ساختار شاعرانه و چشم نواز آن است. فیلمبرداری خیره کننده مسعود امینی تیرانی و میزانسن­‌های فکر شده و درست مجید برزگر، در کنار استفاده از قطعات گوش­ نواز کلاسیک در زمینه، "ابر بارانش گرفته" را تبدیل به یکی از بهترین فیلم­‌های سال جاری سینمای ایران می­ کند. اثری جسور با پشتوانه­‌ای هنری/فلسفی. چیزی که در سینمای راکد ما تقریبا نایاب است.
ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر:
بنر شرکت هفت الماس صفحات خبر
رپورتاژ تریبون صفحه داخلی
شهرداری اهواز صفحه داخلی